Saturday, December 5, 2009

شنبه 14 آذر 1388






ایران

امریکا و چند شعر دیگر

اولین کتاب رامتین شهرزاد را از این لینک دانلوود کنید. سابق بر این، کتاب در این لینک منتشر شده بود. حالا حجم کتاب را کم کرده‌ام و مشکلات صفحه‌بندی هم حل شده است. این کتاب اولین بار به عنوان ضمیمه‌ی نشریه‌ی چراغ منتشر شد و ویرایش آن کار ساقی قهرمان است. قرار بود کتاب در وب‌سایت ضیافت منتشر شود، ولی آن وب‌سایت هیچ وقت به کار نیافتاد. امیدوارم روزی ترجمه‌یی کامل‌تر از شعرهای گینزبرگ ارائه بدهم
.
تجاوز و سوء استفاده ی جنسی

برای دانلوود سومین کتاب رامتین شهرزاد، بر روی این لینک کلیک کنید، این کتاب، جزوه‌یی کوتاه در مورد تجاوز و سوء‌استفاده‌ی جنسی است و به این امید کار شده است تا بتواند دریچه‌یی کوچک برای گفت‌وگو بر این مشکل عمده‌ی تمام جوامع بشری، در کشور ما هم باز کند

خاطرات یک مرد تنها

روبه روی آینه اتاقم ایستاده ام و خودم را در آینه برانداز میکنم سرتا پا مشکی ، دستی به موها و ریشم میکشم صدای پدر را میشنوم کجایی پسر زود باش دیر شد!
ادکلن میزنم و عینک آفتابی را برمیدارم و خارج میشوم پدر با نگاهی تعجب آمیز به من مینگرد مگه میخوایم بریم عروسی اینجوری لباس پوشیدی؟به لباسهام نگاه میکنم چطور مگه؟ مشکی پوشیدم تو عزا مشکی میپوشند دیگه مگه نه؟
غرغر میکنه و سوار ماشین میشیم از تو آینه نگام میکنه میگه بله مشکی میپوشند ولی نه اینجوری انگار داری میری پارتی یک نگاه به خودم می اندازم کفشهام برق میزنند لباسهام هم همدست و یکنواختند.موهام هم مرتب و ریش هم انکارد شده.
اخم میکنم و میگم چرا شما اینجوری فکر میکنی حتما باید ژولیده باشم و سر تا پا غبار آلود چونکه داریم میریم مجلس ختم؟
چه فرقی میکنه مجلیس عروسی یا عزا آدم همیشه باید مرتب و تمیز باشه.در ثانی من اینجوری آرامش درونی دارم و متوازنم.
پدر میگه خوب باشه اینهمه ادکلن دیگه مال چیه؟این چیه مالیدی رو صورتت آخه مرد هم اینجوری میشه؟
جواب میدم من همیشه ادکلن میزنم در ثانی این هم که مالیدم ضد آفتابه پدر جون میدونی که من پوستم حساسه این چیزا دیگه مرد و زن نداره تازه رو بسته اش هم نوشته مخصوص آقایان. این حرفها دیگه قدیمی شده آقا جون!!
پکر میشم و اخمهامو تو هم میکنم . پدر هم با تاسف سرش را تکان میدهد.

نیم بوسه


گاهی واقعا کم میارم

همین امروز چقدر دلم می خواست با یک لب داغ ، لب به لب بشم

ولی دوست داشتم اون لب فقط لبای محمدم باشه

یه گربه ای هست جلوی در خوابگامون

هر کی رد میشه میو میو میکنه تا بلکه پاشو دراز کنه و اون خودشو به پاهای طرف بماله

واقعا به این گربه حسودیم میشه !!!

چون اولا اونقدر نازه که از هر ۱۰ حداقل ۲ نفر بهش یه حالی میدن
بعدشم اینکه برای این گربه اصلا مهم نیست اونی که پاشو دراز کرده محمده ! یا هر کس دیگه ای


No comments: