آقای موسوی
هیچ انتظار ندارم که در این بحبوحهی انتخابات و اولویتبندی کارهایتان بتوانید این نامه را با دقت بخوانید و کمی بیاندیشید. اما، از سوی من، همین که در میان کاندیدهای ریاست جمهوری ایران یکی پیدا شده است که دست از عوامفریبی بردارد و با زبان اخلاق همگانی و جهانی به جنگ انتخابات برود کافی بود که این نامه نوشته شود.
آقای موسوی
منشور حقوق شهروندی شما ناقص است. همجنسگرایان و همهی کسانی که زیستِ جنسیشان بر خلافِ تصویرِ مسلط و ستمگرانهی جنسیِ جامعهی کنونی ایران است از قلم افتاده اند: ایشان نه تنها فرزندان همین خاک هستند بلکه مانند همهی دیگران کار میکنند، دانشگاه میروند، خرید میکنند، کنشِ سیاسی دارند و در انتخابات هم شرکت میکنند. مفهوم شهروندی شما، با آنکه زنان و محیط زیست را هم درش گنجاندهاید، باز هم کهنه و بیمار است.
آقای موسوی
نوشتهاید: «اکثریت مردم به درستی باور داشتند که حقوق بشر، به همان مفهوم جهانی خود، به هیچ وجهی با خداپرستی و پیروی از تعالیم معنوی اسلام تعارضی ندارد، به همین علت نیز به "جمهوری اسلامی" آری گفتند». آیا مفهوم حقوق بشر شما – سوای از برداشت مردمِ انقلابی و داغ از حقوق بشر - هم همان مفهومی است که در پیکرهی دیرینهی جهانیاش فهمیده میشود؟ آیا حقوق بشری که شما بهاش اشاره کردهاید همان حقوقِ همجنسگرایان هم نیست که کاملا برخلاف تعالیم اسلامی نشان داده میشود؟ اگر حقوق بشر شما اسلامی است (یعنی حقوق بشر را حقوقِ مردِ دگرجنسگرایِ شیعه میدانید) همین جا کولهی پرسشهایام را میگذارم روی دوشام و سنتِ خموشی در برابر دستگاهِ ناشنوا و نابینای فقه شیعه را تکرار میکنم. و اگر نه، نیاز است که متن منشورتان را از نو ویرایش کنید.
آقای موسوی
همجنسگرایی (مانند دگرجنسگرایی) بیماری نیست. (مانند دگرجنسگرایی) انتخابِ شخصی نیست. (به اندازهی دگرجنسگرایی) تولیدکنندهی بیماری نیست. (مانند دگرجنسگرایی) برخلافِ طبیعت نیست. (مانند دگرجنسگرایی) خدادادی است: شما بگویید! با کسی که میل جنسیاش را خداوند در نهاد وی گذاشته است میشود به مانند یک زناکار یا گناهکار برخورد کرد؟ این پرسش اگرچه ساده و عقلانی است اما تا کنون نه تنها پاسخی نگرفته است بلکه هیچگاه از سوی انسانهای خیرخواه و آزاداندیشی، مانند شما، اندیشیده نشده است.
آقای موسوی
باور کنید این نامه شیکاندیشی و پُزدهی روشنفکری نیست: گوهر این نامه بر پایهی رنجهای ملموسی است که اندیشهی غلط و مسلطِ جامعهی سیاسی و اجتماعی ایران بر دگرباشان جنسی، فرزندان همین سرزمین، روا میدارد: دگرباشان جنسی ایران، به اشتباه، دشمن پنداشته شدهاند. دگرباشان جنسی میخواهند زندگی خویش را بر اساس آن میلی بنا کنند که خداوند به ایشان عطا کرده است. من به خودم بارها گفتهام که خداوند نادان و ستمکار نیست.
به امید روزی که اندیشهی اسلامیِ ایرانی به بلوغی رسیده باشد که اشتباهاتِ تئوریک خود را جوانمردانه بپذیرد و بکوشد تا هر چه انسانیتر و خداپسندانهتر رفتار کند. (و این همان امیدی است که واداشت نامهای به شما بنویسم).
حمید پرنیان یک همجنسگرا
**
روز جهانی مبارزه با هموفوبیا و مشکلات همجنسگرایان ایران
با این همه، هرچند تهیه و انتشار آمار رسمی درباره تعداد همنجسگرایان ایرانی با توجه به شرایط موجود غیرممکن است، اما مشاهده عینی این پدیده در سطح جامعه و افزایش روز افزون همجنسگرایانی که به علنی کردن آن در خانواده و حلقه دوستان خود مبادرت میورزند، نشان از وجود این پدیده اجتماعی در ایران دارد.
اینترنت نیز تقریبا تنها عرصه موجود در کسب اطلاعات یا تبادل نظر در این رابطه است، اما نبود منابع قابل اطمینان در آن، کمک زیادی در شناخت چند و چون این پدیده اجتماعی نمیکند. با این همه، در سالیان اخیر با افزایش دسترسی به اینترنت و آشنایی عمومی با چگونگی استفاده از آن، آمار وبلاگها، مجلات اینترنتی و سایتهای دوستیابی همجنسگرایان رو به فزونی بوده است.
مهریار، از دانشجویان گرافیک دانشگاهی در تهران درباره ضرورت بحث درباره همجنسگرایی در ایران میگوید: "من در یک سایت دوست یابی عضو هستم که از سراسر جهان، همجنسگرایان زیادی در آن هستند و جالب آن که حدود چهار هزار ایرانی در این سایت عضوند در حالیکه اعضای کشورهای اروپایی مانند فرانسه یا آلمان در این سایت به سختی به پانصد نفر میرسد. ضمن این که این آمار تنها مختص به یک سایت اینترنتی است و نه بیشتر. پس فکر میکنم جایی برای بحث درباره بودن یا نبودن همجنسگرایی در ایران وجود ندارد و نادیده گرفتن بیش از پیش آن میتواند این پدیده اجتماعی را به معضلی اجتماعی تبدیل کند
مهریار همینطور درباره نا آگاهی خانوادههای ایرانی از همجنسگرایی میگوید: "مادر و پدر من ساکن آبادان هستند و روحشان هم از همجنسگرا بودن من خبر ندارد. آن قدر آگاهی در این زمینه در جامعه ما کم است که اگر پسر یا دختری جرات کند و به پدر یا مادرش بگوید که همجنسگراست، والدین او حتی نمیدانند که چطور باید رفتار کنند، به این دلیل ساده که اصلا چیزی در مورد این مساله نمیدانند و مسلما خانواده در اغلب موارد در چنین مواقعی وارد بحرانی جدی میشود. ضمن این که باید به این نکته هم توجه کرد که در خانوادههای ایرانی کلی پیش فرض و پیش داوری در مورد همجنسگرایی وجود دارد که کمتر خانواده ای این قدر از خودش سازش نشان میدهد که حاضر باشد حرف های فرزندش را بشوند و کمی درباره پیش داوری های خود شک کند."
مهریار، با اشاره به این که سازمان بهداشت جهانی از تاریخ 17 مه (بیست و هشت اردیبهشت) سال 1990، همجنسگرایی را از "طبقهبندی جهانی بیماریها" خارج کرده، میگوید: "حتی روانپزشکان و روانشناسان ما نیز آگاهیشان از همجنسگرایی بیشتر از خانوادههای ما نیست. یعنی در اکثر مواقع به سختی میتوان پزشکی را در تهران پیدا کرد که در این زمینه مطالعه کرده باشد و بتواند به مراجعه کننده خود کمک کند، چه برسد به شهرستانها."
مهدی، دانشجوی همجنسگرای در دانشگاه صنعتی شریف درباره مشکلاتش در ایران میگوید: "مشکل بزرگ این است که آدم مجبور است در خیلی از جاها و موقعیتها نقش بازی کند و خودش را طور دیگری وانمود کند. همجنسگراها روحیات و رفتار متفاوتی دارند که در جامعهای مثل ایران مجبورند کنترل زیادی روی آن داشته باشند تا احیانا مشکلی برایشان پیش نیاید، و دیگران انگی به آنها نزنند. در غیر این صورت معمولا برچسبهای زننده و ناخوشایندی به آنها میخورد و انگشت نما میشوند. یک مساله مهم دیگر پیدا کردن آدم ها و دوستانی از جنس خودت است که بتوانی با آنها راحت باشی و وقتت را با آنها بگذرانی. در حال حاضر راه اصلی دوست یابی برای همجنسگراها در ایران اینترنت است که مشکلات و دردسرهای خودش را دارد. مجموعه این چیزها باعث میشود که خیلی از همجنسگراهای ایرانی پس از مدتی احساس محدودیت و فشار بکنند یا دچار انزوا و افسردگی بشوند."
یکی از همجنسگرایان ایرانی که سال گذشته بخاطر "همجنسگرا" بودنش از سازمان نظام وظیفه معافیت پزشکی گرفته است، میگوید: "از طرفی دولت وجود چنین پدیده ای را منکر میشود و از طرفی هم برای همجنسگرایان معافیت پزشکی قائل میشود."
وی همچنین درباره مراحل معافی خود میگوید: "پس از آنکه به دکتر مراجعه کردم، تقریبا سه ماه طول کشید تا از سربازی معاف شدم اما نکته تاسف آور فرآیند معافی این بود که در بیمارستان ارتش، پزشکی که آن وقت قرار بود نظر دکتر مرا تایید کند، تلاش میکرد که از من سوء استفاده جنسی کند
همچنین، همجنسگرای دیگری که در همین رابطه به مطب یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران مراجعه کرده است، میگوید: "آن طور که من شنیده ام، دکتر تنها سکسولوژیستی هست که در تهران به بحث همجنسگرایان پرداخته و به همین خاطر وقتی به مطب ایشان رفتم، با شمار زیادی مراجعه کننده همجنسگرا روبرو شدم و از چند ماه قبل نیز وقت گرفته بودم. فکر میکنم تنها با مراجعه به مطب های روانپزشکان تهران بتوان آماری تقریبی از تعداد همجنسگرایان ایران بدست آورد و این طور این پدیده را نادیده نگرفت."
محمد، شاعر جوان شیرازی که سال آخر رشته مهندسی عمران است، نیز درباره مشکلات همجنسگرا بودنش در ایران میگوید: "من هم مثل خیلی از آدمها، مگر چه چیزی جز آرامش در زندگی میخواهم؟ اما در ایران به دلیل نادیده گرفتن این پدیده یا لااقل بحث درباره چگونگی آن، مجبورم مدام خودم را در جامعه سانسور کنم."
محمد با اشاره به این که مادر خودش لیسانس روانپزشکی دارد، میگوید: "خانواده من اطلاعی ندارند. اما اگر مطلع شوند، قطعا بر خورد خوبی نخواهند داشت. کوچک ترين جزا میتواند طرد شدن عاطفی يا فيزيکی و از بين رفتن اعتماد آنها باشد. اما دوستان غيرهمجنسگرايی دارم که توانسته ام اين مساله را با آنها در ميان بگذارم و برخورد خوبی هم داشته اند."
اما، فرهاد جوان بیست وهفت ساله ساکن تهران تجربه متفاوتی در این زمینه داشته و میگوید: "خانواده من کمی پیشتر از طریق برادرم تا حدودی حدس می زدند که من همجنسگرا باشم. بعد از اینکه دوست پسرم را به آنها معرفی کردم او را به خاطر شرایط تحصیلی، اخلاقی و خانوادگی اش خیلی دوست داشتند. اما شکشان به من بیشتر شد. بعد از مدتی مادرم با نگرانی از من در این باره پرسید و اول کمی گریه کرد و پیشنهاد کرد که بروم دکتر. اما خیلی زود فهمید که نمیشود گرایش جنسی را تغییر داد. من هیچ وقت فکر نمیکردم خانواده ام این قضیه را درک کند، اما برخوردشان عالی بود."
در نهایت، آن چیزی که با توجه به همه این شرایط درباره همجنسگرایی در جامعه ایران ضروری به نظر میرسد، شناخت بیشتر این پدیده از جانب خانوادهها، دولتمردان و متخصصین و به تبع آن بحث و گفت وگوی بی طرفانه و بدون پیش داوری پیرامون آن است
آبی آسمانی
پنجشنبه 31/2/88= بازتاب روز جهانی مبارزه با هوموفوبیا در رسانه های دیداری و شنیداری و وب فارسی
آخرین بازمانده از نسل ... هم سرشت
دوشنبه 28/1/88 = نهایت هنر هتاکی فیلسوف چماق دار در پاسخ به پیر دولت آبادی را بنگریم :
ابژکتیو
شنبه 26/2/88= بیش فعالی
شنبه 26/2/88= اعتراف
پنجشنبه 1/3/88= همو، فوب بیا !
امیر
شنبه 26/2/88= همجنسگرایان در چین
یکشنبه 27/2/88= عجب اشتباهی کردم
یکشنبه 27/2/88= پروژه زیرنویس ها
پنجشنبه 1/3/88= خیلی استرس دارم
اشاره
سه شنبه 30/2/88= تولد
هااااا… صدایی اومد؟
نه هیچ خبری نیست. تنها خودم هستم و هیچ کسی نیست.
سی ام اردیبهشت هر سال، سالروز تولد من هست. امسال هم مثل هر سال این روز اومد و یک سال دیگه به سن من افزوده شد. یک سال بزرگ تر.
پسر
انعکاس اخبار بلاگ ها
پسر خسته
پنجشنبه 31/2/88= چرا آرشیو پاک شد
.
.
.
این نامه ی حمید پرنیان عزیز را به یاد داشته باشیم
پسرای کوچه پشتی
جمعه 25/2/88= کاکتوس
کلاس عشق
پنجشنبه 31/2/88= سلام مانی مهربون
چرندیات فکری
چهارشنبه 30/2/88= گویا تب جومونگ ما رو هم گرفت
خانقاه
شنبه 26/2/88= مانیاتیسم
خانه شیشه ای
دوشنبه 28/2/88= بدانید
سه شنبه 29/2/88= گرفتار
چهارشنبه 30/2/88= شب
جمعه 2/3/88= ناگه
رهام
چهارشنبه 30/2/88= MY ORDINARY GAY DAY
EraZer Head (کله پاک کن)
یکشنبه 27/2/88= یک پدیده نادر و غیر طبیعی
پنجشنبه 1/3/88= نظرسنجی همین جوری درباره انتخابات واسه اینکه دور هم باشیم
ناجور
چهارشنبه30/2/88= شعر کوتاه؟
هاشور
پنجشنبه 31/2/88= 1
هم آوا - مرز تازه
شنبه 26/2/88= بیانیه همجنسگرایان دانشجو به مناسبت روز جهاین مبارزه با هوموفوبیا
این نامه رسید دستم، منم به عنوان یک دانشجوی همجنسگرا وظیفه دیدم که برای حمایت در بلاگم منعکس کنم :
نامهی دانشجویان همجنسگرای دانشگاههای ایران خطاب به جنبش دانشجویی و دیگر جنبشهای جامعهی مدنی
( به مناسبت 27 اردیبهشت همزمان با 17 ماه مه، روز جهانی مقابله با هموفوبیا)
جنبش دانشجویی ایران هفتاد و اندی سال عمر دارد و در این همه سال، در شرایط نبود دمکراسی، به صورتی نمادین، نقش سنگر دفاع از آزادی و حقوق مردم را داشته و در بسیاری مواقع نقش مرجع روشنگری و الهام دهی به مبارزات مردمی را ایفا کرده است.
جنبش دانشجویی در شمار افزون سالهای حیات خود از جنبش تجدد خواهی متاثر، و بر افکار و باورهای مردم و نیروهای سیاسی تاثیر گذار بوده. جنبش دانشجویی در دفاع از مبارزات دیگر جنبشهای اجتماعی و دیگر گروههای محروم جامعه و پیوند با آنها پیشتاز بوده؛ سرچشمهی شمار افزونی از جنبشهای روشنفکری و اجتماعی، دانشگاه و جنبش دانشجویی بوده است.
در روز جهانی مبارزه با هوموفوبیا )همجنسگراستیزی(، خطاب این نامه به فعالان جنبش دانشجویی است.
و از آنجا که مطالبات اجتماعی مردم، جنبشهای حقوق شهروندی و بشری را در کشور ما، همقدم کرده است، فعالان حقوق بشر و فعالان جامعهی مدنی و روشنفکران و کسانی که درونِ این کشور، به ویژه در دوران انتخابات، تلاش میکنند مسیر آگاهی سیاسی مردم ایران را چنان آماده سازند تا تصمیماتی که میگیرند نسلِ بعدی را شر 5;سار نکند، نمیتوانند مخاطب این نامه به شمار نیایند.
در روز جهانی مقابله با هموفوبیا ( همجنسگراستیزی)، خطاب این نامه به کسانی است که به اصلاح شرایط جامعهی ایران میاندیشند، بی دغدغهی مقام، و با دغدغهی انصاف و عدالت اجتماعی.
دانشجویان همجنسگرای ایران، در روزهای گوناگون سال، در صفهای گوناگون دانشجویی، در جنبش زنان، در اجتماعات مردم، در تجمعات فعالان مدنی، و در نشستهای روشنفکران ایستادهاند. این نامه امروز به مناسبت 27 اردیبهشت، همزمان با 17 ماه مه، روز جهانی مقابله با همجنسگراستیزی، خطاب به دوستان ما در جنبش دانشجویی نوشته میشود. جنبش دانشجویی باید خانهی امن دانشجویان فارغ از تعلق نژادی، مذهبی، جنسی، زبانی باشد. آیا جنبش دانشجویی همچنان بر این قرار است که طیفهای گوناگون درون جنبش را نادیده بگیرد؟
وانمود نماید که ما در کشورمان دانشجوی همجنسگرا نداریم؟
در سالهایی که گذشت، ما در کنار شما بودهایم. همچنان در کنار شما هستیم. اگر نام ما را نمیدانید به خاطر پردهپوشی ما بر تنگنظریها و تعصبات و پیشداوریهای حاکم در حلقههای درون جنبش دانشجویی است که همجنسگرایی را برنمیتابیده است. امروز، بعد از گذشت این سالها گمان ما این است که اگر رهبری و نهادهای حکومتی اعلام میدارند ما در داخل مرزهای کشور خودمان وجود نداریم، در مسیر سیاستی معمول گام برمیدارند؛ خواست ما از جنبش دانشجویی، در مسیر ایدهآلها و سیاستهای معمول جنبش اما این است که حضور ما از جانب جنبش نفی نشود، نادیده انگاشته نشود و از کنار ما و نارواییهایی که بر ما روا میشود بیخبر یا بیاعتنا عبور نشود.
ما دانشجویان همجنسگرای ایران، سالهاست همپای جنبش دانشجویی و روشنفکری ایران، در متنِ مطالبات سیاسی و اجتماعی قرار داریم و از مدافعان سرسخت تغییر شرایط نابرابر جامعهی ایران بودهایم. اینک که همهی آزادیخواهان و نیکاندیشان و مدافعان حقوق بشر دریافتهاند که حقوق همجنسگرایان حقوق بشر است و مبارزه برای حقوق ایشان در زمرهی حقوق انسان – صرف نظر از رنگ پوست، دین، طبقهی اجتماعی، جنسیت، و جهتگیری جنسی – است، و نیز حالا که از بیتوجهیِ نسل گذشتهی روشنفکران به ستمهای اجتماعی و بیخردیهای سیاسی خبری نیست، ما، دانشجویان همجنسگرای ایرانی در برخی از دانشگاه های کشور، رسالت تاریخی خویش میبینیم که هممیهنان و همکلاسیهای خود را نسبت به ستم و جفایی آگاه کنیم که بر بخشی از فرزندان این سرزمین رفته است و میرود. همجنسگرایی، سالهاست از فهرست بیماریها و اختلالات روانی حذف شده و از سوی انسانهای آزاد و آزاداندیش جهان مورد عنایت سیاسی قرار گرفته است. میتوان به نامهای بسیاری اشاره کرد که دارای تمایلات همجنسگرایی بودهاند، که همجنسگرایی ایشان، ایشان را از تولید و افزودن به فرهنگ و دانش جهان باز نداشته، و همجنسگرایی ایشان باعث نادیده گرفته شدن ایشان توسط جهان متمدن نبوده است. اما در ایران، و دیگر کشورهای نابرخوردار از آزادیهای اجتماعی و انسانی، همجنسگرایان همچنان مورد سیاهترین آزارها و ستمها و شکنجهها قرار میگیرند و کسی حاضر نیست چشمِ واقعبیناش را به اعمال اعدامگونهای باز کند که امروزه نیز در حق همجنسگرایان ایران اِعمال میشود. با این که جهتگیری جنسی طبیعی و خدادادی است و همجنسگرایان، درست مانند دگرجنسگرایان، هیچ انتخابی برای همجنسگراشدن نداشتهاند و چنین به دنیا آمدهاند، باز هم جامعه ایشان را متهم به گناه و بزهای میداند که همان زندگی طبیعی ایشان است؛
دوستان! همکلاسیها! هوموفوبیا (همجنسگراستیزی) چنان بر زندگی خصوصی و اجتماعی ما سایه انداخته است که نفسکشیدن، این نیاز کاملن انسانی، برایمان دشوار شده است. جرم ما این است که مانند شما، ما نیز بر اساس طبیعت خویش زندگی میکنیم؛ طبیعت همجنسگرای ما، ما را به انتخاب شریک زندگیای از جنس خود ما وامیدارد. طبیعت همجنسگرای ما، در مرحلهای دیگر، ما را به حضور و شرکت در زندگی اجتماعی وامیدارد. ما معتقدیم که باید مسوولیت بیشتری در جنبش دانشجویی و مبارزات مردم کشور خود برای آزادی، برابری جنسی و عدالت اجتماعی، به دوش بگیریم، و یا مسوولیتهای بر-دوش را با امنیت خاطر از همبستگی و رواداری درون جنبشی، قدم به قدم پیش ببریم. آیا جنبش دانشجویی سنگر همهی دانشجویان، فارغ از گرایش جنسی آنها است؟ این عبارت، پرسش نیست، دادخواهی است.
ما، دانشجویان همجنسگرای ایران خواستار آنیم که جنبش دانشجویی، برای نخستین بار در سراسر تاریخ معاصر ایران، در این تکاپوی سیاسی دوران انتخابات، و در روزهایی که برای رفع نقض حقوق انسانی و شهروندی در کشور تکاپو بر پاست، و در روزی که برای برخورد و مقابله با باورهای همجنسگراستیز نامگذاری شده، حضور همجنسگرایان را در دانشگاههای ایران، و در گسترهی بیمرز جنبش دانشجویی باور کنند؛ واقعیت حضور همجنسگرایان در جامعه و مشکلاتی که با آن دست به گریباناند را بپذیرند و در جهت احترامِ اجتماعی به ایشان گام بردارند.
پس از گذشت اینهمه سال، این انتظار از جنبش دانشجویی و بر اساس هویت جنبش دانشجویی، بهجاست که جنبش، سخنگویان آن، رسانهها و سایتهای خبری آن در خصوص حقوق همجنسگرایان، شهروندانی که در داخل کشور خود و در داخل فضاهای مانوس خویش و در عرصهها و نهادهای اجتماعی سرکوب شدهاند، به سخن بیایند و در جهت احترام اجتماعی به ایشان گام بردارند. این گام، شایسته است که اول بار از جانب جنبش دانشجویی برداشته شود.
این پرسشی بهجاست که در گذشت این همه سال، جنبش چگونه بر دانشجویان همجنسگرا (و خشونتهایی که در فضاهای ظاهرن خالی از خشونت برآنها میرود) چشم بسته است؟
ما، دانشجویان همجنسگرای ایران، از شما، پیکرهی جنبش دانشجویی، میخواهیم به سیاستهای جنسی و جنسیتی جمهوری اسلامی ایران نگاهی دقیق بیاندازید و نقد آن را جزو مطالبات ž2;ویش قرار دهید؛ نیک میدانیم که اصلاح این سیاستها برای همهی اقشار و گروههای اجتماعی کشورمان سودمند و رهاییبخش خواهد بود. ما دانشجویان همجنسگرای ایران، از شما، برادران و خواهرانمان در تمام جنبشهای اجتماعی و سیاسی، که زیر فشار قوانین ناروادار و بیاعتقاد به حق انسانها برای زندگی هستید، میخواهیم در دورنمایی که برای کشورمان در سر دارید احترام به همهی انسانها – صرف نظر از تفاوت در گرایشهای جنسیشان - و قدردانی از تفاوتهای انسانی را هم بگنجانید.
این خواسته، بهویژه، از همکلاسیهایمان در جنبشهای دانشجویی از آن رو با شگفتی و پافشاری مطرح میشود که در بیانیههای تفصیلی مطالبهمحور دانشجویی اشارهای به حقوق دگرباشان جنسی ایرانی نشده است؛ نه در مطالبات دانشگاهی نه در مطالبات کلان اجتماعی و سیاسی و نه حتی در زیر مطالبات ده یا بیستگانه.
اگر نهادهایی که خود را از فعالین جنبش دانشجویی میدانند نتوانند جوابگوی غیبت آزاردهندهی حقوق دگرباشان جنسی در دایرهی حقوق دگراندیشان سیاسی مذهبی در بیانیههای خویش باشند باید منتظر باشند که روزی، خود نیز همانند حکومتگران کنونی ایران، در صدد تبعیض بر تفاوتها و نفی برابری و عدالت اجتماعی باشند.
در روزهایی که خواستههای مردم ایران، جنبشهای مدنی را به هم نزدیک کرده و مرزبندیهای جنبشهای مدنی و روشنفکری و دانشجویی و زنان را به همریزد و در هم میآمیزد، جامعهی همجنسگرایان ایران، که بیش از بیست سال است مبارزهی جدی و سازماندهی شده خود را در سخت ترین شرایط و با کمترین امکانات و در خونریزترین فضاهای خالی از هر گونه امنیت حریم خصوصی و اجتماعی، به پیش میبرند، در کنار چشمداشت خود از جنبش دانشجویی، از دیگر جنبشهای جامعهی ایرانی نیز میخواهند که حضور همجنسگرایان را در جمع خود مشاهده کنند و به غیبت حقوق همجنسگرایان اعتنا کنند.
بیایید با هم، در جنبشهای سیاسی اجتماعی بیاموزیم که حقوق بشر یک حقوق عام و سراسری است که طبقهبندی و جداسازی آن اولین انحراف در اندیشهی آزادی است.
برای آموختن و آموزش دادن، آنچه ما در این مرحله، از جنبش دانشجویی طلب میکنیم، این است:
روشنگری در اهمیت و ضرورت احترام به اقلیتهای جنسی در میان دانشجویان و در کل جامعه را در شمار برنامههای خویش قرار دهند
اخبار مربوط به سرکوب، دستگیری، ضرب و شتم، آزار، تعرض، بی حرمتی به حریم انسانی، و نقض حقوق دانشجویان همجنسگرا در محیط دانشگاه از جانب مقامات حفاظتی، مقامات اداری و مقامات آموزشی، و یا دیگر دانشجویان را در رسانهها و کانالهای خبری خود (سایتها، بولتنها، نشریات دانشجویی و ..) منعکس نمایند
اخبار مربوط به سرکوب و دستگیری، ضرب و شتم، آزار، تعرض، بی حرمتی به حریم انسانی، و نقض حقوق شهروندی اعضای جامعهی دگرباشان جنسی را در رسانهها و کانالهای خبری خود منعکس نمایند
نقد جدی سیاستهای حاکمیت در رابطه با سرکوب همجنسگرایان، و دیگر شاخههای دگرباشان جنسی، و قوانین تبعیضآمیز و ناعادلانهی مربوط به دگرباشی جنسی در قوانین اجتماعی و جزایی کشور را در برنامهی خود قرار دهند
برگزاری سمینارهای مربوط به جنسیت، به طور عام، و مطرح کردن مباحث همپیوند با روشنگری جنسی، انتشار مقالات مربوط به دگرباشی جنسی، و مطرح کردن مباحث همپیوند با حقوق انسانی و شهروندی همجنسگرایان و دیگر شاخههای دگرباشی جنسی را در برنامههای خود بگنجانند
با انتخاب طرحهایی مثبت در زمینهی روشنگری در ضرورت احترام به حقوق دگرباشان جنسی و عمل کردن به این طرحها، در کردار و رفتار به تعصبات و سنتهای سرکوبگر مربوط به مسایل جنسی پشت پا بزنند و رفتارهای همجنسگراستیزانه را نقد کنند و راه را برای شرکت شمار هر چه بیشتری از دانشجویان همجنسگرا در مبارزات دانشجویی، و مبارزات اجتماعی در صحنههای همپیوند، باز کنند
درک دانشجویان همجنسگرا از مشکلات و موانع سیاسی موجود در پیش پای جنبش دانشجویی، به معنای قبول تبعیض و نارواداری از جانب جنبش دانشجویی در رابطه با دانشجویان همجنسگرا و جامعهی دگرباشی جنسی نیست.
به امید روزی که زنان، کارگران، کودکان، دانشجویان، همجنسگرایان، اقلیتهای دینی، اقلیتهای ملی، اقلیتهای زبانی، تک تک مردم ایران، د ر سرزمین مادریشان، بتوانند، بتوانند، آزادانه زندگی کنند و از محدودیتهای ددمنشانه و نابخردانهی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی رنج نبرند. به امید روزی که از کرامت فرد فرد انسانها پاسداری شود.
به امید آزادی
دانشجویان همجنسگرای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران - دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران - دانشگاه صنعتی امیر کبیر - دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز - دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات - مرکز تربیت معلم شهید رجایی
اردیبهشت 1388
یکشنبه 27/2/88= روز جهانی مقابله با هموفوبیا گرامی باد
اردی بهشت، تو هر سال شاهد زادروز منی آن روز که شکوفه های گیلاس دانه های قرمز را آبستن می شدند درد من تو را فرا گرفت مادر، دردی که هنوز از پس سال ها لبخند بر لبت میراند مادربزرگ با لبخند سپیدش مهر ارزانی ام کرد و پدر بزرگ در گوشم اذان سرود چه با افتخار آخرین فرزندت را از ملکوت به پایین کشیدی آنروز پرستو ها همه عاشق بودند اردی بهشت؛ به اندازه تمام دخترکان بکارت بسته ات اشک ریخته ام و به اندازه همه ی نو عروسانت شاد خواهم بودم بیست ویک سال از آن روز می گذرد که فریادم گوش عالمیان را شکست مادر اشکها را به یاد دارم، از تو سپاسگزارم که مرا آوردی و ای اهورای من ، یزدان پاک آفرینم، تو را می ستایم که مرا اینگونه آفریدی. سی و یک اردی بهشت رسید... روز تولد من ، چه قدر این ماه و این روز رو دوست دارم. خوب تو این چند سال همیشه شادترین تولدهام رو وقتی داشتم که فهمیدم کی هستم... خیلی حرفها برای گفتن داشتم که میخواستم برای این روز استثناییم بگم، اما حالا موندم چی بنویسم... ولی می تونم بگم مثل همه ی این سالها ذوق زده هستم، مثل تمام 31 هر اردی بهشت شادم...
همزاد
یکشنبه 27/2/88= پسر قاره ی فراموش شده
همین که هست
چهارشنبه 30/2/88 = بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه
چهارشنبه 30/2/88 = این درک منه از
چهارشنبه 30/2/88 = درک من از
چهارشنبه 30/2/88 = درک من از
پنجشنبه 31/2/88 = موریم در محضر سلیمان
پنجشنبه 31/2/88 = مثل صید الفقد و کره تحوم علی القبر روحی
پنجشنبه 31/2/88 = تحمل لباس پوشیده تو این دنیا از هر چیزی سخت تره
پنجشنبه 31/2/88 = جرح بر متدینین
پنجشنبه 31/2/88 = می پذیری؟
پنجشنبه 31/2/88 = از الان دماغ سوخته می خریم
جمعه 1/3/88= هیچ اشکالی نداره توکل بر خدا
جمعه 1/3/88= انا علی الله انا علیه سنبق الی یوم یبعثون یا چاکرای اول
جمعه 1/3/88= خدا مذهبی ها رو هدایت کنه
جمعه 1/3/88= ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
جمعه 1/3/88= آیه ی شعور و درک و فهم
جمعه 1/3/88= بابک جونم تولدت مبارک
جمعه 1/3/88= گل به گلستون و زیره به کرمون یه طرف و برگ سبز و تحفه ی درویش
جمعه 1/3/88= تاسف نخورید که حماقت فقط بین مسلموناست
شبنه 2/3/88=
هذیان های من
شنبه 26/2/88= احساس می کنم
پنجشنبه 31/2/88= صدایش می لرزید
Bayut
یکشنبه 27/2/88= یاوه نامه (روزهای نو)
Fag Diaries
A variation of Homophobia: Heterophobia !
یادداشت های روزانه ی یک دزد
دوشنبه 28/2/88= نامه ای به موسوی در راستای انتشار منشور حقوق شهروندی ایشان
یکمی صورتحساب در کافه ی خسته
دوشنبه 28/2/88
تولد من روز ۲۸ اردیبهشت ماه... سال ها پیش در چنین روزی ، توی ماه رمضان سر اذان ظهر پسری به دنیا آمد... پدر و مادر ۴۴ ساله اش شاد بودند.... و خواهر ۸ ساله اش.... پسر آریا نام گرفت تا آیین و مرامش همسو با مفهوم نامش شکل بگیرد آریا یعنی دوست و رفیق وفادار!!! باری...هم اکنون سال ها می گذرد از آن روزها... پسر بزرگ شده ... اتفاقات زیادی را در زندگی تجربه کرده... چند سال قبل عنوان جستجوگر عشق را برای خود برگزید تا باشد که جرعه ای از شراب عشق بنوشد.... در این چند سال اخیر یک بار به این افتخار دست پیدا کرد که از ساغری زیبا رو این شراب را بنوشد ...اما!!!! سرنوشت به عشقش مجال نداد.... آری خدایان به حال آریا گریستند.... بگذریم.... اما هم اکنون پسر دوستانی دارد که مایه ی دلگرمی او هستند... امروز باز تصمیم گرفت تا کوله بارش را که مدتها بود در پستوی قلبش خاک می خود، بر دارد و دوباره بگردد... از همه ی شما متشکرم
1 comment:
سلام ...
جستجوگر عشق دوباره شروع به کار کرد
ممنون
شاد باشید
Post a Comment