Sunday, June 28, 2009


پنجشنبه 4 تير 1388

فوق‌العاده انتخابات ۵: آقای سازگارا ما مردم عادی هستيم نه پارتيزان و چريک!

کشکول خبری هفته (۸۷)
ف. م. سخن

آقای سازگارا ما مردم عادی هستيم نه پارتيزان و چريک!
"نوشته پيش رو مجموعه راهکارهايی است که به منظور مقابله با کودتا و کودتاگران تنظيم شده است. در اين نوشتار ابتدا به هدف مورد نظر و سپس تقويت يکپارچگی و مقاومت ملی، تاکتيک های پيشنهادی، چگونگی فرسايش کودتاچيان و فلج سازی حکومت کودتا پرداخته و آنگاه تاکتيک های ضد جنبش از طرف کودتاچی ها را مورد بررسی قرار داده است... هدف: پايين آوردن کودتاچيان از قدرت و محاکمه آن ها / استراتژی: استراتژی سه مرحله ای مقابله عبارت است از: الف- تقويت يکپارچگی و مقاومت ملی / ب- فرسايش کودتاچيان / ج- فلج سازی حکومت کودتا..." «محسن سازگارا، چگونه با کودتا و کودتاچيان مقابله کنيم»

در اين روزها که تب و تاب اعتراضات مردم تهران و چند شهر بزرگ ايران به اهل سياست و قلم با تجربه نيز سرايت کرده و آن ها را به تجزيه و تحليلِ احساسیِ رويدادها و ارائه ی رهنمودها واداشته، بهتر است نويسندگان بی تجربه ای چون من اگر با اين تجزيه و تحليل ها، و ارائه ی رهنمودها مخالفتی دارند در گوشه ای ساکت بنشينند و چيزی نگويند، مبادا به مخالفت با اصل جريان که همانا اعتراض به تقلب در شمارش آرای دهمين دوره ی انتخابات رياست جمهوری ست متهم شوند. به بيان ديگر، شيوه ی مرضيه ی شنا در جهت آب را در پيش گيرند و خود را از گزند آسيب های لفظی و قلمی محفوظ دارند.

اما اين‌جانب، همان طور که بارها گفته ام، از زبان مردم(*) می نويسم، و زياد هم به خسارت های ناشی از خلاف جهت شنا کردن در رودخانه هايی که در آن ها به جای آب، کلمات و نوشته ها جريان دارد نمی انديشم، لذا چندان در قيد خوش آمدن يا بد آمدن ديگران از نوشته هايم نيستم. برای من ابداً مشکل نيست که چشم بر واقعيت های جاری ببندم و دهان بگشايم و رهنمودهای مبارزاتی صادر کنم و يا در گوشه ای صُمٌ بُکْم بنشينم و رويدادها را نظاره کنم و بعد از افتادن آب ها از آسياب، تحليل های منفی خود را در قوالب تئوريک ارائه دهم. اما چنين نمی کنم.

از نیّت آقای محسن سازگارا، موقعی که مطلب "چگونه با کودتا و کودتاچيان مقابله کنيم" را می نوشته اند طبيعتا بی خبرم و می گويم ان شاءالله خير بوده است، ولی نيت خير داشتن، دليل بر درستی تحليل و رهنمود نمی شود و چه بسا نيت خير تبديل به سنگی شود که برای دفع شر، بر سر کسی کوبيده می شود و جان او را می گيرد. رهنمود آقای سازگارا نيز –به نظر نگارنده- چنين سنگی ست که نه باعث دفع شر، که باعث سرکوب بيشتر معترضانِ داخل کشور خواهد شد.

اين طور به نظر می رسد که آقای سازگارا اساساً موضوع اعتراضات و شيوه اعتراض مردم را به درستی درک نکرده اند. مردم کم هزينه ترين و مدنی ترين شيوه ی مبارزه را برای ابراز مخالفت با حکومت اسلامی و برکناری شخص احمدی نژاد انتخاب کردند و آن شرکت در انتخابات رياست جمهوری و دادن رای به يکی از دو کانديدای اصلاح طلب بود. لُبِّ مطلب اين‌جاست: کم هزينه ترين و مدنی ترين شيوه ی مبارزه. بر روی اين عبارت بايد بسيار تامل کرد و در باره ی آن بسيار نوشت.

مردمِ(**) جان به لب رسيده از گرانی، تورم، بيکاری، سرکوب، سانسور، و مسائل و مشکلات ديگری از اين قبيل چرا دنبال کم هزينه ترين و مدنی ترين شيوه های مبارزه هستند و تن به جوش و خروش انقلابی و تهاجم جمعی و راه حل های ديگری از اين قبيل نمی دهند؟ اين ها سوال هايی ست که تحليل گران سياسی بايد در آرامش به آن ها پاسخ دهند. چرا مردم وقتی فرزندان شان را می بينند که در خيابان فرياد می زنند "ايران شده فلسطين، مردم چرا نشستين؟" به آن ها زُل می زنند و هم چنان به قعود خود ادامه می دهند؟ آيا اين مردم نمی دانند که ايران، فلسطين و بدتر از فلسطين شده؟ آيا اين مردم نمی دانند که بچه ها به کمک و پشتيبانی آن ها نياز دارند و نيروهای انتظامی و لباس شخصی تا چند لحظه ی ديگر آن ها را به خاک و خون خواهند کشيد؟

از مصاديق به اين ايده ی کلی و درست برسيم که اگر همان حداقل سيزده ميليون رای دهنده به آقای موسوی (طبق شمارش متقلبانه ی وزارت کشور) با يک دعوت، به خيابان بريزند، ديگر اثری از تقلب و متقلب باقی نخواهد ماند و اگر اکثريت جان به لب رسيده از گرانی و تورم و بيکاری و سرکوب و سانسور (که تعدادشان را نمی توانم تخمين بزنم) برای رهايی از شر تمامی مشکلات به خيابان بريزند اثری از حکومت اسلامی و حکام زورگو و مستبد باقی نخواهد ماند. اما می دانيم کار به اين سهولت نيست، و مردم –چه سيزده ميليون، چه بيست ميليون و سی ميليون- به آسانی به خيابان نخواهند آمد. چرايش را تحليل گران سياسی بايد توضيح دهند و جای آن در اين مطلب کوتاه نيست.

اما همين مردم، در مقياس سی و دو ميليون (بر حسب آرايی که گفته شده است به آقايان موسوی و کروبی داده شده)، به پای صندوق های رای می روند، و رای منفی خود را به احمدی نژاد و تشکيلاتی که او را برای رياست جمهوری برگزيده می دهند. پس از آن هم، به تعداد يک ميليون در تهران، دست به راه پيمايی کاملا مسالمت آميز می زنند؛ دو روز بعد از آن هم حداقل ۵۰۰۰۰۰ نفر در سکوت کامل راه پيمايی اعتراضی به کشته شدن تعدادی از معترضان می کنند.

با شدت گرفتن حملات و خشونت ها و تهديدات و تهمت زدن های راديو تلويزيون و رسانه های دولتی مبنی بر وابسته بودن معترضان به کشورهای خارجی و مسدود شدن کانال های ارتباطی و بی خبر ماندن معترضان از تصميمات برنامه ريزانِ حرکت های اعتراضی، و ممانعت از حضور مردم در نقاط تعيين شده برای تجمع، تعداد اين جمعيت کاهش می يابد، و توصيه به رعايت احتياط و بی گدار به آب نزدن و خودداری از شرکت در اجتماعات و راه پيمايی ها، ميان افراد خانواده و دوست و آشنا بيشتر می شود. اين ها واقعيت هايی ست که آقای محسن سازگارا احتمالا موقع نوشتن مطلب شان در نظر نداشته اند.

آن چه آقای سازگارا نوشته اند، رهنمودهايی ست که بيشتر به دردِ پارتيزان ها و چريک ها می خورَد، البته پارتيزان ها و چريک های غير مسلحی که بايد با دست خالی به جنگ دشمن مسلح بروند!:
" مختل کردن خطوط ارتباطی و انتقال قوای کودتاچيان (مثال: مختل کردن ترافيک- تظاهرات همزمان در نقاط متفاوت) و ايجاد مانع برای حمل و نقل قوای کودتا (مثال: شيراز- بستن خيابان با بشکه و تيرآهن)... جنگ روانی با کودتاچيان از طريق جذب بخش هايی از سپاه و بسيج و پليس، شعار به نفع ارتش، مقابله و ايجاد ترس و وحشت در دل سرکوبگران به خصوص لباس شخصی ها و انتشار اسم و عکس و کار کردن روی خانواده های آن ها و ده ها روش ديگر... مختل کردن مراکز قدرت کودتاچيان به خصوص مراکز ارتباطی و اطلاع رسانی مثل سايت های اينترنتی، روزنامه ها و راديو تلويزيون و مراکز انرژی... تسخير مراکز کودتاچی ها به خصوص نقاطی که کارشان را مختل می کند".
با عرض معذرت بايد خدمت آقای سازگارا عرض کنم که معترضان ميليونی که حد فاصل انقلاب تا آزادی، و توپخانه تا انقلاب را پُر کردند مردم عادی هستند نه پارتيزان و چريک! خواست آن ها بسيار ساده و قانونی ست: باز پس گرفتنِ رايی که به موسوی، کروبی، يا رضايی داده اند. به بيان ديگر، باز پس گرفتنِ رايی که متعلق به کس ديگر بوده و احمدی نژاد ناجوانمردانه آن را به حساب خود گذاشته است. به بيان ديگر، رفتن احمدی نژاد. به بيان ديگر، رفتن دولتِ تقلب و دروغ و ريا. مردم با حضور در انتخابات، می خواستند به اين خواسته ها دست يابند، اگرچه خواسته های ديگری نيز داشتند. در روز ۲۲ خرداد، زمينه را برای رسيدن به اين خواسته ها مناسب ديدند و اقدام کردند. چند روز هم زمينه را برای اعتراض به تقلب مناسب ديدند و اعتراض کردند. اين اقدام و اعتراض خود جوش بود. بر اساس فرمان صادره توسط تحليل گران و اهل سياست نبود (چنان که بارها طرح روشن کردن چراغ و پوشيدن پيراهن سفيد و زدن بوق و رفتن به پيک نيک و امثال اين ها ارائه شده، ولی جز عده ای معدود کسی به آن توجه نکرده). ازهمه مهم تر کم هزينه بود.


موتورسواران لباس شخصی آماده برای سرکوب معترضان

مردم بالای پشت بام رفتند و الله اکبر گفتند، چون الله اکبر گفتن را راهی برای اعتراض کم هزينه می دانستند. اما لشکر مغول به خانه های آن ها هجوم بُرد، شيشه ی پنجره ها را شکست، اتومبيل ها را خرد کرد، و نشان داد که همين شعار اسلامی نبايد توسط کسی جز خودی ها بر زبان آورده شود. مردم بر دهان خود چسب زدند و در راه پيمايی ها شرکت کردند چون تصور می کردند که پليس دليلی برای حمله به افراد ساکت و خاموش ندارد، اما بر خلاف تصور آن ها پاسبانان نظام، به همين جمعيت ساکت هجوم بردند و عده ای را مجروح کردند و عده ای را کشتند. تاثرانگيز ترين نمونه اش، زدن تير به سينه ی دختری که در گوشه ای ايستاده و تظاهرات را نظاره می کرد. نه اسلحه ای در دست داشت، نه بمبی، نه نارنجکی. نامردی ناانسان، از دور تيری بر قلب او نشاند، و صحنه ای به وجود آورد که تا ابد از ذهن ها زدوده نخواهد شد. آقای سازگارا، موقع نوشتن مطلب خود ظاهرا در نظر نداشته اند که معترضان اغلب دختران و پسرانی هم سن و سال و هم انديشه ی ندا هستند نه افرادی که به طور سازمان يافته برای "فرسايش کودتاچيان" و "فلج سازی حکومت کودتا" به ميدان آمده باشند. آقای سازگارا در نظر نداشته اند که وقتی پدر و مادری فيلم ندا را می بيند، فرزند خود را از حضور در خيابان نهی می کند مبادا آسيبی به او وارد شود. آقای سازگارا در نظر نداشته اند که حتی برای گفتن يک الله اکبر ساده بر پشت بام، خانواده های مذهبی، آیةالکرسی می خوانند مبادا، کسی از افرادِ بسيج در گوشه ای کمين کرده باشد و خانه ی آن ها را شناسايی کند و فردا روزی به سراغ شان بيايد. و از همه مهم تر آقای سازگارا در نظر نداشته اند که با مردم عادی رو به رو هستند، که حق شان را –امروز، رای شان را، و نه تمام حقوق حقه شان را- با کم ترين هزينه طلب می کنند، و حاضر به گام گذاشتن در راه های پر خطر نيستند (منظور اکثريت ميليونی مردم است، نه عده ای اندک‌شمار در مقايسه با جمعيت ميليونی).

اما مطلب آقای سازگارا يک اِشکال بزرگ ديگر نيز دارد، و آن اين است که به اعتراض مسالمت آميز مردم، شکلِ تخاصم می دهد، که هر چند مسلحانه نيست، اما از نظر لفظی و شکلی، بی شباهت به آن هم نيست. "تسخير مراکز کودتاچی ها به خصوص نقاطی که کارشان را مختل می کند" جز نشان دادن ساده انديشی نويسنده، که به نظر می رسد فراموش کرده اند "مراکز کودتاچی ها" چگونه حفاظت می شود، تهاجم به اين مراکز را القا می کند که طبيعتاً کار مردم عادی نيست و بيشتر به چريک ها نظر دارد! اين گونه رهنمودها، نه تنها دردی از دردها را درمان نخواهد کرد و گره ای از گره ها را نخواهد گشود، بل که باعث خواهد شد تا حکومت با مستمسک قرار دادن آن ها، جوانانی را که به صورت مسالمت آميز حق و رای شان را می خواهند سرکوب کند.

از مواردِ ديگر مثل "خواندن دعاها و شعارهای واحد در هر جای ممکن" و "ساختن اشعار جدی و شوخی برای رهبر کودتا (آقای خامنه ای) و خواندن آن ها دراماکن عمومی" و "روشن کردن شمع پشت پنجره خانه ها، تکثير عکس و زندگی نامه آن ها و خواندن سرود" -که ايشان چه بگويند چه نگويند به شکلی کاملا مردمی انجام می شود ولی تئوريزه کردن آن توسط يک نظريه پرداز و آوردن آن در قالب رهنمود سياسی وزن نوشته و کار را سبک می کند- صرف نظر می کنم و تنها به تکرار اين نکته بسنده می کنم که اعتراضات اين روزها کاملا مردمی و مسالمت آميز است؛ وابسته به هيچ تفکر خاصی نيست؛ وابسته به هيچ کشور بيگانه ای نيست؛ وابسته به هيچ گروه و دسته ای نيست. دامنه ی آن مشخص است: پس گرفتن رای و رفتن احمدی نژاد به صورت کاملا قانونی. هر عمل، يا نوشته و رهنمودی که اعتراضات را خارج از اين چارچوب نشان دهد، باعث خواهد شد تا تعداد افراد معترض عادی کاهش يابد، و جای آن ها را افراد معترض ماجراجو بگيرد. بعيد نيست فردا فرقه ی مجاهدين خلق و بازماندگان ساواک شاه نيز به پشتيبانی از معترضان برخيزند و خواهان ابطال انتخابات شوند! (البته ضمن طرح اين خواسته، رهنمودهايی هم برای جنگ مسلحانه بدهند!) اين گونه سوءاستفاده های سياسی و فرصت طلبی ها تنها به مردم و اعتراضات حَقّه ی آن ها ضربه خواهد زد.

اعتراضات اين روزها نشان داد که راه مبارزه مسالمت آميز و بدون خشونت بهترين و متمدنانه ترين راه ها برای مقابله با حکومت های ديکتاتوری ست. دعوت مردم، به حضور آرام در تجمعات اثرش به مراتب از دعوت به بستن راه ها و تسخير مراکز کودتاچيان بيشتر خواهد بود هر چند در کوتاه مدت باعث پيروزی نشود. راه پيمايی های دوشنبه و پنجشنبه هفته ی گذشته، قدرت اعتراض مسالمت آميز را به خوبی نشان داد. با نوشته های خود اعتراض مسالمت آميز را تبديل به اعتراض خشونت آميز نکنيم. بگذاريم مردم کار خود را بکنند.

* در اين جا منظور از مردم، بخشی از مردم است.
** در اين جا منظور از مردم، اکثريت مردم است.
عکس ها از نگارنده

No comments: