Thursday, March 26, 2015

گاهشمار حقوق بشر سال هزار و سیصد و نود و چهار

به امید برآورده شدن حقوق بشر برای همه





گاه‌شمار حقوق بشر در سال دوم ظهور خود، امید دارد بر آگاهی افراد بر حقوق خود و حقوق دیگری و به رسمیت شناختن و احترام گزاردن به آن بیفزاد. در این راستا امسال نام گاه‌شمار تغییر داده شد تا ذره‌ای بیش بر این باور ارج نهاده شود.

در سال گذشته این گاه‌شمار با نام ”روزشمار دگرباشان جنسی“ انتشار یافت، امسال با حفظ تمرکز خود بر دگرباشان جنسی، تلاش شد تا با افزودن مناسبت‌ها و اطلاعاتی از قومیت‌ها و مذاهب موجود در ایران، بخصوص اقلیت‌های تحت فشار حاکمیت ایران، در جهت سازش، همراهی و همیاری بیشتر این گروه‌ها قدم مثبتی برداشته شود. سازمان دگرباشان جنسی ایران-ایرکو به عنوان متولی این گاه‌شمار به گرمی از ایجاد ارتباط با این اقلیت‌ها و پیشنهادات آنان در موارد مختلف، همچون افزودن یا ویرایش مناسبت‌ها و یا اطلاعات استقبال می‌کند.

سالنامه 1394 رنگین کمانی های ایرانی

سالنامه رنگین کمانی های ایرانی منتشر شد

سالی دگر و آغازی دگر در پیش است، در این ساعت های پایانی سال 1393 به رسم سال های گذشته سالنامه ای رنگین کمانی را با طرحی نو آماده کرده ایم که امید است به عنوان هدیه مقبول افتد و موجب رضایت شما گردد. 
با توجه به اینکه طرح امسال این سالنامه برگفته از آثار تاریخی و نمادین ایران زیباست، لازم به ذکر می دانیم که انتخاب تصاویر این آثار فقط بر اساس پراکندگی در چهار گوشه ایران بوده و نه هیچ برداشت دیگری. امیدواریم در سالهای آینده با استفاده از تصاویر دیگر آثار نمادین سرزمینمان، بتوانیم با بهره هرچه بیشتر از زیبایی های آن قدمی رو به جلوتر برداریم. 
سالنامه رنگین کمانی های 1394 را امسال هم می توانید در قطع A4 دریافت نمایید، این کار به علت راحتی آنانی انجام شده که می خواهند از این سالنامه پرینت گرفته و به دوستان خود هدیه دهند. 
امیدواریم روزگاری این سالشمار مقبول عام همجنس گرایان، تراجنسی ها و دوجنس گرایان ایرانی افتاده و زینت بخش تک تک اتاق ها و رایانه های آنها شود، لذا توصیه و خواهش ما این است که پس از دریافت فایل های این سالنامه آن را با در نظر گرفتن نکات امنیتی لازم پرینت گرفته و به دوستان نزدیک خود هدیه دهید تا هر کدام از ما نقشی حتی کوچک در احقاق حقوق خود و همدلی هر چه بیشتر اقلیت جنسی ایرانی ایفا کرده باشیم.


Monday, September 1, 2014

A Gay Couple From Iran

Another Year We Celebrate Together

امسال برای این که بخوام ببینم چند ساله که تولدت رو با هم جشن می گیریم،
باید حساب می کردم! باید فکر می کردم… می دونی این چقدر با ارزشه؟
امسال برای این که برات بنویسم، باید خیلی مسایل رو در نظر می گرفتم،
با خودم فکر کردم حتما بهت بگم که چقدر خوشحالم که تو رو دارم،
با تو آشنا شدم و با تو دل به آینده بستم… فقط با تو و نه هیچ کس دیگه.
 
امسال چیزی که دلم می خواد حتما بگم اینه که خیلی خوشحالم که گی هستم،
یعنی با تمام مشکلاتی که داریم، چه بین خودمون چه با اجتماع، اما هرگز،
هرگز حتی سر سوزنی دوست نداشتم “عادی” باشم. من عاشق اون تفاوتی
هستم که تو باشی. من از زندگیم (با تمام دوری ها و مشکلات) راضیم،
من عاشقانه تو و “عادی” نبودم رو دوست دارم. هیچ عشقی رو به قشنگی
عشق خودمون ندیدم (مگه تو فیلم ها!) هیجانی که از با تو بودن دارم، با
هیچ عشق استریتی قابل قیاس نیست…
بگذریم که کدوم استریتی (تو ایران) می تونه انقدر راحت با عشقش
تو خیابونا قدم بزنه، بره مسافرت، یک اتاق تو هتل بگیره، بره استخر!
و و و … اما فقط اینا نیست. من واقعا تو رو، عشق و زندگی آیندمون رو،
به هیچ راحتی ای، حاضر نیستم بدم.
عاشق همجنسگرا بودنم هستم،
عاشق و وفادار به عشقمون،
عاشق تو هستم،
عشق من.
Your lover,
Parhama
Happy BirthDay

Friday, August 29, 2014

جایی برای زندگی



امروز داشتم پست های گذشته رو می خوندم.پست هایی مربوط به سال های قبل از عملم...الآن که با خودم فکر می کنم می بینم چقدر افسرده بودم و همه نوشته هام شدیدا بوی غم و درد میداد...از یاد برده بودم اون روزها هر لحظه  و ثانیه زندگیم  با رنج می گذشت...
و من چقدر تغییر کردم. زمین تا آسمون تفاوت هست بین این آیلر و اون آیلر اما با همه این تفاوت ها من هنوزم همون آدمم، همون دختر احساساتی که الآن فقط یکمی بزرگتر شده...اصلا هم خجالت نمی کشم برای اون نوشته ها برای اینکه یه برهه ا ی از زندگیم اونطوری گذشته . افتخار هم می کنم که از اونجا رسیدم به اینجا شاید اگه من تی اس نبودم و روحم اون زجرها رو نمی کشید، منم می شدم یه ادم خیلی معمولی ولی خوشحالم که الان در عین داشتن زندگی عادی ، نگاهی عادی و معمولی به زندگی ندارم..
چند روز پیش به یکی از ترنس ها می گفتم " ما چه زجری کشیدیم که الآن شدیم این ..." خیلی سخت بود خیلی زمان برد.بخاطر همین الآن باید خیلی قدر چیزی که هستیم رو بدونیم...
دیروز خواهرم زنگ زد گفت بیا منم رفتم خونشون.دوستش که یه خانم حدود 40 ساله ست با دخترش  اونجا بودن...دوست خواهرم خانم خوبیه.از قبل عملم هر موقع میرفتم خونه خواهرم با دوستش سه تایی می شستیم کلی درددل می کردیم و حرف میزدیم.دیروز هم که رفتم اونجا اول با خواهرزادم توی اتاقش حرفهای دخترونمون رو زدیم بعد اومدیم پیش خواهرم و دوستش نشستیم.این خواهرم خیلی باهام صمیمیه بیشتر از همه با من.مونده بودم بین خواهرم و دوستش از یه طرف و خواهرزادم و دختر اون خانم از طرف دیگه مجبور بودم هر دو گروه رو هندل کنم.خوشحال شدم که توی هردو گروه حرفی برای گفتن داشتم هم می تونستم با دوتا دختر 18 ساله راحت ارتباط برقرار کنم و باهاشون حرف مشترک داشته باشم و هم با دو تا خانم تقریبا میانسال.
بعد 4تایی مون جمع شدیم و کلی گفتیم و خندیدیم...انقدر باهاشون راحتم نه خودم یادمه که قبلا چطوری بودم و نه اونا ولی دیروز یه بحثی شد که بحث عملم پیش اومد...خودم تازه یادم امد که عمل کردم یعنی واقعا یادم نبود.دوست خواهرم یه حرفی زد که خیلی به دلم نشست.بهم گفت " تو کار خیلی بزرگی کردی" گفت اگه من جای تو بودم شاید هیچ وقت نمی تونستم به جایی که تورسیدی برسم.خواهرم هم کلی ازم تعریف کرد وخجالتم داد
.
الآن که فکرشو می کنم می بینم من با اون همه مشکلات اون همه مخالفتها با یه روحیه افسرده چطور تونستم توی این راه سخت موفق بشم.انگار همه چی مثل یه معجزه رخ داد خودمم خیلی تلاش کردم ولی انگار یه نفر مسیر رو برام باز میکرد.این همون قدرتیه که بهش ایمان داشتم توی نوشته هام ازش کمک خواستم ، الان میتونم بنویسم که جوابم رو داده و منو به چیزی که می خواستم باشم نزدیک کرده.و من ازش با همه وجودم ممنونم..
خوندن نوشته های گذشته وبلاگم منو یاد پنجره اتاقم انداخت.پنجره ای که چه روزها و شبها ازش به " بیرون " نگاه میکردم کوه ها و جنگل ها و آسمون رو با غم و اندوه تماشا میکردم و دعا می کردم.الآن هم دارم از همون پنجره بیرونو می بینم.توی این غروب هنوزم توی دلم غم دارم ولی خوشحالم کسی رو که بارها از همینجا صداش زدم جوابم رو داده ، کار بزرگ رو برام به انجام رسونده و با قدرت و هیبت بی همتاش به ما میگه که من همیشه کنارتون هستم...

Friday, December 20, 2013

'مصائب' دو دختر همجنس‌گرای ایرانی در ترکیه




ساعت قرارمان با دو دختر همجنس گرای ایرانی که در ترکیه به عنوان پناهجو زندگی می کردند، ۷ عصر بود، عصر یک روز نیمه زمستانی. می دانستم اسم یکی شان، نازنین است. یادم بود سال های دبیرستان، همکلاسی به اسم نازنین داشتم. بچه ها، رضا صدایش می کردند، می گفتند می خواهد جراحی کند و پسر شود. سال ها بود خبری از او نداشتم، جستجو هم کردم ولی بی فایده بود.

در همین فکرها بودم که در باز شد، دو دختر جوان به استقبالم آمدند. "سلام، هلیا هستم، نازنین هستم." چشم در چشم شدیم، حس کردم می شناسمش، ناسزایی نصفه و نیمه نثار روزگار کردم، به استانبول، به مهاجرت، به ۱۵ سالی که گذشته. هر دو شوکه شده بودیم، خیلی زود دفتر خاطرات ورق خورد، آلبوم های فیس بوکی را دیدیم، نام ها ردیف شدند و قصه های تلخ و شیرین را روایت کردیم، مانند قصه زندگی نازنین و هلیا

- کی از ایران خارج شدی؟
نازنین: ۱۵ ماه پیش.
- قانونی خارج شدی؟
نازنین: آره، با هم، قانونی خارج شدیم.
- چی شد تصمیم گرفتی بیای بیرون؟
نازنین: من و هلیا، بیشتر از ۱۱ سال هست که همدیگر رو می شناسیم. ۵ سال است رابطه مان جدی شده و پارتنر هستیم. در ایران هزار و یک مشکل داشتیم، هم جامعه پذیرای چنین رابطه ای نبود، هم دولت مشکل داشت. خانواده ها هم همینطور. ما در ایران دو سال با هم زندگی می کردیم. مشکلات جامعه مردسالار را هم اضافه کنید. به همین خاطر، از وقتی روابطمان جدی شد، تصمیم به خروج از کشور گرفتیم. هزار و یک راه را بررسی کردیم. تحصیلی، کار، قاچاق و در نهایت به پناهندگی رسیدیم. مثلا خیلی تلاش کردیم از طریق کار به کانادا برویم. من حسابداری خوانده ام و هلیا، روان شناسی. سه سال هم زبان فرانسه خواندیم، خیلی مراحل را پشت سر گذاشتیم. باید می رفتیم سوریه برای مصاحبه که شانس ما جنگ شد، سفارت کانادا تعطیل و در نتیجه پرونده ها بلاتکلیف ماند. بعد از دو سال گفتند از طریق استانبول اقدام کنید که باز هم کشدار شد و وکیل مان هم گفت مشخص نیست حل بشود. حتی پیگیر اقامت دومینیکن هم شدیم. هر روز دنبال این چیزا بودیم ولی به نتیجه نرسید. در نهایت هلیا، پیشنهاد داد پناهنده شویم. واقعا فکرش را نمی کردیم و دنبالش هم نبودیم.
هلیا: دنبال تحصیل هم بودیم، اما به خطر سختی پذیرش و بحث مالی نتونستیم اقدام کنیم. من خودم درباره وضعیت پناهندگان حس بدی داشتم و بهش فکر نمی کردم ولی در واقع، راه دیگری نداشتم. الان هم همان حس بد را دارم ولی آمده ام دیگر.
- نازنین گفتی خانواده ها از این رابطه خبر ندارند؟
نازنین: خانواده من به جز برادرم چیزی درباره این رابطه نمی دانند. من وقت خروج گفتم برای ادامه کارم می خواهم بروم ترکیه و پیگیر رفتن از طریق کار به کانادا شوم. الان هم رفت و آمد داریم ولی هنوز براشان توضیح ندادم.
هلیا: فقط مادرم متوجه شده، با هم درباره اش صحبت نکرده ایم ولی در کل موضوع پناهندگی را هم به نظرم فهمیده است.
- هلیا گفت الان هم حس بدی دارد درباره وضعیت پناهندگان. ما شنیدیم که معمولا وضعیت پناهندگانی با پرونده‌های مشابه شما، خوب است؟
نازنین: اسم ما هست گلدن کیس ولی واقعا فرقی با دیگران نداریم. بسیاری از بچه های لزبین، گی و ترنس سکشوال واقعا همان شرایطی را دارند که دیگران دارند. حتی زمان های طولانی منتظر بررسی پرونده بوده‌اند، مانند سه سال. الان ما خودمان داریم وارد ۱۶ ماه می شویم ولی هنوز راه زیادی داریم تا نهایی شدن و رفتن به کشور ثالث.
هلیا: اینکه به ما می گویند گلدن کیس، فقط به خاطر این است که پذیرش ما در کشور ثالث، تضمین شده است. مدت زمان پذیرش و یا خدماتی که می دهند، فرقی با دیگران ندارد. ما هیچگونه کمک مالی و یا مشورت های حقوقی هم نگرفته ایم.
- موافق هستید برگردیم ایران، چه شرایطی در ایران داشتید؟
نازنین: مسئله اصلی ما جامعه و ترس از برخورد دولت بود. نمی توانستم ابراز کنم. حالا ابراز کردن هیچ، از لباس پوشیدن، مدل موها و رفتار ظاهری، برخی این تفاوت ها را متوجه می شدند و رفتار دیگری داشتند. حالا اگر رفتار خاصی داشتیم که دیگر هیچ. یک بار در پارکینگ رستوران، هلیا من را بوسید، کار به کلانتری کشیده شد، می خواستند بازداشت مان کنند و با کلی بدبختی و پادرمیانی صاحب رستوران، خلاص شدیم.
هلیا: من علاوه بر بحث های اجتماعی، بحث سیاسی هم داشتم. کار تشکیلاتی نمی کردم ولی مخالف بودم با شیوه حکومت کنونی. حتی احساس خوبی نسبت به جنبش سبز هم نداشتم، فکر می کنم آنها هم در نهایت به دنبال بقای جمهوری اسلامی هستند. این زاویه دیدی که داشتم هم در خروجم از کشور، موثر بود.
- در ایران که بودید، با لزبین ها هم در ارتباط بودید؟
نازنین: بله، دور هم جمع می شدیم ولی بحث های معمولی بود. در جامعه ای که مجازات این کار، اعدام است، واقعا کاری نمی شود از پیش برد. ما دوستی داشتیم که به خاطر مسائل سیاسی بازداشت شد، بعد بازجو متوجه شده بود که همجنسگرا هست و کلی مسائل پیش آمده بود. این رفتارها و برخوردها سبب می شد که جمع شدن های ما خیلی با احتیاط باشد. در این رفت و آمد، من واقعا هلیا را تنها فردی دیدم که هیچگاه گرایش جنسی خودش را انکار نکرد. نه اینکه یک راست برود بگوید مادر سلام، من لزبین هستم ولی اگر بحثش پیش می آمد، انکار نمی کرد. خودم از ابرازش می ترسیدم. البته هلیا از من ۷ سال بزرگتر است ولی من واقعا حرف نمی زدم درباره اش. از ۱۰ سالگی می دانستم این حس را دارم ولی چیزی نمی گفتم. معلوم نبود که اگر هلیا نبود، کی درباره اش حرف می زدم.
هلیا: من از دبیرستان درباره گرایش جنسی ام صحبت کردم. رشته تحصیلی ام در دبیرستان و دانشگاه هم کمک کرد که راحت تر بتوانم درباره اش حرف بزنم، دوستان دیگری هم داشتم.
- دبیرستانت می شود حدود ۱۷ سال پیش. مثلا ۱۷ سال پیش شاید مطرح می کردی، شاید خیلی واکنش های منفی داشتی، سال ۹۰ که از ایران خارج شدی، شاید این واکنش های منفی کمتر شده بود. این تغییر نگاه را حس می کردی؟
هلیا: نه، نگاه جامعه در این ۱۷ سال عوض نشده بود. نکته بسیار مهم برای ما دیده و شنیده شدن دنیای همجنس گرایی هست. در روزگاری که به شدت بخصوص در جامعه هوموفب ایران با آن روبرو هستیم، کمرنگ بودن ما لطمه بزرگی است به نسل بعد از ما.
- نگاه جامعه یا نگاه دولت؟
هلیا: هر دو، ببینید مشکلات همجنس گرایان در ایران بسیار زیاد است. روز به روز هم وخیم تر می شود و به عقیده من نوعی نسل کشی در حال شکل گیری هست. تاکید جمهوری اسلامی در ممنوعیت همجنسگرایی و مجازات بسیار سخت گیرانه و از طرفی ارایه مجوزهای سریع به افراد، به ویژه همجنسگرایان برای تغییر جنسیت، با هدف دیده نشدن افراد همجنسگرا در سطح جامعه صورت می گیرد. خودشان می گویند این کارها را در راستای اهمیت دادن به ترنسکشوال ها و مشکلات آنها انجام می دهند ولی هدف حذف همجنسگرایان و کمرنگ کردن حضور آنهاست.
نازنین: به نظرم نگاه جامعه تا ۲۰ سال دیگر هم عوض نمی شود. اصلا درباره خودم حرف می زنم. من با واژه لزبین مشکل داشتم. اصلا بدم می آمد که به کسی بگویند لزبین. فکر می کردم این واژه، یک فحش است. درگیر یک تعارض دیگر هم بودم. فکر می کردم مرد هستم.
- به این فکر افتادی که مثلا جراحی کنی و تغییر جنسیت بدهی؟
نازنین: نه، می ترسیدم. نه اهل رابطه با پسرها بودم و نه جرات داشتم که مثلا تغییر جنسیت بدهم. یکی از دلایل عملی نشدن این تصمیم، البته حضور هلیا بود. البته این را بگویم که از وقتی به ترکیه آمدم، متوجه شدم اصلا زن بودن یا لزبین بودن یعنی چه، فهمیدم این مانع ذهنی، به خاطر محدودیت های اجتماعی بوده است. نقطه اوجش هم شرکت در یک کارگاه سه روزه با جمعی از لزبین ها بود که درک تازه ای به من داد. هویت خودم را لمس کردم، البته این حس بد را هم داشتم که ۲۶ سال زندگی ام را از دست دادم.
- خیلی از پناهندگان از وضعیت ترکیه می نالند ولی تو گفتی که شرایط اینجا خیلی برایت بهتر شد؟
نازنین: نه فقط مربوط به بحث ذهنی خودم بود. الان از نظر کار خیلی مشکل داریم، از نظر مالی هم مشکلات مان بیشتر است. باید در یک شهر دیگر کار کنیم، در شهر دیگری کارهای مربوط به پناهندگی را انجام بدهیم. البته شهرهایی که ایرانی ها، تعدادشان کم است، مشکلات ما کمتر هستند. ولی خود ترک ها هم کم مشکل ایجاد نمی کنند.
- همه همجنس گراها اینجا چنین مشکلاتی دارند؟
نازنین: اینجا کیس واقعی خیلی کم داریم ولی مشکلات برای همه است. ما برخورد بد ترک ها را دیده ایم، حالا در مورد لزبین ها کمتر متوجه می شوند ولی در مورد گی ها خیلی بد است. مواردی داشته ایم که اینها را با سنگ مورد حمله قرار داده اند.
- کیس های جعلی بیشتر در مورد گروه های مذهبی بودند. در جامعه شما هم انگار زیاد است؟
نازنین: بله؛ خیلی. مثلا موردی داریم که پسری با دوست دخترش زندگی می کند ولی اعلام کرده که گی هست و کارهایش انجام شده.
هلیا: کلا شرایط بدتر شده، به خاطر این مسائل. در محیط های کاری هم مشکل داریم. مثلا اگر کارفرما متوجه شود که فرد گی هست یا اینکه ترنس هست، برخوردهای تحقیرآمیزی داشته.
- بالاخره شما یک پناهجو هستید، برخی موارد مثلا نداشتن کار، خیلی هم غیرطبیعی نیست؟
نازنین: به نظرم مهم ترین مشکلی که وجود دارد، اطلاعات غلطی هست که به ما می دهند. ما قبلا یک تصویر دیگری داشتیم ولی اینجا واقعا شرایط فرق می کند و استانداردهای زندگی را زیر خط فقر می برد. شاید اگر به ۱۵ ماه پیش بر می گشتم و این اطلاعات را داشتم، از این مسیر نمی آمدم. قاچاق می رفتم ولی این گزینه را انتخاب نمی کردم، به خصوص از مسیر ترکیه.
هلیا: مثلا می گویند با ماهیانه ۱۰۰۰ لیر می شود زندگی کرد ولی در عمل، ۲۰۰۰ لیر می شود. این تنها بخش مالی است. از نظر اجتماعی خیلی بدتر است. به خاطر همین مسائل، چند نفر را منصرف کردم که از مسیر ترکیه نیایند.
- الان شما کار می کنید؟
نازنین: فقط من در یک کارخانه پلاستیک سازی کار می کنم، ماهی ۷۲۰ لیر حقوق می گیرم، تازه کارم را شروع کردم. حالا باید ماهی ۴۰۰ لیر باید بابت سهم اجاره، برق و آب خودم و هیلا بپردازیم. به ما نصف حقوق یک کارگر ترک را می دهند، تازه اگر بدهند. یک بار دستم رفت زیر دستگاه پرس، اینجا خدمات بهداشتی نمی دهند و این مواقع، کار خیلی سخت می شود. تازه وضع ما بهتر است، خدمات بهداشتی حتی به افرادی که مشکل اساسی دارند، هم نمی دهند. مثلا یک فرد گی هست که هپاتیت دارد، حتی می گویند ایدز هم دارد، ولی او هم خدمات بهداشتی دریافت نمی کند. از نظر اجتماعی، وضعیت ما شبیه کارگران افغانی هست در ایران، تازه آنها بهتر هستند، چون زبان ما را تقریبا بلد هستند.
هلیا: قبلا می رفتیم یک کارخانه بالش سازی که ماهی ۴۰۰ لیر می گرفتیم. چشم من عفونت کرد. الان این کار را هم نمی توانم بروم. این شرایط خیلی ها را درگیر مسائل روحی می کند، افسردگی می آورد.
- از طریق شبکه های ایرانی که پیگیر مسائل پناهجوها هستند، برای یافتن کار اقدام نکردید؟
هلیا: من پیگیری کردم. مواردی هم همکاری کردم ولی بدون پرداخت دستمزد بوده است. ما انتظار داشتیم که اینطور باشد، سفارش دهندگان هم در جریان بودند که ما چنین وضعیتی داریم ولی خبر خاصی نبود و به همین خاطر ما بی خیالش شدیم. ما خبر داریم برخی سازمان های ایرانی فعال هستند و کمک هایی به برخی افراد می کنند، حتی ماهیانه هم کمک می کنند ولی به افرادی که دور و بر خودشان هستند.
نازنین: ما از هیچ سازمان ایرانی که در مسیر کمک به دگرباش های جنسی هستند، کمکی دریافت نکردیم. فقط یک سازمان، یک بار کمک اندکی مالی به ما کرد که این سازمان هم در زمینه همجنس گرایان فعال نبود. بقیه سازمان ها هیچ کمکی به ما نکردند. مرتب هم مکاتبه کردیم، ایمیل زدیم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد.
- از افسردگی گفتید، گویا مشکل شایعی هست اینجا؟
نازنین: بله، موارد متعددی هم داشته ایم که افسردگی شدید، منجر به خودکشی شده است. انتظاری که اینجا برای تعیین تکلیف می کشیم، خیلی سخت است. دوستانی داشتیم که ۳۰ ماه اینجا بودند، با خفت زندگی کردند، بعد که تعیین تکلیف شد و قرار بود برود کانادا، کشورش را دقیقه ۹۰ عوض کردند. انگاری مصائب پناهندگی همه جا همراه ماست، حتی وقتی برویم آنجا. اینجا الان مهم ترین مسئله ای که می توان آن را عامل افسردگی و درگیری ذهنی دانست، زمان انتظار است.
هلیا: مهم ترین مسئله به نظر من، مسائل مالی است. نکته دیگر اینکه اگر کسی دچار مشکل مثلا مشکل درمانی شوید، هیچ حمایتی در کار نیست.
- این مشکلات اجتماعی که گفتید، به طور طبیعی سبب منزوی شدن افراد هم می شود؟
هلیا: من اینجا خیلی کم بیرون می روم و سعی می کنم با بقیه برخورد نداشته باشم، به خصوص ایرانی ها. چون نگران برخی مسائل دیگر و کنجکاوی های بی مورد و یا ارتباطات زیان بار هستم.
نازنین: طبقه زیرین خانه ما یک سوپرمارکت هست. من ترکی بلد هستم. همیشه وقتی برای خرید می روم، افرادی که آنجا هستند درباره من صحبت می کنند. متوجه می شوم چه می گویند ولی کاری هم نمی توانم بکنم. فعلا کمتر بیرون می رویم و منتظریم تا پروسه پناهندگی کامل شود و برویم. هر چند می دانم، کانادا هم برویم، مصائب پناهندگی همیشه همراه ماست.

Monday, October 14, 2013

گرایش جنسی گروه بازداشت شده را بر چه اساسی حدس زدید؟‌ بر اساس اتهام؟

تفتیش هویت جنسی و هراس دائم برای زندگی

بازداشت گروهی از همجنسگرایان در کرمانشاه

-
خبر را اولین مرتبه در روز ۱۸ مهر ۱۳۹۲، وب‌سایت سپاه نبی اکرم، شاخه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در استان کرمانشاه [۱] منتشر کرد: «یک شبکه چند ده نفری همجنس‌بازی و شیطان‌پرستی در شهر کرمانشاه متلاشی شد.» این خبر، به سرعت راه خود را در رسانه‌های فارسی زبان باز کرد [۲] و مقاله‌ای تفسیری در مورد آن در روزنامه گاردین [۳] نیز منتشر شد.
این سیاست تادیبی و کنترلی جمهوری اسلامی ایران است که در زندگی خصوصی مردم خود دخالت کند و به حریم خصوصی مردم خود، یورش برد، اما هجوم نیروهای امنیتی (و نه انتظامی) به یک مهمانی همجنسگرایان ایرانی، در مقیاس برخوردهای تادیبی حکومت ایران با جمعیت دگرجنسگرا تفاوت دارد. در دیگر مهمانی‌ها، نیروهای امنیتی و انتظامی، متوجه یک مهمانی می‌شوند و به آن یورش می‌برند. در اینجا، ماه‌ها افرادی را تحت نظر گرفته‌اند، آن‌ها را دنبال کرده‌اند و به مهمانی آن‌ها یورش برده‌اند.
خبر تازه‌ای نیست، چه همجنسگرا  چه دگرجنسگرا، نیروهای انتظامی و اطلاعاتی ایران به مردم این اجازه را نمی‌دهند تا بدون دغدغه گرد هم به مهمانی، رقص و شادی مشغول باشند. بارها این خبر در خبرگزاری‌های مختلف آمده است که ماموران نیروی انتظامی به یک مهمانی یورش برده‌اند و حتی در برخی موارد، صحبت از این شده است که افرادی در هنگام فرار از دست نیروهای انتظامی و امنیتی، آسیب‌های جانی دیده اند.[۴]
این سیاست تادیبی و کنترلی جمهوری اسلامی ایران است که در زندگی خصوصی مردم خود دخالت کند و به حریم خصوصی مردم خود، یورش برد، اما هجوم نیروهای امنیتی (و نه انتظامی) به یک مهمانی همجنسگرایان ایرانی، در مقیاس برخوردهای تادیبی حکومت ایران با جمعیت دگرجنسگرا و اینکه به طور مکرر به مهمانی‌های خصوصی مردم این کشور یورش می‌برد، تفاوت دارد.
تفاوت را در خبر وب‌سایت سپاه می‌توان دید؛ در جمله‌ای که آشکارا از تحت کنترل بودن جمعیت همجنسگرایان ایرانی خبر می‌دهد و دستگیری همجنسگرایان کرمانشاهی را در پی «… مراقبت و تحت نظر بودن چند ماهه توسط نیروهای امنیتی…» اعلام می‌کند.
اخبار غیررسمی کنشگران دگرباش جنسی، مدت‌هاست بر این مسئله تاکید دارند که سازمان‌های امنیتی ایران، سال‌هاست شهروندانی را که گرایش جنسی متفاوت دارند تحت نظر خود گرفته‌اند. در چند مورد در اصفهان، شیراز و کرمان، نیروهای امنیتی و انتظامی به جمع‌ دگرباشان جنسی یورش برده اند و افرادی را هدفمند و با برنامه قبلی، بازداشت کرده‌اند. در مورد دستگیری اخیر در کرمانشاه، برای نخستین مرتبه، سپاه پاسداران رسماً چنین امری را در وب‌سایت وابسته به خود، تائید می‌کند.
تفاوت معنادار در اینجاست که در دیگر مهمانی‌ها، نیروهای امنیتی و انتظامی، متوجه یک مهمانی می‌شوند و به آن یورش می‌برند. در اینجا، ماه‌ها افرادی را تحت نظر گرفته‌اند، آن‌ها را دنبال کرده‌اند و به مهمانی آن‌ها یورش برده‌اند. همچنین به شکلی کاملاً گزینشی، تعدادی را بازداشت و تعدادی را رها کرده‌اند.
تفتیش جنسیت و گرایش جنسی
مرد سی و چند ساله ایرانی، از خانواده‌ای قدیمی از شهر شیراز، به عنوان پناهنده به ترکیه آمده است. در ایران، ثروت خانوادگی‌اش به او این اجازه را می‌داده است تا سبک زندگی‌اش را به سلیقه خود اختیار کند. بعد از آنکه نیروهای اطلاعاتی ایران، او و دوستانش را ماه‌ها زیر نظر می گیرند و در یک مکان عمومی، آن‌ها را بازداشت می کتند.
حکومت ایران همجنسگرایی را نه تنها به عنوان یک پدیده طبیعی به رسمیت نشناخته است، بلکه با تمام قدرت خود، در مسیر معرفی آن به عنوان محصولی خارجی و نمادی از انحطاط فرهنگ غرب که در تضاد با منافع ملی و فراملی کشور است، قدم برمی‌دارد.
بعد از ماه‌ها رفت و آمد به دادگاه، سپس اجرای حکم شلاق و دریافت جریمه، با این واقعیت روبه‌رو می‌شود که آشکارا نیروهای امنیتی ایران او را تحت نظر دارند، او را مدام به بازجویی می‌خوانند و به این ترتیب آرامش زندگی او از بین رفته است. او غیرقانونی از کشور خارج شد، از سازمان ملل متحد، درخواست پناهندگی کرد و اکنون در وضعیتی زندگی می‌کند که ناچار به کار سیاه در کارخانه است تا بتواند امرار معاش کند. وضعیت زندگی او در گزارش ماه مارس ۲۰۱۳ احمد شهید نیز انعکاس یافته است.[۵]
او یکی از چند صد نفری است که این روزها در کشور ترکیه منتظر هستند تا پرونده پناهندگی‌شان به نتیجه‌ برسد. همجنسگرایان ایرانی، سال‌هاست شاهد نقض حریم خصوصی زندگی خودشان از طرف سازمان‌های امنیتی هستند. این سازمان‌ها، ایرانی‌های همجنسگرا را از طریق شبکه‌های اجتماعی شناسایی می‌کنند، آن‌ها را تحت نظر می‌گیرند و زندگی تمامی آن‌ها را به تدریج ویران می‌سازند.
حکومت ایران همجنسگرایی را نه تنها به عنوان یک پدیده طبیعی به رسمیت نشناخته است، بلکه با تمام قدرت خود، در مسیر معرفی آن به عنوان محصولی خارجی و نمادی از انحطاط فرهنگ غرب که در تضاد با منافع ملی و فراملی کشور است، قدم برمی‌دارد.
خلأ قانونی
چندی پیش، از طرف نمایندگان مجلس شورای اسلامی، طرحی گنگ به نام «طرح قانونی مقابله با گروه‌های انحرافی» [۶] مطرح شد که در آن به مجازات افراد متفاوت، به حبس تعزیری بیش از پنج تا ده سال یا شلاق از ۳۱ تا ۷۴ ضربه یا هر دو مجازات، بدون تعریف دقیق این اصطلاح و مصادیق آن پرداخته بودند.
در این قانون پیش‌بینی شده بود که افراد در صورت فعالیت تبلیغی در فضای حقیقی یا مجازی، به حبس تعزیری بین دو تا پنج سال یا شلاق از ۳۱ تا ۷۴ ضربه و در صورت عضویت در فعالیت‌های غیرمجاز، به حبس تعزیری بیش از شش ماه تا دو سال یا شلاق از ۳۱ تا ۷۴ ضربه محکوم شوند. احتمال دارد این طرحِ قانونی در مجلس ایران تصویب شود.
همه ماده‌های جرایم امنیتی قانون مجازات اسلامی در ظاهر به همجنسگرایان مربوط نمی‌شود، اما در صورت تصویب «طرح قانونی مقابله با گروه‌های انحرافی» به راحتی می‌توانند افراد همجنسگرا، مهمانی‌ها و گردهمایی‌های دگرباشان جنسی را تبدیل به محافلی کنند که از نگاه تادیبی و کنترلی سیستم پلیسی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران، «خطر بالقوه» محسوب شوند.
بحث تصویب چنین قانونی، در وضعیتی مطرح می‌شود که قانون اساسی ایران، در اصل بیست و سوم، تفتیش عقاید را ممنوع اعلام کرده است. معنای این قانون اما چیست و در اجرا چه می‌شود؟ چه ارتباطی بین عقیده و سبک زندگی در این میان وجود دارد؟ حکومت ایران، بر چه مبنایی دست به تفتیش هویت جنسیتی یا گرایش جنسی افراد می‌زند؟ حکومت جمهوری اسلامی ایران، در اقدامی تادیبی و برای کنترل تمایلات جنسی افراد، کسانی را که گرایش و هویت جنسی/ جنسیتی متفاوت دارند، تحت نظر می‌گیرد و زندگی آن‌ها را به تدریج ویران می‌سازد.
مشابه پرونده دستگیرشدگان کرمانشاه، افرادی دیگر با اتکا به بعضی از مواد قانون مجازات اسلامی ایران [۷]، محکوم به شکنجه، زندان یا مجازات نقدی شده‌اند. ماده ۴۹۸ قانون مجازات اسلامی تاکید دارد: «هرکس با هر مرامی، دسته، جمعیت یا شعبه جمعیتی بیش از دو نفر در داخل یا خارج از کشور تحت هر اسم یا عنوانی تشکیل دهد یا اداره کند که هدف از آن برهم زدن امنیت کشور باشد و محارب شناخته نشود، به حبس از دو تا ده سال محکوم می‌شود.»
ماده ۵۰۰ همین قانون نیز مطرح می کند: «هرکس علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به نفع گروه‌ها و سازمان‌های مخالف نظام به هر نحو فعالیت تبلیغی کند به حبس از سه ماه تا یک سال محکوم خواهد شد.»
در ماده ۵۱۳ نیز در فصل دوم قانون مجازات اسلامی، یعنی فصل اهانت به مقدسات مذهبی و سوءقصد به مقامات داخلی، آمده است: «هرکس به مقدسات اسلام یا هر یک از انبیای عظام یا ائمه طاهرین (ع) یا حضرت صدیقه طاهره (س) اهانت کند، اگر مشمول حکم سب‌النبی باشد، اعدام می‌شود و در غیر این صورت به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.»
در خلاء قانونی موجود، مقامات قضائی، وقتی در مواجهه با چنین پرونده‌هایی عنوان مجرمانه و حقوقی ندارند، با استناد به چنین مواد قانونی، متهم را به جرم‌هایی سنگین، محکوم می‌کنند. همه ماده‌های ذکر شده در بالا (یعنی ماده ۴۹۸، ۵۰۰، ۵۱۳ و بسیاری دیگر از مفاد قانون مجازات اسلامی) در ظاهر به همجنسگرایان مربوط نمی‌شود، اما در صورت تصویب «طرح قانونی مقابله با گروه‌های انحرافی» به راحتی می‌توانند افراد همجنسگرا، مهمانی‌ها و گردهمایی‌های دگرباشان جنسی را تبدیل به محافلی کنند که از نگاه تادیبی و کنترلی سیستم پلیسی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران، «خطر بالقوه» محسوب شود. در این قوانین نه کلمه‌ای به اسم «همجنس‌باز» آمده است، نه «شیطان‌پرست». هیچ کجا هم توجیهی برای نظارت پنهانی بر زندگی مردم یا هجوم به جمع آنان نیامده است. این بی عدالتی فاحشی است که در وضعیت خلاء قانونی و نبودن مصداقی دقیق از عمل مجرمانه فردی، ایجاد شده است. یعنی فلسفه تادیبی و کنترلی این قوانین این است: در قانون بگردیم و تا محکومیتی مشابه با حداکثرِ تطبیق تفسیری موازی با آن مواد قانونی یافته و فرد را به مجازاتی محکوم کنیم که قانون پیش‌بینی نکرده است.
رسیدگی غیرقانونی، اطلاعاتی و امنیتی  
متن بیانیه پر از افتخار سپاه در موضوع بازداشت همجنسگرایان در شهر کرمانشاه، چند کلیشه ذهنی این ارگان حکومتی را آشکارا بیان می‌کند: آن‌ها را عضو یک باند، همجنس‌باز و شیطان‌پرست معرفی می‌کنند؛ باندی که ضاله است و باید متلاشی شود.
تمام داستان نابه‌سامانی قانونی به اینجا ختم نمی‌شود، زیرا خطری بزرگ‌تر به نام رسیدگی اطلاعاتی و امنیتی وجود دارد و در اینجا دیگر خبری از تعریف‌های قانونی نیست. در پرونده‌های دگرباشان جنسی در ایران، بررسی ها غیرقانونی است و برخلاف مقررات و آئین‌نامه‌ها انجام می‌شود. یعنی روندی، غیر از روند معمول قضائی موجود است که به پرونده‌های دستگیری همجنسگرایان در ایران شکل می‌دهد. در این پرونده‌ها با یک روند مشخص، همراه با اصول و مواد قانونی مطابق با اصول قانونگذاری در کشور مواجه نخواهید شد.
متن بیانیه پر از افتخار سپاه در موضوع بازداشت همجنسگرایان در شهر کرمانشاه، چند کلیشه ذهنی این ارگان حکومتی را آشکارا بیان می‌کند: آن‌ها را عضو یک باند، همجنس‌باز و شیطان‌پرست معرفی می‌کنند؛ باندی که ضاله است و باید متلاشی شود. همچنین آن‌ها تحت نظر بوده‌اند: توسط سازمان امنیت سپاه، سازمانی که رئیس آن مشخص نیست، بودجه آن مشخص نیست، اهداف، سیاست‌ها و برنامه‌هایش مشخص نیست، همچنین مشخص نیست که به جز رهبر ایران، به چه کسانی پاسخگو است. درعین‌حال این سازمان، با توسل به خشونت و با برنامه‌هایی از پیش تعیین شده و بدون هماهنگی با دیگر ارگان‌های کشور، دست به عمل می‌زند.
چهار نکته حقوقی در پرونده کرمانشاه
به غیر از عدم رعایت حقوق قانونی و حریم شخصی افراد، در دستگیری‌هایی مانند دستگیری اخیر در کرمانشاه، با نوعی جدیدی از اتهام در پیوند با متهمانی مشکوک به همجنس‌خواهی روبه‌رو هستیم. در ابتدا، تفاوت در اتهام‌پراکنی نسبت به این افراد است، هم در مرحله تفهیم اتهام و هم در مراحل بازجویی و این روند تا رسیدن به مرحله دادرسی دنبال می‌شود تا عنوان قانونی که در حکم دادگاه به فرد دیکته شود. در تمامی این روند، فرد بازداشت شده امکان دسترسی واقعی به یک وکیل حرفه‌ای و آشنا به وضعیت دگرباشان جنسی را نخواهد داشت تا او را  به نفع اثبات بی‌گناهی خود، راهنمایی موثر کند [۸].
 موضوع وحشت‌آفرین در این پرونده، ترکیب اتهاماتِ سنگینی است که همراه می‌شود با اشاره به قومیت‌های دیگر و اتباع کشورهای دیگر. هرچند اخبار خصوصی می‌گویند هیچ تبعه ای از کشورهای دیگر در این میهمانی حاضر نبوده است، اما اشاره به قومیت‌های مختلف مانند کرد و عرب و یا اتباع خارجی، عاملی است نگران کننده که امکان تشدید نقض حقوق این افراد را به همراه دارد.
دوم، نام همجنس‌گرایی و شیطان‌پرستی [۹] را در کنار همدیگر برای افراد دگرباش جنسی استفاده می‌کنند. در قانون مجازات اسلامی ایران عنوان مجرمانه‌ای به نام شیطان‌پرستی نداریم، اما چگونه است که این خلاء قانونی، جلوی مسئولین نهادهای اطلاعاتی چون سازمان امنیت سپاه را نمی‌گیرد تا دست به اتهام‌پراکنی و جرم‌انگاری‌ای نزنند که در هیچ‌جای قوانین مدون ایران موجود نیست.
سوم، در متن گزارش سپاه مشاهده می‌شود که: «… این گروه که به بهانه برگزاری جشن تولد در یکی از تالارهای شهر به رقاصی و… مشغول بودند…» از لحاظ قانونی چگونه می‌شود دقیقاً گرفتنِ جشن تولد را مصداق جرم برای نهادی امنیتی بیان کرد تا به آن یورش ببرد؟ آیا سپاه پاسداران موفق به کشف وسیله‌ای جدید به نام «بهانه‌یاب»، برای نقض بیشتر حقوق و حریم شخصی افراد شده است؟
چهارم، موضوع وحشت‌آفرین در این پرونده، ترکیب اتهاماتِ سنگینی است که همراه می‌شود با اشاره به قومیت‌های دیگر و اتباع کشورهای دیگر. هرچند اخبار خصوصی می‌گویند هیچ تبعه ای از کشورهای دیگر در این مهمانی حاضر نبوده است، اما اشاره به قومیت‌های مختلفی مانند کرد و عرب و یا اتباع خارجی، عاملی است نگران کننده که امکان تشدید نقض حقوق این افراد را به همراه دارد. چون دولت ایران به شکلی سیستماتیک حقوق اقلیت‌های قومی و اتباع خارجی را در پرونده‌های مختلف قضائی نقض می‌کند. اگر این دولت نتواند عنوان درست مجرمیت را برای افراد همجنسگرا بیابد، می‌تواند پرونده اقلیت‌های جنسی را با فعالیت سیاسی و مدنی یا اقلیت قومی گره بزند و موجب تشدید مجازاتی شود که آن هم خالی از وجاهت قانونی کافی است.
مسئولیت‌پذیری نسبت به قوانین داخلی و بین‌المللی
آیت‌الله خمینی [۱۰]، هیچ‌گاه این تاکید را کنار نگذاشت که دین و سیاست در ایران با هم یکی هستند. یعنی بر این اساس، دین و قانون باید همگام با همدیگر باشند. در نتیجه وقتی صحبت از بازداشت جمعی به میان بیاید، حرف فقه شیعه و قانون داخلی به میان می‌آید. در کنار آن، بحث قوانین بین‌المللی مطرح است که جمهوری اسلامی ایران آن‌ها را تائید، تصویب و امضا کرده و متعهد است این قوانین را اجرا کند. همچنین متعهد است نسبت به این قوانین به سازمان‌های بین‌المللی پاسخگو باشد.[۱۱]
قوانین بین‌المللی، برابر تفسیرهای شورای حقوق بشر سازمان ملل و همچنین سازمان‌های مشابه، «گرایش و هویت جنسی» را در زمینه مواردی قرار داده‌اند که لازم است نسبت به آن‌ها حساسیت لازم وجود داشته باشد.[۱۲] این موارد، جزو موارد تبعیض هستند و باید برای رعایت حقوق و امنیت زندگی این افراد، در زمینه‌های مختلف از زندگی روزمره گرفته تا اشتغال، مسکن و امکانات بهداشتی و سلامت جسم و روان آنان نوعی نظارت صورت بگیرد تا حقوق شهروندی شان در جامعه رعایت شود.
سازمان جهانی بهداشت در کنار دیگر سازمان‌های جهانی مرتبط به جسم و روان، همجنسگرایی را سال‌هاست به عنوان بیماری نمی‌شناسد.[۱۳] حکومت ایران به تلویح می‌گوید همجنسگرایی بیماری است [۱۴] و نیازمند درمان است. حتی اگر بخواهیم به حرف دولت ایران توجه کنیم، باید این سئوال پرسیده شود که چگونه دولت دست به تفکیک جنسیتی می‌زند، قوانین شرع در مورد رعایت حق و حریم افراد را زیر پا می‌گذارد و به قوانین داخلی در زمینه ممنوعیت حضور حکومت در حریم خصوصی افراد نیز توجه نمی‌کند؟ همچنین در نهایت حکومت ایران برای قوانین بین‌المللی نیز اهمیتی قائل نمی‌شود و در همان زمان، با افتخار تمام می‌گوید افرادی از جامعه را ماه‌هاست تحت نظر داشته و آن‌ها را بازداشت کرده است و بدون آنکه در دادگاهی، اتهامی صادر شده باشد، آن‌ها را مجرم می‌شناسد (آن هم با عنوان‌هایی کلی).
همجنسگرایی وجود دارد
از مشهورترین حرف‌های رئیس‌جمهور سابق ایران، محمود احمدی‌نژاد، صحبت‌های او در دانشگاه کلمبیای آمریکا در نبود همجنسگرایی در ایران است. او رفته است اما در دولت حسن روحانی، سیامک قادری [۱۵] هنوز در زندان است. سیامک قادری، خبرنگار مقیم تهران است که در همان زمان، با چند همجنسگرا در ایران مصاحبه کرد و آنها را در وبلاگش منتشر ساخت تا بگوید رئیس‌جمهور ایران حقیقت را نمی‌گوید.
یورش به مهمانی همجنسگرایان کرمانشاه، نشانه‌ای است کوچک از آنچه بر این جمعیت ایرانی می‌گذرد. همجنسگرایان وجود دارند، زندگی می‌کنند و گردهمایی‌های خود را دارند. حکومت ایران تلاش می‌کند دست به تفکیک بر اساس هویت جنسی/جنسیتی و گرایش جنسی بزند و جنسیت‌های اقلیت در جامعه را پاکسازی کند؛ امری که نه برابر شرع شیعه است، نه برابر قوانین داخلی است، نه برابر قوانین بین‌المللی است.
همجنسگرایی در ایران وجود دارد. سپاه پاسداران و دیگر سازمان‌های امنیتی، انتظامی و قضائی، این بخش از جامعه را تحت نظر گرفته‌اند. آن‌ها را به کلماتی از پیش تعیین شده مانند شیطان‌پرستی متهم می‌کنند. این سازمان‌ها، در برخی موارد، هویت قانونی مشخصی نیز از خود ندارند.
یورش به مهمانی همجنسگرایان کرمانشاه، نشانه‌ای است کوچک از آنچه بر این جمعیت ایرانی می‌گذرد. همجنسگرایان وجود دارند، زندگی می‌کنند و گردهمایی‌های خود را دارند. حکومت ایران تلاش می‌کند دست به تفکیک بر اساس هویت جنسی/جنسیتی و گرایش جنسی بزند و جنسیت‌های اقلیت در جامعه را پاکسازی کند؛ امری که نه برابر شرع شیعه است، نه برابر قوانین داخلی و نه برابر قوانین بین‌المللی.
به این شکل، حکومت ایران، آشکارا تمامی قوانین موجود را نقض می‌کند. حالا و در این نقطه، چه کسی پاسخگو است؟ چگونه می‌شود مانع از وحشت و رعبی شد که به زندگی شخص به شخص شهروندان همجنسگرای ایرانی نفوذ کرده است؟ این شهروندان ایرانی مانند هر انسان دیگری حق زندگی دارند، حق گردهمایی دارند و لازم است امکانات معمول زندگی را داشته باشند.
حال سئوال اصلی این است: بعد از یورش به مهمانی‌ها و گردهمایی‌های شهروندان همجنسگرای ایرانی در اصفهان، شیراز و کرمان، شاهد یورش به مهمانی همجنسگرایان در کرمانشاه هستیم. شهر بعدی کدام خواهد بود؟

Wednesday, August 21, 2013



ترکیده جلد دوم مجموعه آثار نمایشی سارا کین





ترکیده
نوشته سارا کین
مجموعه آثار نمایشی سارا کین
جلد دوم
ترجمه رامتین شهرزاد
نود و یک صفحه
چاپ اول نسخه الکترونیکی: تابستان 1392
تورنتو، کانادا


Saturday, July 27, 2013

اولین جمعه ی امرداد هزار و سیصد و نود و دو


  
چهارمین سالگرد روز اقلیت های جنسی ایران 
امرداد ۲۰۱۳ - ۱۳۹۲

                                                                     




این یک امرداد دیگر است که می آید و این یعنی این که نخستین جمعه ی امرداد ماه، همان روزی که بر آن بودیم تا روز شادباش و غرور اقلیت های جنسی ایرانی باشد، یک سال دیگر بزرگ تر شده است و هنوز دوام آورده است و نفس می کشد.

امروز یک جمعه ی دیگر را داریم و این امید و پایداری است که سلام می گوید و خورشید گرم ماهی از تابستان درخشنده را نشان کرده است؛ نشان به آن نشان که ما ایستاده ایم و زندگی ادامه ی زندگی و حضور ادامه ی حضور انسانی است تنها و تنها به شرط انسان بودن

اکنون و در این زمان می توانیم این باور را به سخن در آوریم که همه ی ما یعنی همه ی ما با تمام تفاوت هایمان و با تمام اشتراک ما در شرایط انسان بودگی و می توانیم این را به سخن در آوریم که ما بودیم که همه ی ما بودیم و می توان دید که این همه ی ما با تمام اختلاف ها و تفاوت اندیشگانی و روشی، اکنون در دل رنگین کمانی ها زیست می کند و آن چه می توانست هراس جدایی و چندپارگی باشد، اکنون فرصت رنگین کمانی شده است و این زیباست.

ما، رنگین کمانی ها، به عنوان بخشی از جامعه ی ایرانی و همین طور به مثابه بخشی از جماعت انسانی، در تمرین خود بودن، یگانه بودن و در عین حال با هم بودن، تمرین هم زیستی و گونه گونی کردیم و این مسیر هم چونان در ادامه است.

امرداد ماه یک هزار و سی صد و نود و دوی خورشیدی را در حالی گرامی می داریم که می دانیم هنوز راه زیادی باقی مانده است و اطمینان داریم که برای بودن در این راه و ادامه ی مسیر، همه ی ما در کنار هم بایستی که گام برداریم و مراقب هم باشیم.
به امید امردادهای گرم و درخشنده


رنگین کمانی ها
امرداد ۱۳۹۲