اگر روند را در اين تقابل دودويي مابين معترضان و حاکميت ديکتاتوري، به برخورد حاکميت ديکتاتوري با معترضان و سرکوب آنان نسبت دهيم، روند سرکوب دو نقطعه اوج دارد که پيش روندها و پس روندهاي متفاوتي را نسبت به اين دو نقطعه اوج سرکوب از سوي ديکتاتوري شاهد هستيم.در اين دو نقطعه اوج روند سرکوب به وحشيانه ترين شيوه هاي ممکن و با خشونتي غير قابل تصور صورت پذيرفت.
اولين نقطه اوج خشونت 30 خرداد 1388 است که بعد از سخنراني ديکتاتور در نماز جمعه 29 خرداد و صادر کردن اجازه سرکوب ، شکل گرفت و معترضان بدون توجه به تهديد هاي ديکتاتور به خيابان ها آمدند و مزدوران ديکتاتور شديرترين خشونت هاي ممکن را براي سرکوب معترضان به کار گرفت و ده ها نفر از معترضان در اين روز کشته شدند و 30 خرداد به عنوان يکي از سياه ترين روزهاي سرکوب جمهوري اسلامي و شنبه خونين لقب گرفت. دومين نقطه اوج برخورد خشونت آميز با معترضان 6 دي 1388 مصادف با روز عاشورا بود که در اين روز حدود 38 نفر از معترضان کشته شدند و يکشنبه خونين را بعد از شنبه خونين 30 خرداد شکل داد. نمودار زير تعداد کشته شدگان را در طول 7 ماه گذشته نشان مي دهد.[1]
پيش روند سرکوب 30 خرداد در بستري از حضور ميليوني معترضان در کف خيابان ها شکل گرفت. ديکتاتور که مي انديشيد انتصاب فرد مورد نظر خود را در انتخابات نمايشي تنها با اندکي سرو صدا و اعتراض پراکنده پشت سرخواهد گذاشت با حضور ميليوني معترضان به تقلب در انتخابات در کف خيابان روبرو شد که با شعار « راي من کجاست؟» مطالبات خود را پيرامون رسيدگي به تقلب هاي گسترده و ابطال و برگزاري دو باره انتخابات دنبال مي کردند. با اين وجود تجمع اعتراضي مسالمت آميز مردم سرکوب شد و در 25 خرداد با شليک مستقيم نيروهاي بسيج و لباس شخصي 28 نفر از معترضان کشته شدند ولي هنوز نظام ديکتاتوري در شوک حضور ميليوني معترضان قرار داشته و به سازماندهي سرکوب نپرداخته بود. ترس از ادامه اعتراض خياباني و فروپاشي ، سبب آن گرديد که شخص ديکتاتور در با حضور در نماز جمعه پرده ها را کنار زد و دستور سرکوب را صادر نمود. در واقع خامنه اي همان راهي را برگزيد كه تمامي ديكتاتورها در مواجهه باانتقادات و خواست تغيير جامعه انجام مي دهند، حركت به سمت سركوب بيشتر وشديدتر و تسري سلطه همه جانبه قدرت بر تمامي فضاهاي اجتماعي و كنترل جامعهبا تمامي ابزار سركوب و اختناق.
با عدم اعتناي معترضان به تهديدهاي ديکتاتور و حضور در خيابان ها در 30 خرداد ، نيروهاي سرکوب به دستور شخص ديکتاتور با خشونتي غيرقابل تصور و شليک مستقيم به مقابله با تجمع مسالمت آميز معترضان پرداختند و ده ها نفر ( برآورد تقريبي 44 نفر) از معترضان را به شهادت رساندند. با برملا شدن تصاوير کشته شدگان ( بخصوص تصوير شهادت ندا آقا سلطان) و خشونت هاي به کار رفته عليه متعرضان در رسانه هاي جهان که توسط شهروند خبرنگاران صورت گرفت، علاوه بر آشکارسازي جهاني چهره کريه جمهوري اسلامي، فشارهاي بين المللي را بر اين نظام ديکتاتور افزايش داد. در اين راستا ديکتاتوري بعد از سرکوب 30 خرداد شکل ديگري از روند سرکوب را در پيش گرفت و تلاش نمود که کشتار معترضان تا حد ممکن آشکارا صورت نگيرد و بازداشت گسترده و شکنجه معترضان را به عنوان استراتژي سرکوب خود برگزيد و در همين راستا بود که کهريزک نقش اساسي داشت و بازداشت شدگان 18 تيرماه 1388 به کهريزک فرستاده شدند تا تحت شکنجه و تجاوز ، سرکوب شکل ديگري به خود بگيرد و کشتار معترضان نيز کنترل شده و در پس پرده انجام شود. در اين راستا نمودار زير روند بازداشت هاي انجام شده را در طول 7 ماه گذشته نشان مي دهد.[2]
اين استراتژي سرکوب در برگيرنده معترضان کف خيابان بود و کمتر شامل رده هاي دوم و سوم بالاي هرم معترضان مي شد که نام و نشاني داشتند. حجم بزرگ بازداشت ها، معترضاني ناشناخته و توده هاي مردم را در برمي گرفت که نه اسم و رسمي و نه پشتوانه حمايتي خاصي را بدنبال داشتند. در اين استراتژي است که تجاوز سازماندهي شده به مردان و زنان دستگير شده به عنوان تاکتيک سرکوب انتخاب مي شود و به گونه اي کهريزک بازنمود نشانه شناسي هماهنگ در نظام هاي فاشيستي است( اين امر را با تجاوز و کشتار در بازداشتگاه هاي آلمان نازي ، بخصوص اردوگاه بوخنوالد[3] مقايسه کنيد). با اين وجود افشاي اين تاکتيک و بين المللي شدن خبرهاي مرتبط حاکميت را مجبور به ملاحظه کاري بسياري نمود به گونه اي که نمايش تعطيلي کهريزک توسط ديکتاتور اجرا شد و به جاي آن بازداشتگاه هاي ناشناخته ديگري را جايگزين ساخته اند ولي استراتژي همان باقي ماند. بازداشت گسترده معترضان کف خيابان و توليد نشانه شناسي سرکوب براي توليد ترس در بين معترضان خياباني ادامه داشت تا نقطه اوج دوم که در روز عاشورا رقم خورد.
عدم پاسخگويي استراتژي ديکتاتوري در جلوگيري از حضور خياباني معترضين با حضور ميليوني در مراسم خاکسپاري آقاي منتطري و افزايش سطح مطالبات که ساختار جمهوري اسلامي و ديکتاتور را در راس آن نشانه گرفته در روز عاشورا با واکنش شديد حاکميت در به کارگيري خشونت عريان منتهي گرديد. به گونه اي که شيلک مستقيم، همچون 30 خرداد و بعد از آن صورت گرفت معترضان از بالاي پل ها به زير انداخته شدند و ماشين هاي نيروي انتظامي با خونسردي کامل از روي معترضان عبور کردند. اين سرکوب به گواه تحليگران مسائل ايران در جهان چنان خشونت بار بود که حيرت جهان را از اين همه خشونت به کار رفته برانگيخت.
در 6 دي، ديکتاتوري برآمده از يک ايدئولوژي فاشيسم ديني ، با کشتار معترضان در يک روز ديني که در آن خون ريختن حرام است با پارادوکسي مواجه شد که ارکان ايدئولوژي حاکم را به لرزه انداخت. علاوه برآن عکس العمل معترضان در دفاع از خود که نيروهاي سرکوبگر را زمينگير نمود، بازنمود يک گام به پيش معترضان بود که ديگر نمي توانست در مقابل کشتار و سرکوب خشونت بار ، بي تفاوت باشند و اقدام به دفاع از خود نمودند( تاکيد بر دفاع از خود مقابل کشته و سرکوب شدن است). اين عکس العمل وحشتي مضاعف را در نظام ديکتاتوري سبب گرديد وقتي اين امر را با گستره معترضان روز عاشورا مقايسه شود که طيفي وسيع تر از طبقات اجتماعي را در برمي گرفته که براي نخستين بار درکف خيابان ها حضور يافته اند[4] ، مي توان اين وحشت مضاعف ديکتاتوري را درک کرد.
وحشت ديکتاتوري از پارادوکس ديني که در آن گرفتار آمده و گستره حضور معترضان از طبقات اجتماعي مختلف و مقياس گسترده حضور در سطح کشور، کابوس سقوط را در افق آينده شکل داد و ديکتاتوري به سان ، نظامي در حال مرگ به هر سو چنگ انداخت تا به گونه اي مانع از تعبير کابوس سقوط شود. از اين رو توجيه کشتار را با ايدئولوژي ديني در پي گرفت و حضور معترضان را در روز عاشورا هتک حرمت آن روز ناميد تا از اين طريق پشت اين جنگ تبليغاتي کشتار وحشيانه خود را در روز عاشورا پنهان سازد و علاوه بر آن با تهديد به محارب بودن معترضان ، ترس را مابين آنان نهادينه سازد. از ديگر سو به بهانه هتک حرمت تمام توان لجستيک و ميداني خودرا براي نمايش قدرت خياباني به کار گرفت تا از اين طريق نقطه اتکا براي مانورهاي تبليغاتي خود مهيا نمايد که اين امر را به وضوح در سخنان ديکتاتور در تاريخ 12 دي ماه مي توان دريافت که ديکتاتور از حضور « ده ها ميلوني» در تجمع حکومتي دم مي زند و قصد توجيه خود و نظام ديکتاتوري را داشته است[5].
در واقع در تجمع حکومتي 9 دي از بنيان هاي حامي پروري نظام ديکتاتوري استفاده گريد که توانستند در بسيج عمومي از ويژگي هاي کلاينتاليسمي خود استفاده نمايد. اين يک واقعيت است که ديکتاتوري در طول دو دهه درصد هاي از جمعيت فضاي سرزميني را در ساختار حامي پروري ،به خود اختصاص داده است. به عنوان مثال حدود 150 هزار نيروي سپاه در تهران با بعد خانوار 4 نفر[6] ، خود شکل دهنده مقياسي از حجم حامي پروري ديکتاتوري است ( علاوه بر آن مي توان اين تجمع را با تجمع هاي حومتي قبل از انقلاب مقيايسه کرد). اگر ديکتاتور در اين دو دهه نتوانسته باشد حجمي از حامي هاي خود را در مقياس هاي تجمع حکومتي 9 دي گردآورد،آن هم زماني که فرآيند سقوط در برابر خواست معترضان کليد خورده، اين نظام ديکتاتوري خيلي پيش تر سقوط مي کرد. در واقع خامنه اي ديکتاتور ايران از آنجا که اتوريته ديکتاتور قبلي جمهوري اسلامي را نداشته است در طول دو دهه حکومت خود ساختار هرمي از دسته هاي حامي خويش شکل داده و بر بنيان آن قدرت خود را اعمال مي کند. در اين بين چندان دور از ذهن نيست وقتي وضعيتي را تصور کنيد که حکومتي در حال سقوط است و تمامي آنچه دارد را به صحنه مي آورد تا مانع سقوط شود. آنچه در تجمع حکومتي يک نمايش تبليغاتي بيش نيست که دو نشانه را دنبال مي کند يکي روتوش تبليغي در برابر معترضان و ديگري وادار کردن سرمداران به کوتاه آمده در برابر ديکتاتوري و شکل گيري يک مصالحه است. نمايش حکومتي 9 دي نه تنها بازي تبليغاتي ديکتاتوري را شکل داد بلکه دستاويز بازي زيرکانه اصلاح طلبان را نيز فراهم نمود که بربنيان آن توجيه مصالحه پذيري خود را قرار دهند.
وحشت از سقوط ساختار فاشيستي ، ديکتاتوري را به فکر مصالحه با اصلاح طلبان حکومتي واداشت و مبادلات درون حکومتي شکل گرفته است تا با حداقل امتياز اصلاح طلبان حکومتي را راضي به مصالحه نمايد تا از اين طريق حضور معترضان در کف خيابان را پايان دهند و با ترميم شکاف ها ، اولويت حفظ نظام را امکان پذير سازند. زيرا که فرايند ادامه اعتراض و حضور خياباني معترضان چيزي جز سقوط اين ساختار فاشيستي را به دنبال نخواهد داشت. مصالحه اي که نشانه شناسي آن در فضاي سياسي حال حاضر از دو سوي حاکميت و اصلاح طلبان به وضوح قابل مشاهده است که حفظ نظام را در اولويت خويش قرار داده اند. در اين زمينه سعي ديکتاتور در پر رنگ کردن مرزبندي اصلاح طلبان و ديگر گروه هاي معترض است که البته از سوي اصلاح طلبان هم صورت مي پذيرد. در اين بين بايد ديد که بدنه جنبش اعتراضي در مقابل اين روند ها چه واکنشي نشان مي دهد و قطار مطالبات چگونه راه خويش را پي خواهد گرفت.
[1]- آمار ارائه شده طبق بررسی های اخبار و گزارش های ارائه شده در سایت های خبری و اجتماعی اخذ گردید از این رو برآورد تقریبی محسوب می شود و بیشتر برای نشان دادن روند کشتار در 7 ماه گذشته ارائه گریده است.
[2]- آمار ارائه شده طبق بررسی های اخبار و گزارش های ارائه شده در سایت های خبری و اجتماعی اخذ گردید از این رو برآورد تقریبی محسوب می شود و بیشتر برای نشان دادن روند کشتار در 7 ماه گذشته ارائه گریده است.
[3]- در اردوگاه بوخنوالد، آزمایشهای پزشکی مرگباری بر روی اسیران و بیمارانصورت میگرفت. بسیاری از قربانیان، از این آزمایشها جان سالم بدر نبردند. زندانیان باید گرسنگی و سرمای طاقتفرسا را تحمل میکردند. با افزایش شمارقربانیان، دوکورهٔ آدمسوزیدر بوخنوالد ساخته شد، تا جنازههای قربانیان را هر چه سریعتر نابود کنند.
[4]- نگاهی به تصاویر و فیلم های از حضور معترضان در روز عاشورا گستره طبقات اجتماعی به وضوح قابل مشاهده است به گونه ای که اقشاری از طبقات اجتماعی در خیابان ها حضور یافتند که کمتر در تجمع های قبلی دیده می شدند. علاوه بر آن گستره اعتراض ها در مقیاس وسیع در سطح کشور و فضای سرزمین نیز خود موید عمق اعتراض های مردم ایران است.
[6]- در این حال در نظر بگیرید واحدهای بسیج و لباس شخصی ها را با همین بعد خانوار و به آن اضافه کنید پروژه راهپیمایی اتوبوسی که در آن در این سی سال جمهوری اسلامی به استادی رسیده است.
امروز تولدم ه. مبارکم باشه. شدم 29 ساله. سال دیگه میشم 30!.. باورم نمیشه که دیگه تقریبا 30 سالم شده.. چون هم فکرم.. هم احساسم.. و هم ظاهرم تو هیجده سالگی مونده!
تولدم چیز خاصی نداره فقط یه نکته! بگم…. من فرزند دوم هستم و یه خواهر بزرگتر از خودم دارم… بخاطر همین و نه وجود پسرسالاری تو بزرگان!! فامیل.. همه انتظار داشتن که من پسر باشم. خیلی به این مساله امیدوار! و منتظر بودن. وقتی بدنیا اومدم و فهمیدن که چی!! شده… کلی تو ذوقشون خورد.
اسمم رو پدرم انتخاب کرد… یه اسم غیر ارمنی… یه اسم تاپ!.. زیبا و جالب.. ولی من از رو حس ناخودآگاه همیشه از داشتن این اسم خجالت میکشیدم… و میکشم.. هنوزم.. خب بدرد من نمیخوره.
همین….. صبح هم منجر زنگ زد… هنوز خواب بودم… گفت تولدت مبارک… گفتم ها!!!… گفت تولدت ه.. مبارک.. بعد گفت که امروز اگه نمیخوای نیا… چون امروز باید میرفتم فروشگاه… گفتم باشه نمیام. بعد چند بار دیگه هم گفت تولدت مبارک!
ز وقتی که اين بلاگ راه افتاده در سمت راستش ليستی از وبلاگ های مورد علاقم هست که يکی از اونها يک وب سايته با عنوان CouchSurfing. کسی تا به حال در موردش سؤالی نپرسيده ولی دوست دارم بهتون معرفيش کنم، زمانی نه چندان دوری يکی از بهترين سرگرمی هام بود که واقعاً ازش لذت ميبردم و حالا وظيفه منه که معرفيش کنم .شايد به درد کسی خورد. گر چه چيزی نبود که زندگيم رو عوض کنه ولی تأثير مثبت زیادی روش داشت.
> کمتر از 48 ساعت وقت دارين که يه سری بهش بزنين و ببينين که سيستمش چه طوره قبل از اينکه توضيح بدم، ميخوام يه ذره فعالتون کنم!
> برای اينکه در اين سيستم فعال بشين نياز به چيزی ندارين، تو خيابون هم ميتونين انجامش بدين، ولی حال واقعيش که خيلی از خيابونش بهتره زمانی که از خودتون جايی رو داشته باشين، البته اگه پدر و مادرتون هم اهل حال باشن و شما رو در اين ضمينه همراهی کنن هم کلی خوش ميگزره.
> حالا ببينينش و بگین. در پست بعدی توضيح مفصل ميدم.
طبق معمول دیروز تا آخر وقت کتابخونه فنی موندمدو تا اس ام اس دادم به محمد تا ببینم کجاست و کی ببینمشولی جوابی نیومدتا اینکه دست آخر ساعت نه شب باهاش تماس گرفتمخونه خاله اش بودموبایلش یه اتاق دیگه بوده اس ام اس هارو ندیدهامروز هم عصری بهش اس ام اس دادم که اگه میشه موقع رفتن به کرج که میاد انقلاب دو دقیقه ببینمشولی اس ام اس داد که بازم باید بره خونه خاله اش چون فردا هیئت دارنمنم تنها حرفی که تونستم بهش بزنم ( یعنی اس ام اس کنم ) این بود که مواظب باش به زانوت زیاد فشار نیاریآقا محمد هم گفت : اوکی ، چشمدیشب چه شب مزخرفی داشتمفکر کنم یکی از هم اتاقیام فهمید که روی تختم دارم گریه می کنمدیگه حوصله نوشتن هم ندارم
از خدا جوییم توفیق توفیق ادب بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش در همه آفاق زد1
اولش میخواستم این پست رو خیلی مفصل در دفاع از فهیم بنویسم ، بعد با خودم گفتم مگه چه اتفاقی افتاده که میخوای اینقدر بزرگش کنی ! خب از این مشکلات سرراه همه هست ،چه برسه به این راهی که ما هنوز در حال ساختنشیم !
فهیم!
ما الان اینجاییم که تلاش کنیم تا دلهای سخت و سنگی متحجران و متعصبان را نرم تر و دوستان را امیدوارتر کنیم و انتظار چنین برخورد و رفتاری طبیعی است !
فهیم !
مگر خدایمان بشارتمان نداده است که :
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة ان لا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون٢
پس :
هزار کوه گرت سد ره شوند برو هزار رود گرت از پا در افکنند بایست٣
No comments:
Post a Comment