Friday, April 18, 2008

در دو سرمقاله ی آخر نشریه چراغ با صحبت از نو شدن سال،
از آشکارگری دگرباشان خواندیم و اینکه چطور در سال گذشته صدای جامعه دگرباشی به گوش ها رسیده و بی نیاز به آشکارگری شناسنامه ای، با پیگیری و با حرکت های مثبت و جمعگرا دارند در جامعه شناخته می شوند. به تأثیر مثبت و خیلی ضروری فعالان اجتماعی دگرباشان و اهمیت فعالیت های اجتماعی که چهره مثبت و همبسته و دلسوز جامعه دگرباشان را به دیگران معرفی می کنند و جای خوب خود را در میان دیگران می شناسند و به خود احترام می گذارند و لزوم احترام به خود را به دیگران در فرصت های خودساخته یادآوری می کند هم اشاره شده بود. در راستای همین فعالیت ها که سال هاست با همبستگی وبلاگ نویسان و سازمان دگرباشان و نشریه های دگرباشان شروع شده است و با انرژی پیش می رود دیدیم که در فروردین امسال رضا (پسر) یک بازی وبلاگی خیلی جالب و خاطره انگیز را آغاز کرد و با یک تصمیم بسیار مثبت و زیبا از هفت وبلاگ نویس دگرباش و غیر دگرباش دعوت کرد تا اولین وبلاگ دگرباشی که دیده اند را نام ببرند.
رضا (پسر) نوشت:
گفته بودم قصد دارم یک بازی وبلاگی راه بندازم، از اونجایی که ایام عید امسال بلاگستان به صورت گسترده ای درگیر بازی های وبلاگی شد و خوشبختانه استقبال خوبی هم از این بازی ها شد فکر می کنم لازمه ما! هم قدری به این مشترک نگاری ها بپردازیم. موضوع پیشنهادی من برای این بازی! اینه که بنویسیم اولین وبلاگ دگرباشی که دیدیم کدوم وبلاگ بوده و احساسمون (یا واکنشمون) چی بوده.
به همین راحتی! ( فکر می کنم این موضوع زیاد وقت نگیره و راحت بشه بهش پرداخت. و توضیح داد: منظورم از وبلاگ دگرباش هم وبلاگی است که یا بلاگر اون وبلاگ هــمـــ ـجـــ ـنــــ ـســــ ـگــــرا، دوجـــ ـنــــ ـســـــ ــگـــ ـرا، تــ ـراجنـــ ـســـــــی ( دوجــــ ـنــســـــ ـیـــتی ) باشه و این موضوع رو روی وبلاگش نوشته باشه یا اصلا وبلاگی در این زمینه باشه.
رضا (پسر) از وب 2، یک پزشک، کمانگیر، دلبستگی های مردانه، ساقی قهرمان، میرزا کسری بختیاری، و فالش دعوت کرد تا در بازی شرکت کنند. فالش، دکتر مزیدی (وب 2)، ، کمانگیر، دلبستگی های مردانه، ساقی قهرمان، در بازی شرکت کردند. یک پزشک در بازی شرکت نکرد، و میرزا کسری بختیاری در کامنتی برای رضا (پسر) از شرکت در بازی عذر خواست.
امیر پورشریعتی، در کامنتی برای این پست نوشت:
اون زمانی که من با هــ ـمــــ ـجـــ ـنـــ ـســــــ ــگـــ ـرایان از طریق اینترنت آشنا شدم هنوز چیزی با شکل و شمایل چیزی که امروز به عنوان وبلاگ شناخته میشه وجود نداشت و اون موقع مردم معمولا یک Home Page برای خودشون درست میکردند که باید با Html نوشته میشد و کار ساده ای نبود، ولی فکر کنم اولین چیزی که در بین هــ ـمــــ ـجـــ ـنـــ ـســــــ ــگـــ ـرایان ایران مرسوم شد که یک کمی شبیه وبلاگ های امروزی بود Yahoo Clubs بود که پس از مدتی تبدیل به Yahoo Groups شد که امروز هم وجود داره. مشکلی که در مورد ایمیل وجود داره (هیچ توافق نظری درباره اینکه اولین ایمیل چه زمانی فرستاده شد وجود نداره چون سرویس های ایمیل در طول زمان تدریجا به وجود اومدن و کسی نمیتونه بگه اولین چیزی که شبیه ایمیل های امروزه بود چه بود) همین مشکل هم درباره وبلاگ وجود دارد کسی نمیتونه ادعا کنه که اولین وبلاگ در چه تاریخی پیدا شد.
ولی چیزی که دربارش اطمینان دارم اینه که اولین وب سایت هــ ـمــــ ـجـــ ـنـــ ـســــــ ــگـــ ـرایان ایرانی را که دیدم سایت Gay Iran بود، الان هم بعد از این همه سال وقتی این اسم را اینجا تایپ کردم یک چیزی در اعماق وجودم تکان خورد.
امروز جای سایتی که نقش سایت گـــ ـی ایران را بازی کنه به شددت خالی هست، اون موقع اونها حرکت بزرگی کدند ولی من امروز احساس میکنم که ما نتونستیم جا نشین خوبی برای اونها باشیم.
انرژی در کامنتی برای این پست نوشت: منم میتونم بیام تو بازی؟
من هم اولین سایتی کع دیدم گروه هومان و سایت گ ی ایران که قرار بود منم توش مطلب بزارم… راستش یه دونه هم گذاشتم- بود بعد هم رضا نورهود و سایتش گ ی پرشیا و بعد هم سایت خود من پرشیان گ ی پاور … اما اولین وبلاگی که خوندم وبلگ کیوان بود که یادم نیست اون موقع اسمش چی بود
بعد هم دلبستگس ها و ابر شلوار پوش و کوییر دایری . وای خدا میخوام بشینم و گریه کنم به یاد اون هایی که مینوشتند .. الان دیگه نیستن…. و سپس در وبلاگ خود در این بازی شرکت کرد.
دکتر مزیدی، در پست خود اظهار امیدواری کرد که اينترنت و محيط مجازی بهانه‌اي شود براي نزديكتر كردن انسانها به يكديگر؛ درك متقابل همديگر و احترام به تفاوتهاي موجود بين انسانها. و کسی را به بازی دعوت نکرد. کمانگیر در پستی، عنوان بازی را تغییر داد به : نظر شما در مورد دگرباش بودن، به معنی جنسی، چیه، تغییر داد و آزاده، محمود ِ دستنوشته ها، وحید، حرف حساب، خورشید خانوم، آوای موج، بیست کیلومتر تا قطب و به آهستگی را به بازی دعوت کرد که از این میان، محمد دستنوشته ها، و وحید در بازی شرکت کردند. محمود دستنوشته ها، و وحید در بازی شرکت کردند و نظرات مثبت و منطقی خود را در مورد حقوق شهروندی دگرباشان جنسی در پست خود ابراز داشتند اما کسی را به بازی دعوت نکردند.
وحید در پست خود نوشت: حتی اگر به زعم کسانی این یک بیماری باشد (خواه در مان‌پذیر خواه لاعلاج) بسیار بدیهی است که این بیماری فرضی نمی‌تواند ناقض آزادی آنان در انجام کاری باشد که طرفینش با علم و تمایل انجام می‌ده.
محمود در ضمن پست خود توضیح داد: همه این‌ها رو گفتم تا بگم آدم‌هایی که ازشون به عنوان دگرباش اسم برده می‌شه، انسان‌هایی هستند مثل ما بدون هیچ فرقی. تمایل جنسی انسان‌ها از نظر من نه یک نقص، نه یک بیماری که صرفاً یک مسأله شخصیه که جزو حقوق و آزادی‌های فردی آدم‌ها باید دیده بشه. اگر کسی مثلاً توی قرمه‌سبزی به جای نمک، شکر بریزه و با اشتها بخوره، با وجودی که برای من و شما غیرعادی می‌آد اما اینو صرفاً به حساب تفاوت ذائقه اون آدم می‌ذاریم و نه یک نقص و بیماری، پس چرا نباید به تفاوت ذائقه جنسی انسان‌ها احترام گذاشت.
نازلی کاموری، وبلاگ سبیل طلا، در پستی به برخورد کمانگیر و محمود نسبت به دگرباشی جنسی اعتراض کرد و گفت: مگر قربانتان گردم همجنسگرايان و دو جنسگرايان و ترنس ها و هرموفروديت ها عجايب خلقت و نديدنی ها هستند که شما مسابقه چه هستند و وقتی اولين بار ديدید شان چه حسی داشتيد، گذاشته ايد؟ مگر با يک مشت موجود از فضا آمده خارجی طرفيد که با اين ابتذال می خواهيد بررسی شان کنيد؟
فالش نوشت که اولین وبلاگ دگرباشی که دیده است اپسیلون گی بوده که در بالای وبلاگش نوشته بوده: صاحب این صفحه وجود خودش را باور کرده است. از آرشام پارسی، مانی زانیار، پوریا (این بود سزای عاشقی)، امین (زندگی عشق مرگ)، هومن تهرانی، کاوه (خلوتگاه)، احسان (دوریان گری) دعوت کرد. همه کسانی که به دعوت فالش جواب دادند از یادآوری خاطرات خود در مواجهه با اولین وبلاگ های دگرباشی ابراز شادمانی و از یادآوری نبودن بعضی از آنها دلتنگی کردند. آرشام پارسی اولین امیر پورشریعتی و سامان را به عنوان دگرباشان فعالی که شناخته است نام برد و کسی را به بازی دعوت نکرد. مانی زانیار از حمید پرنیان، باغ عدن، باربد، ابر شلوارپوش، و شب بین نام برد، و سپس تهران پاتوق را به بازی دعوت کرد. پوریا امین (این بود سزای عاشقی) از دریچه ای رو به کوچه خوشبختی، رضا شب بین، پاشا، و آخرین بوسه و پرواز بر فراز آشیانه فاخته نام برد، و کسی را به بازی دعوت نکرد. امین (زندگی عشق مرگ) از وبلاگ مردانه ها نام برد، و کسی را به بازی دعوت نکرد. هومن تهرانی (روز بود ماه پشت ابر بود) از اپسیلون گی نام برد و کسی را به بازی دعوت نکرد. کاوه (در خلوتگاه) از سایت گی ایران و اپسیلون گی نام برد و کسی را به بازی دعوت نکرد. کاوه برای جواب به دعوت آخرین بازمانده از نسل هم سرشت، پست آخر خود را که یادی از قدیم ها است، در کامنتی که در وبلاگ او گذاشت، به هم سرشت تقدیم کرد. احسان (دوریان گری) از باغ عدن و آرامش شبانه به عنوان اولین وبلاگ هایی که دیده است نام برد، و رضا شاد را به بازی دعوت کرد.
وبلاگ به نام خورشید نوشت: منم می تونم بیام تو بازی؟ البته کسی دعوتم نکرده ... اما میام. و از گروه هومان و سایت گی ایران نام برد، و وبلاگ کیوان. و کسی را به بازی دعوت نکرد.
دلبستگی های مردانه از اپسیلون گی به عنوان اولین وبلاگی که دیده است نام برد و گاهنوشت های یک ایرانی، از من بگریزید که می خورده ام امشب، این گونه رازها، و انرژی را به بازی دعوت کرد.
این گونه رازها در پستی از رضا (پسر) تشکر کرد و نوشت که این بازی می تونه شروع خوبی باشه برای هماهنگی هر چه بیشتر دگرباشان از بلاگر و غیر بلاگر، و از باربد شب به عنوان اولین وبلاگ دگرباش که خوانده و مورد علاقه اش است، نام برد و کسی را به بازی دعوت نکرد.
انرژی از دکتر شیر محمدی یاد کرد که او را تشویق به وبلاگ نویسی کرده و گفت اولین وبلاگ دگرباشی که دیده اپسیلون گی بوده است، و راز کهنه، یکی از این روزها، فالش پسر، خاطرات و خطرات را به بازی دعوت کرد.
راز کهنه از پارسا پندار تلخ نام برد و از او برای راهنمایی هایش تشکر کرد و کسی را به بازی دعوت نکرد.
یکی از این روزها، پیش از این که به بازی دعوت شود نوشت: من به این بازی دعوت نشدم یعنی هیچکس منو دعوت نکرد. من خودمو بازی می دم و میگم اولین وبلاگ که آشنا شدم وبلاگ بهبد بود. و انرژی برایش نوشت: درود. مگه من تو رو به بازی دعوت نکردم؟
فالش پسر از وبلاگ رضا (پسر) به عنوان اولین وبلاگ دگرباشی که دیده نام برد.
خاطرات و خطرات از وبلاگ های بابک خرم آبادی و هومن تهرانی به عنوان اولین وبلاگ دگرباشی که دیده نوشت و کسی را به بازی دعوت نکرد.
ساقی قهرمان نوشت پیش از وبلاگ های دگرباشی مجله هومان و مجله ماها را خوانده است و اولین وبلاگ دگرباشی که دیده پسری از جنس گل بوده. از پسری از جنس گل سرخ، فانی فانتاستیکا، مهدی همزاد، سعید پارسا، امیردلبازی، فرزانه مرادی (غیردگرباش)، گاهنوشت های یک لزبین، و سپهر لنداسکیپ دعوت کرد بازی کنند.
پسری از جنس گل سرخ از رضا (پسر) تشکر کرد که همه ی پست های بازی را جمع کرده است و نوشت که اولین وبلاگ دگرباشی که دیده شب سکوت کویر بوده است. پسری کسی را به بازی دعوت نکرد. اما گفت بهترین ها را در سایت life دیده است از آنجا تصمیم به وبلاگ نویسی گرفته.
فانی نوشت اولین وبلاگ دگرباش، پسری از جنس گل سرخ، و عشق نافرجام بوده، و وبلاگ پسری برایش مثل یک نقطه نورانی بوده در یک فضای تاریک، و کسی را به بازی دعوت نکرد.
مهدی همزاد در کامنتی در وبلاگ ساقی قهرمان نوشت که اولین وبلاگ هایی که خوانده حمید پرنیان و اپسیلون گی بوده، در همان دوران که خواندنشان مثل کشف یک جزیره گنج بود.
امیر دلبازی، گاهنوشت های یک لزبین، سپهر لند اسکیپ بازی نکردند.
فرزانه مرادی نوشت اپسیلون گی اولین وبلاگ دگرباش بوده که دیده و بعد از آن وبلاگ دوست دوجنسی، داود فریبا نام برد و از الهام ملک پور، علی سطوتی، و سام مقدم، و دوست دگرباش mehr s را به بازی دعوت کرد.
سعید پارسا نوشت اولین وبلاگ، وبلاگ همجنسگرا از بهروز عزیز بوده، "که نوشته هاش بوی تنهایی منو می داد." و از فرزاد جلالی نویسنده ی دوراهی، حمید پرنیان نویسنده حمید پرنیان، مانی نویسنده ابرشلوارپوش، مانی، سیاهه، احسان، نویسنده من ابر رنگین کمان، با تن و تنها و رضا باوفا و سینا فنچ یاد کرد، و از آدم آهنی، آخرین بازمانده از نسل هم سرشت، پسر خسته، یادداشتهای روزانه یک دزد، یک مثقال تلخکی ناب دعوت کرد که بازی کنند.
آخرین بازمانده از نسل ...هم سرشت نوشت، خودمو خوندم، و اینا رو کرد دعوت: خشایار، شروین، کاوه، سیدو، علی سطوتی، الهام ملک پور، امیر قاضی پور.
پسر خسته از رضا و سعید تشکر کرد و از دوراهی، تهرانتو، بهروز، احسان نامی، Anoxemia ، سهراب، شهرام شهرزاد، سینا فنچ، باربد، سینا پسر خدا، مهراک، پسری، هومن تهرانی، مهدی همزاد، مهدی برزین، دانیال، حمید پرنیان نام برد و عهد کرد بعدها تک تک با همه اینا که گفته است حرف بزند. پسر خسته در پست بعدی از سلیطه ی بزرگ یاد کرد. کسی را به بازی دعوت نکرد.
باربد، یک مثقال تلخکی ناب، نوشت اولین وب لاگ، وبلاگ بهروز بوده است: من یک همجنسگرا هستم." باربد به یاد آورد که اولین وبلاگی که لینک ها را جمع کرد "سروش و داریوش" بود، مربوط به سال هشتاد و یک. باربد خبر داد که وبلاگ قدیمی "تناقض" دیگر مسدود نیست و بسیاری از وبلاگهایی که قبلا مسدود بوده اند از انسداد در آمده اند. از سولمیت، امیدرضا، همزاد، شروین، سیدو، داستانک، و حمید پرنیان و پسر خدا سئوال کرد اولین وبلاگ همجنسگرایی (در اصل بازی، اولین وبلاگ دگرباشی بوده است و از تمام شاخه های دگرباشی یاد شده) که دیدید کدوم وبلاگ بود.
سولمیت نوشت اولین وبلاگ های دگرباشی که خوانده است اپسیلون، ران مرغ، من، ابر، رنگین کمان، ابر شلوار پوش بودند. از مقالات با ارزش حمید پرنیان در روزگاری که متن علمی فارسی درباره ی "هنر" اصولا در نت وجود نداشت، گفت و از وبلاگ های سهراب، باربد، همزاد، پیوا، شروین، پویا، تینک لاو یاد کرد. و بعنوان یک ابتکار، همه خواننده هایی که وبلاگ ننوشته اند و یا در حال حاضر نمی نویسند را دعوت کرد که در قسمت نظرات همین پست، بازی کنند. از رهام، جستجوگر عشق، پژف جورنال بوی، امیدرضا، حمید پرنیان، مایک، سپهر، پسری، پارسا، پویا، روزبه اتحاد، ایلیا دعوت به بازی کرد.
جورنال بوی در کامنت همین پست نوشت اولین وبلاگ، اپسیلون بوده است و دو وبلاگ دیگر، یکی سولمیت و دیگری یکی از وبلاگ های باربد.
سید سوفی در پاسخ به دعوت آخرین بازمانده از نسل... هم سرشت نوشت اولین پسر قبیله ای که خوانده است باربد بوده است و پس از آن از خشایار نازنین و شهرام شهرزاد بزرگ و عزیز یاد کرد و از یار قدیمی و سهراب معجزه گر و همزاد و سینا و آدم آهنی و آلفو، و نیز از خود همسرشت. کسی را به بازی دعوت نکرد.
شروین نوشت اولین وبلاگ، شب بین بوده، و از پسر قبیله، همزاد، هزار و یک شب ناگفته ی من، و زندگی زیباست نام برد و گفت بهترین وبلاگی که خوانده است زنگوله ی پای تابوت و بعد از آن مردانه ها، و جورنال بوی بوده و از هم سرشت و آدم آهنی نام برد.
پژ نوشت اولین وبلاگی که به خاطر می آورد وبلاگ کوچه به کوچه بوده. پژ کسی را به بازی دعوت نکرد اما پیشنهاد کرد که همه از سامانه های مدیریتی نظیر گوگل استفاده کنند که به روز باشند و بازی را بهتر دنبال کنند.
علی سطوتی نوشت، مسئله این نیست که این تجربه‌ای است همگانی و هر یک از ما در لحظه‌ای برای نخستین بار با یک وبلاگ دگرباش روبرو شده‌ایم؛ بلکه پرسش از ضرورت پرسشی است که مطرح شده: چرا باید پرسید که کی بوده و چه زمانی بوده؟ چنین پرسشی به خودی خود آن جهش گفتمانی را که هدف قرار داده عقیم می‌گذارد.
ساقی قهرمان در پاسخ نوشت، تکلیف این گفتمان چه می شود؟ زنده گی اش می کنیم. و در پست بعد همتا و الماس خوش تراش را به بازی دعوت کرد.
همتا نوشت یادش نمیاد اولین وبلاگ، کدوم بوده اما اولین احساسش از خوندن وبلاگ های دگرباش را، که به نوعی احساس تمام کسانی بود که در بازی شرکت کرده بودند اینطور نوشت: با هر بار خوندن وبلاگ دگرباش ها قلبم مطمئن می شد که می تونم طوری که می خوام زندگی کنم... تو نوشته های دیگران حس می کردم "وجود دارم" هر چند الان بهتر می دونم که خط و جمله ها مجازی اند ولی اولین بار که شجاعت نوشتن پیدا کرده بودم حس می کردم جزو یه خانواده بزرگ هستم. تنهایی و بغض ام کم می شد. در ضمن که می دیدم خیلی ها هستند از من دلتنگ تر ... غمگین تر ... توی قفس هایی تنگ تر ... و هویت های نا سازگاری که رشد کرده بودند و بی نهایت بیشتر از چیزی که زیر اسم همتا می کشیدم زجر تحمل می کنند !
همتا، تهمینه (غیر دگرباش)، فهیمه، و فریدا را به بازی دعوت کرد.
تهمینه نوشت اولین بار در مورد دگرباشی در مجله چلچراغ مطلبی خوانده است و اولین وبلاگ دگرباش که دیده وبلاگ همتا است و سپس به مطلبی که در وبلاگ رها نوشته شده لینک داده است. در پستی که مطلبی از لیلا موری در مورد همجنسگرایی و اسلام است بحث های خیلی خیلی جالبی در همین مورد به راه افتاده که خواندنی است، نمونه اش کامنت نادر از وبلاگ تنهای داغ :
با سلام به شما و دوستان
موضوع خوب و مهمي را براي نوشتن انتخاب كرده ايد. به نظر من مسئله بين همجنسگرايان و اسلام تا چند دهه و يا حتي تا چند سال ديگر مي تواند به يكي از چالش برانگيزترين مسائل پيش روي تئوريسين هاي اسلامي باشد. افرادي كه اكنون به شدت و حدت همجنسگرايان را مي كوبند و محكوم مي كنند شايد از اين مسئله غافل باشند كه همجنسگرايي يك انتخاب از سوي آنان نيست بلكه يك غريزه ذاتي درون آنهاست مانند همان چيزي كه در مورد دگرجنسگرايان وجود دارد. از طرف ديگر همه ما مي دانيم كه دين اسلام هيچگاه با مسائل مربوط به فطرت سر ناسازگاري نداشته است و در بيشتر مواقع اصالت فرد و همچنين خانواده را مد نظر قرار داده است. به هر حال مجازات انسانهاي همجنسگرايي كه فقط به غريزه خدادادي خود پاسخ مي دهند از سوي كساني كه بدون مطالعه كافي آنها را با دگرجنسگراهاي همجنسباز اشتباه ميگيرند كار درستي نيست. من فكر ميكنم تئوريسين هاي كنوني دين اسلام يا بايد چاره اي براي اين مسئله رو به رشد بينديشند و يا اينكه شاهد فروپاشي تدريجي اين بناي عظيم و كهن باشند. البته من خود همجنسگرا هستم و به دين اسلام نيز علاقه دارم و با مطالعاتي كه در اين زمينه داشته ام دين اسلام را مخالف همجنسگرايي نميبينم. در آينده برخي از اين دلايل را در وبلاگ خود خواهم آورد.
خانه هنر به رضا (پسر) برای این حرکت زیبا و همه گیر تبریک و خسته نباشید می گوید و به همه وبلاگ نویسان دگرباش و غیردگرباش که در این خاطره نویسی شرکت کردند هم خسته نباشید می گوید و به سهم خود از همینجا از تمام وبلاگ نویسانی که هنوز در بازی شرکت نکرده اند دعوت می کند که به جمع بازی کن ها بپیوندند و از اولین وبلاگ هایی که حس همبستگی و تنها نبودن و شوق به گفتن را در آنها زنده کردند بنویسند.
باران اشک، سرزمین آفرینش، هم آوا- مرز تازه، سنگدل، برگی بر باد، بودای سبزپوش، پسران همجنس، پیچک در پیچک عشق، تاراج، تراجنسیتی، حرفهای نگفته من به کامیار، راز نسل سوخته، هم قبیله، هزل و طنز همجنسگرایی، کوچه به کوچه، آب بابا داد، آتش عشق، من و یکی مثل من، آبتین، حرفهایی که به کسی نگفتم، فریاد یک سکوت، Gay Photo، 1.43، بیا تو، پسر تنهای خسته، عاشقانه های کوچک برای او، عشق خاموش، آغازی، پسر دریا، Tehran Boys، من گناهکارم، واراند عزیز سردبیر ماها، مورچه، آخرین بازمانده از نسل گیلگمش، و از سپنتای عزیز سردبیر دلکده دعوت می کنیم از اولین وبلاگ دگرباشی بنویسند.
در بازی شرکت کنین، بازی رو ادامه بدین، بازی رو جلو ببرین. هنوز خیلی حرف ها هست که از اولین وبلاگ ها گفته نشده. خیلی حرف ها هست که جدیدترها دارند که خودشون حالا اولین وبلاگ برای از خودشون جدیدترهان. همونطور که در سرمقاله ی چراغ هم نوشته شد و به درستی نوشته شد، فعالیت ها ی اجتماعی ما، یعنی همین همبستگی ها و راه گشایی ها و روشنگری ها که از طرفی از جانب سازمان و رسانه ها انجام میشه و از طرفی از جانب همه ما که وبلاگ ها رو زنده نگه می داریم و می نویسیم و سهم داریم تو همه پیشرفت ها و دست آوردها و پیروزی ها و همین فردایی که قراره زودتر بیاد. بازی کنیم، دوستهای وبلاگ نویس رو دعوت کنیم به بازی، به خصوص دوستای غیر دگرباشمونو دعوت کنیم به بازی؛ گاهی نظرهای خوب دارن راجع به ما، گاهی خاطره های خوب دارن از ما. بعد شاید در یک بازی دیگه ما خاطره هامون از دوستای خوب غیردگرباشمون رو نوشتیم.
.
تمام پست های بازی به صورت فایل پی دی اف جمع آوری شده و در لیست های لینک های خانه اضافه خواهد شد.

وبلاگ هایی که در این هفته به روز کرده اند


آخرین بازمانده از نسلِ ... هم سرشت

چهارشنبه 28/1/87 = سه گانه ای از همیشه ی زنده گی در همیشه و همیشه و همیشه و
آدم آهنی

چهارشنبه 27/1/87 = Soulmate
از من بگریزید که می خورده ام امشب

چهارشنبه 27/1/87 = نمایشگاه عکس و کاریکاتور در رابطه با همجنسگرایان ایرانی

اینجا سرزمین آفرینش
سه شنبه 26/1/87 = متن کامل آخرین نطق شیرمرد مجلس هفتم اکبر اعلمی در صحن علنی مجلس
باران اشک

پنجشنبه 29/1/87 = داستانی آشنا و کوتاه اما واقعی
باربد شب

چهارشنبه 28/1/87 = سایه های مدام
یکشنبه 24/1/87 = خیلی هزار ریالی
پارسی لند

جمعه 30/1/87 = Difference
پسر با زیر 100 پست به روز است
سه شنبه 27/1/87 = زندونی ...
پنجشنبه 29/1/87 = مگسی من
دوشنبه 26/1/87 = اولین وبلاگ دگرباشی که دیدم
چهارشنبه 14/1/87 = آخه مگه همه ش چند سال م بود
دوشنبه 26/1/87 = باید
پنجشنبه 29/1/87 = My Wild and Raunchy Son
جمعه 23/1/87 = بابک سلیمی زاده و آرشام پارسی
دوشنبه 26/1/87 = الهام ملک پور – 3
سه شنبه 27/1/87 = قبیله پسرهای دربدر

میرزا کسری بختیاری
شنبه 24/1/87 = آرزو
یکشنبه 25/1/87 = نقد فیلم اخراجی ها – برگرفته از سایت اثر
دوشنبه 26/1/87 = بیانیه روشنفکران ایران در حمایت از حقوق همجنسگرایان
جمعه 30/1/87 = ماجرای یک ازدواج
سه شنبه 20/1/87 = بارون بارونه ...
پنجشنبه/29/1/87 = بی خود
سه شنبه 27/1/87 = The Straight Mind and other essays By Monique Wittig

وبلاگ هایی که در فروردین ماه به روز کرده اند
وبلاگ هایی که دراسفندماه به روز کرده اند
وبلاگ هایی که درماه بهمن به روز کرده اند
وبلاگ هایی که در دیماه به روز کرده اند
وبلاگ هایی که در آذرماه به روز کرده ان
وبلاگ هایی که در ماه آبان به روز کرده اند
وبلاگ هایی که در ماه مهر به روز کرده اند

بیا تو
وبلاگ هایی که در ماه شهریور به روز کرده اند

No comments: