با این همه، هرچند تهیه و انتشار آمار رسمی درباره تعداد همنجسگرایان ایرانی با توجه به شرایط موجود غیرممکن است، اما مشاهده عینی این پدیده در سطح جامعه و افزایش روز افزون همجنسگرایانی که به علنی کردن آن در خانواده و حلقه دوستان خود مبادرت میورزند، نشان از وجود این پدیده اجتماعی در ایران دارد.
اینترنت نیز تقریبا تنها عرصه موجود در کسب اطلاعات یا تبادل نظر در این رابطه است، اما نبود منابع قابل اطمینان در آن، کمک زیادی در شناخت چند و چون این پدیده اجتماعی نمیکند. با این همه، در سالیان اخیر با افزایش دسترسی به اینترنت و آشنایی عمومی با چگونگی استفاده از آن، آمار وبلاگها، مجلات اینترنتی و سایتهای دوستیابی همجنسگرایان رو به فزونی بوده است.
مهریار، از دانشجویان گرافیک دانشگاهی در تهران درباره ضرورت بحث درباره همجنسگرایی در ایران میگوید: "من در یک سایت دوست یابی عضو هستم که از سراسر جهان، همجنسگرایان زیادی در آن هستند و جالب آن که حدود چهار هزار ایرانی در این سایت عضوند در حالیکه اعضای کشورهای اروپایی مانند فرانسه یا آلمان در این سایت به سختی به پانصد نفر میرسد. ضمن این که این آمار تنها مختص به یک سایت اینترنتی است و نه بیشتر. پس فکر میکنم جایی برای بحث درباره بودن یا نبودن همجنسگرایی در ایران وجود ندارد و نادیده گرفتن بیش از پیش آن میتواند این پدیده اجتماعی را به معضلی اجتماعی تبدیل کند
مهریار همینطور درباره نا آگاهی خانوادههای ایرانی از همجنسگرایی میگوید: "مادر و پدر من ساکن آبادان هستند و روحشان هم از همجنسگرا بودن من خبر ندارد. آن قدر آگاهی در این زمینه در جامعه ما کم است که اگر پسر یا دختری جرات کند و به پدر یا مادرش بگوید که همجنسگراست، والدین او حتی نمیدانند که چطور باید رفتار کنند، به این دلیل ساده که اصلا چیزی در مورد این مساله نمیدانند و مسلما خانواده در اغلب موارد در چنین مواقعی وارد بحرانی جدی میشود. ضمن این که باید به این نکته هم توجه کرد که در خانوادههای ایرانی کلی پیش فرض و پیش داوری در مورد همجنسگرایی وجود دارد که کمتر خانواده ای این قدر از خودش سازش نشان میدهد که حاضر باشد حرف های فرزندش را بشوند و کمی درباره پیش داوری های خود شک کند."
مهریار، با اشاره به این که سازمان بهداشت جهانی از تاریخ 17 مه (بیست و هشت اردیبهشت) سال 1990، همجنسگرایی را از "طبقهبندی جهانی بیماریها" خارج کرده، میگوید: "حتی روانپزشکان و روانشناسان ما نیز آگاهیشان از همجنسگرایی بیشتر از خانوادههای ما نیست. یعنی در اکثر مواقع به سختی میتوان پزشکی را در تهران پیدا کرد که در این زمینه مطالعه کرده باشد و بتواند به مراجعه کننده خود کمک کند، چه برسد به شهرستانها."
مهدی، دانشجوی همجنسگرای در دانشگاه صنعتی شریف درباره مشکلاتش در ایران میگوید: "مشکل بزرگ این است که آدم مجبور است در خیلی از جاها و موقعیتها نقش بازی کند و خودش را طور دیگری وانمود کند. همجنسگراها روحیات و رفتار متفاوتی دارند که در جامعهای مثل ایران مجبورند کنترل زیادی روی آن داشته باشند تا احیانا مشکلی برایشان پیش نیاید، و دیگران انگی به آنها نزنند. در غیر این صورت معمولا برچسبهای زننده و ناخوشایندی به آنها میخورد و انگشت نما میشوند. یک مساله مهم دیگر پیدا کردن آدم ها و دوستانی از جنس خودت است که بتوانی با آنها راحت باشی و وقتت را با آنها بگذرانی. در حال حاضر راه اصلی دوست یابی برای همجنسگراها در ایران اینترنت است که مشکلات و دردسرهای خودش را دارد. مجموعه این چیزها باعث میشود که خیلی از همجنسگراهای ایرانی پس از مدتی احساس محدودیت و فشار بکنند یا دچار انزوا و افسردگی بشوند."
یکی از همجنسگرایان ایرانی که سال گذشته بخاطر "همجنسگرا" بودنش از سازمان نظام وظیفه معافیت پزشکی گرفته است، میگوید: "از طرفی دولت وجود چنین پدیده ای را منکر میشود و از طرفی هم برای همجنسگرایان معافیت پزشکی قائل میشود."
وی همچنین درباره مراحل معافی خود میگوید: "پس از آنکه به دکتر مراجعه کردم، تقریبا سه ماه طول کشید تا از سربازی معاف شدم اما نکته تاسف آور فرآیند معافی این بود که در بیمارستان ارتش، پزشکی که آن وقت قرار بود نظر دکتر مرا تایید کند، تلاش میکرد که از من سوء استفاده جنسی کند
همچنین، همجنسگرای دیگری که در همین رابطه به مطب یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران مراجعه کرده است، میگوید: "آن طور که من شنیده ام، دکتر تنها سکسولوژیستی هست که در تهران به بحث همجنسگرایان پرداخته و به همین خاطر وقتی به مطب ایشان رفتم، با شمار زیادی مراجعه کننده همجنسگرا روبرو شدم و از چند ماه قبل نیز وقت گرفته بودم. فکر میکنم تنها با مراجعه به مطب های روانپزشکان تهران بتوان آماری تقریبی از تعداد همجنسگرایان ایران بدست آورد و این طور این پدیده را نادیده نگرفت."
محمد، شاعر جوان شیرازی که سال آخر رشته مهندسی عمران است، نیز درباره مشکلات همجنسگرا بودنش در ایران میگوید: "من هم مثل خیلی از آدمها، مگر چه چیزی جز آرامش در زندگی میخواهم؟ اما در ایران به دلیل نادیده گرفتن این پدیده یا لااقل بحث درباره چگونگی آن، مجبورم مدام خودم را در جامعه سانسور کنم."
محمد با اشاره به این که مادر خودش لیسانس روانپزشکی دارد، میگوید: "خانواده من اطلاعی ندارند. اما اگر مطلع شوند، قطعا بر خورد خوبی نخواهند داشت. کوچک ترين جزا میتواند طرد شدن عاطفی يا فيزيکی و از بين رفتن اعتماد آنها باشد. اما دوستان غيرهمجنسگرايی دارم که توانسته ام اين مساله را با آنها در ميان بگذارم و برخورد خوبی هم داشته اند."
اما، فرهاد جوان بیست وهفت ساله ساکن تهران تجربه متفاوتی در این زمینه داشته و میگوید: "خانواده من کمی پیشتر از طریق برادرم تا حدودی حدس می زدند که من همجنسگرا باشم. بعد از اینکه دوست پسرم را به آنها معرفی کردم او را به خاطر شرایط تحصیلی، اخلاقی و خانوادگی اش خیلی دوست داشتند. اما شکشان به من بیشتر شد. بعد از مدتی مادرم با نگرانی از من در این باره پرسید و اول کمی گریه کرد و پیشنهاد کرد که بروم دکتر. اما خیلی زود فهمید که نمیشود گرایش جنسی را تغییر داد. من هیچ وقت فکر نمیکردم خانواده ام این قضیه را درک کند، اما برخوردشان عالی بود."
در نهایت، آن چیزی که با توجه به همه این شرایط درباره همجنسگرایی در جامعه ایران ضروری به نظر میرسد، شناخت بیشتر این پدیده از جانب خانوادهها، دولتمردان و متخصصین و به تبع آن بحث و گفت وگوی بی طرفانه و بدون پیش داوری پیرامون آن است
*
هموفوبیا بیماری اجتماعی است، همجنسگرایی طبیعت بشری است . خانه هنر
*
دانشجویان همجنسگرای دانشکده فنی شهید چمران کرمان، دانشکده تربیت معلم شهید چمران کرمان، و دانشگاه شهید باهنر کرمان امضای خود را به نامه
افزودند.
(به مناسبت 27 اردیبهشت همزمان با 17 ماه مه، روز جهانی مقابله با هموفوبیا)
جنبش دانشجویی ایران هفتاد و اندی سال عمر دارد و در این همه سال، در شرایط نبود دمکراسی، به صورتی نمادین، نقش سنگر دفاع از آزادی و حقوق مردم را داشته و در بسیاری مواقع نقش مرجع روشنگری و الهام دهی به مبارزات مردمی را ایفا کرده است.
جنبش دانشجویی در شمار افزون سالهای حیات خود از جنبش تجدد خواهی متاثر، و بر افکار و باورهای مردم و نیروهای سیاسی تاثیر گذار بوده. جنبش دانشجویی در دفاع از مبارزات دیگر جنبشهای اجتماعی و دیگر گروههای محروم جامعه و پیوند با آنها پیشتاز بوده؛ سرچشمهی شمار افزونی از جنبشهای روشنفکری و اجتماعی، دانشگاه و جنبش دانشجویی بوده است.
در روز جهانی مبارزه با هوموفوبیا )همجنسگراستیزی(، خطاب این نامه به فعالان جنبش دانشجویی است.
و از آنجا که مطالبات اجتماعی مردم، جنبشهای حقوق شهروندی و بشری را در کشور ما، همقدم کرده است، فعالان حقوق بشر و فعالان جامعهی مدنی و روشنفکران و کسانی که درونِ این کشور، به ویژه در دوران انتخابات، تلاش میکنند مسیر آگاهی سیاسی مردم ایران را چنان آماده سازند تا تصمیماتی که میگیرند نسلِ بعدی را شرمسار نکند، نمیتوانند مخاطب این نامه به شمار نیایند.
در روز جهانی مقابله با هموفوبیا ( همجنسگراستیزی)، خطاب این نامه به کسانی است که به اصلاح شرایط جامعهی ایران میاندیشند، بی دغدغهی مقام، و با دغدغهی انصاف و عدالت اجتماعی.
دانشجویان همجنسگرای ایران، در روزهای گوناگون سال، در صفهای گوناگون دانشجویی، در جنبش زنان، در اجتماعات مردم، در تجمعات فعالان مدنی، و در نشستهای روشنفکران ایستادهاند. این نامه امروز به مناسبت 27 اردیبهشت، همزمان با 17 ماه مه، روز جهانی مقابله با همجنسگراستیزی، خطاب به دوستان ما در جنبش دانشجویی نوشته میشود. جنبش دانشجویی باید خانهی امن دانشجویان فارغ از تعلق نژادی، مذهبی، جنسی، زبانی باشد. آیا جنبش دانشجویی همچنان بر این قرار است که طیفهای گوناگون درون جنبش را نادیده بگیرد؟
وانمود نماید که ما در کشورمان دانشجوی همجنسگرا نداریم؟
در سالهایی که گذشت، ما در کنار شما بودهایم. همچنان در کنار شما هستیم. اگر نام ما را نمیدانید به خاطر پردهپوشی ما بر تنگنظریها و تعصبات و پیشداوریهای حاکم در حلقههای درون جنبش دانشجویی است که همجنسگرایی را برنمیتابیده است. امروز، بعد از گذشت این سالها گمان ما این است که اگر رهبری و نهادهای حکومتی اعلام میدارند ما در داخل مرزهای کشور خودمان وجود نداریم، در مسیر سیاستی معمول گام برمیدارند؛ خواست ما از جنبش دانشجویی، در مسیر ایدهآلها و سیاستهای معمول جنبش اما این است که حضور ما از جانب جنبش نفی نشود، نادیده انگاشته نشود و از کنار ما و نارواییهایی که بر ما روا میشود بیخبر یا بیاعتنا عبور نشود.
ما دانشجویان همجنسگرای ایران، سالهاست همپای جنبش دانشجویی و روشنفکری ایران، در متنِ مطالبات سیاسی و اجتماعی قرار داریم و از مدافعان سرسخت تغییر شرایط نابرابر جامعهی ایران بودهایم. اینک که همهی آزادیخواهان و نیکاندیشان و مدافعان حقوق بشر دریافتهاند که حقوق همجنسگرایان حقوق بشر است و مبارزه برای حقوق ایشان در زمرهی حقوق انسان – صرف نظر از رنگ پوست، دین، طبقهی اجتماعی، جنسیت، و جهتگیری جنسی – است، و نیز حالا که از بیتوجهیِ نسل گذشتهی روشنفکران به ستمهای اجتماعی و بیخردیهای سیاسی خبری نیست، ما، دانشجویان همجنسگرای ایرانی در برخی از دانشگاه های کشور، رسالت تاریخی خویش میبینیم که هممیهنان و همکلاسیهای خود را نسبت به ستم و جفایی آگاه کنیم که بر بخشی از فرزندان این سرزمین رفته است و میرود. همجنسگرایی، سالهاست از فهرست بیماریها و اختلالات روانی حذف شده و از سوی انسانهای آزاد و آزاداندیش جهان مورد عنایت سیاسی قرار گرفته است. میتوان به نامهای بسیاری اشاره کرد که دارای تمایلات همجنسگرایی بودهاند، که همجنسگرایی ایشان، ایشان را از تولید و افزودن به فرهنگ و دانش جهان باز نداشته، و همجنسگرایی ایشان باعث نادیده گرفته شدن ایشان توسط جهان متمدن نبوده است. اما در ایران، و دیگر کشورهای نابرخوردار از آزادیهای اجتماعی و انسانی، همجنسگرایان همچنان مورد سیاهترین آزارها و ستمها و شکنجهها قرار میگیرند و کسی حاضر نیست چشمِ واقعبیناش را به اعمال اعدامگونهای باز کند که امروزه نیز در حق همجنسگرایان ایران اِعمال میشود. با این که جهتگیری جنسی طبیعی و خدادادی است و همجنسگرایان، درست مانند دگرجنسگرایان، هیچ انتخابی برای همجنسگراشدن نداشتهاند و چنین به دنیا آمدهاند، باز هم جامعه ایشان را متهم به گناه و بزهای میداند که همان زندگی طبیعی ایشان است؛
دوستان! همکلاسیها! هوموفوبیا (همجنسگراستیزی) چنان بر زندگی خصوصی و اجتماعی ما سایه انداخته است که نفسکشیدن، این نیاز کاملن انسانی، برایمان دشوار شده است. جرم ما این است که مانند شما، ما نیز بر اساس طبیعت خویش زندگی میکنیم؛ طبیعت همجنسگرای ما، ما را به انتخاب شریک زندگیای از جنس خود ما وامیدارد. طبیعت همجنسگرای ما، در مرحلهای دیگر، ما را به حضور و شرکت در زندگی اجتماعی وامیدارد. ما معتقدیم که باید مسوولیت بیشتری در جنبش دانشجویی و مبارزات مردم کشور خود برای آزادی، برابری جنسی و عدالت اجتماعی، به دوش بگیریم، و یا مسوولیتهای بر-دوش را با امنیت خاطر از همبستگی و رواداری درون جنبشی، قدم به قدم پیش ببریم. آیا جنبش دانشجویی سنگر همهی دانشجویان، فارغ از گرایش جنسی آنها است؟ این عبارت، پرسش نیست، دادخواهی است.
ما، دانشجویان همجنسگرای ایران خواستار آنیم که جنبش دانشجویی، برای نخستین بار در سراسر تاریخ معاصر ایران، در این تکاپوی سیاسی دوران انتخابات، و در روزهایی که برای رفع نقض حقوق انسانی و شهروندی در کشور تکاپو بر پاست، و در روزی که برای برخورد و مقابله با باورهای همجنسگراستیز نامگذاری شده، حضور همجنسگرایان را در دانشگاههای ایران، و در گسترهی بیمرز جنبش دانشجویی باور کنند؛ واقعیت حضور همجنسگرایان در جامعه و مشکلاتی که با آن دست به گریباناند را بپذیرند و در جهت احترامِ اجتماعی به ایشان گام بردارند.
پس از گذشت اینهمه سال، این انتظار از جنبش دانشجویی و بر اساس هویت جنبش دانشجویی، بهجاست که جنبش، سخنگویان آن، رسانهها و سایتهای خبری آن در خصوص حقوق همجنسگرایان، شهروندانی که در داخل کشور خود و در داخل فضاهای مانوس خویش و در عرصهها و نهادهای اجتماعی سرکوب شدهاند، به سخن بیایند و در جهت احترام اجتماعی به ایشان گام بردارند. این گام، شایسته است که اول بار از جانب جنبش دانشجویی برداشته شود.
این پرسشی بهجاست که در گذشت این همه سال، جنبش چگونه بر دانشجویان همجنسگرا (و خشونتهایی که در فضاهای ظاهرن خالی از خشونت برآنها میرود) چشم بسته است؟
ما، دانشجویان همجنسگرای ایران، از شما، پیکرهی جنبش دانشجویی، میخواهیم به سیاستهای جنسی و جنسیتی جمهوری اسلامی ایران نگاهی دقیق بیاندازید و نقد آن را جزو مطالبات خویش قرار دهید؛ نیک میدانیم که اصلاح این سیاستها برای همهی اقشار و گروههای اجتماعی کشورمان سودمند و رهاییبخش خواهد بود. ما دانشجویان همجنسگرای ایران، از شما، برادران و خواهرانمان در تمام جنبشهای اجتماعی و سیاسی، که زیر فشار قوانین ناروادار و بیاعتقاد به حق انسانها برای زندگی هستید، میخواهیم در دورنمایی که برای کشورمان در سر دارید احترام به همهی انسانها – صرف نظر از تفاوت در گرایشهای جنسیشان - و قدردانی از تفاوتهای انسانی را هم بگنجانید.
این خواسته، بهویژه، از همکلاسیهایمان در جنبشهای دانشجویی از آن رو با شگفتی و پافشاری مطرح میشود که در بیانیههای تفصیلی مطالبهمحور دانشجویی اشارهای به حقوق دگرباشان جنسی ایرانی نشده است؛ نه در مطالبات دانشگاهی نه در مطالبات کلان اجتماعی و سیاسی و نه حتی در زیر مطالبات ده یا بیستگانه.
اگر نهادهایی که خود را از فعالین جنبش دانشجویی میدانند نتوانند جوابگوی غیبت آزاردهندهی حقوق دگرباشان جنسی در دایرهی حقوق دگراندیشان سیاسی مذهبی در بیانیههای خویش باشند باید منتظر باشند که روزی، خود نیز همانند حکومتگران کنونی ایران، در صدد تبعیض بر تفاوتها و نفی برابری و عدالت اجتماعی باشند.
در روزهایی که خواستههای مردم ایران، جنبشهای مدنی را به هم نزدیک کرده و مرزبندیهای جنبشهای مدنی و روشنفکری و دانشجویی و زنان را به همریزد و در هم میآمیزد، جامعهی همجنسگرایان ایران، که بیش از بیست سال است مبارزهی جدی و سازماندهی شده خود را در سخت ترین شرایط و با کمترین امکانات و در خونریزترین فضاهای خالی از هر گونه امنیت حریم خصوصی و اجتماعی، به پیش میبرند، در کنار چشمداشت خود از جنبش دانشجویی، از دیگر جنبشهای جامعهی ایرانی نیز میخواهند که حضور همجنسگرایان را در جمع خود مشاهده کنند و به غیبت حقوق همجنسگرایان اعتنا کنند.
بیایید با هم، در جنبشهای سیاسی اجتماعی بیاموزیم که حقوق بشر یک حقوق عام و سراسری است که طبقهبندی و جداسازی آن اولین انحراف در اندیشهی آزادی است.
برای آموختن و آموزش دادن، آنچه ما در این مرحله، از جنبش دانشجویی طلب میکنیم، این است:
روشنگری در اهمیت و ضرورت احترام به اقلیتهای جنسی در میان دانشجویان و در کل جامعه را در شمار برنامههای خویش قرار دهند
اخبار مربوط به سرکوب، دستگیری، ضرب و شتم، آزار، تعرض، بی حرمتی به حریم انسانی، و نقض حقوق دانشجویان همجنسگرا در محیط دانشگاه از جانب مقامات حفاظتی، مقامات اداری و مقامات آموزشی، و یا دیگر دانشجویان را در رسانهها و کانالهای خبری خود (سایتها، بولتنها، نشریات دانشجویی و ..) منعکس نمایند
اخبار مربوط به سرکوب و دستگیری، ضرب و شتم، آزار، تعرض، بی حرمتی به حریم انسانی، و نقض حقوق شهروندی اعضای جامعهی دگرباشان جنسی را در رسانهها و کانالهای خبری خود منعکس نمایند
نقد جدی سیاستهای حاکمیت در رابطه با سرکوب همجنسگرایان، و دیگر شاخههای دگرباشان جنسی، و قوانین تبعیضآمیز و ناعادلانهی مربوط به دگرباشی جنسی در قوانین اجتماعی و جزایی کشور را در برنامهی خود قرار دهند
برگزاری سمینارهای مربوط به جنسیت، به طور عام، و مطرح کردن مباحث همپیوند با روشنگری جنسی، انتشار مقالات مربوط به دگرباشی جنسی، و مطرح کردن مباحث همپیوند با حقوق انسانی و شهروندی همجنسگرایان و دیگر شاخههای دگرباشی جنسی را در برنامههای خود بگنجانند
با انتخاب طرحهایی مثبت در زمینهی روشنگری در ضرورت احترام به حقوق دگرباشان جنسی و عمل کردن به این طرحها، در کردار و رفتار به تعصبات و سنتهای سرکوبگر مربوط به مسایل جنسی پشت پا بزنند و رفتارهای همجنسگراستیزانه را نقد کنند و راه را برای شرکت شمار هر چه بیشتری از دانشجویان همجنسگرا در مبارزات دانشجویی، و مبارزات اجتماعی در صحنههای همپیوند، باز کنند
درک دانشجویان همجنسگرا از مشکلات و موانع سیاسی موجود در پیش پای جنبش دانشجویی، به معنای قبول تبعیض و نارواداری از جانب جنبش دانشجویی در رابطه با دانشجویان همجنسگرا و جامعهی دگرباشی جنسی نیست.
به امید روزی که زنان، کارگران، کودکان، دانشجویان، همجنسگرایان، اقلیتهای دینی، اقلیتهای ملی، اقلیتهای زبانی، تک تک مردم ایران، د ر سرزمین مادریشان، بتوانند، بتوانند، آزادانه زندگی کنند و از محدودیتهای ددمنشانه و نابخردانهی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی رنج نبرند. به امید روزی که از کرامت فرد فرد انسانها پاسداری شود.
به امید آزادی
دانشجویان همجنسگرای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران - دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران - دانشگاه صنعتی امیر کبیر - دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز - دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات - مرکز تربیت معلم شهید رجایی - دانشگاه صنعتی شریف (دانشجویان همجنسگرای دانشگاه صنعتی شریف، شنبه بیست و ششم اردیبهشت، امضای خود را به نامه افزودند)
اردیبهشت 1388
-----------
ما همجنسگرایان دانش آموخته ی پیشین دانشگاه های ایران و دانشجویان همجنسگرای ایرانی خارج از کشور حمایت خود را از دوستان داخل کشور اعلام میکنیم.
روژان ايرانخواه ، May 18, 2009کامنت در رادیو زمانه
-------
حمید پرنیان در رادیو زمانه
هموفوبیای درونی شده ی هم جنس گرایان ایرانی - حمید پرنیان
همجنسگرایی در ایران پدیدهای است که وجود ندارد. اگرچه باید بر حسب احتمالات و آمارهای بینالمللی، شمار بسیاری از جمعیت هفتاد میلیونی ایران (حدود هفت تا ۱۲ درصد) جزو گروه دگرباشان باشند اما نه تنها چنین آماری وجود ندارد بلکه به خاطر تبلیغات و آموزشهای ضدهمجنسگرا، کسانی هم که دارای این تمایلات جنسی هستند یا از پذیرفتن آن میگریزند و در دام هوموفوبیای درونیشدهی خویش گرفتار میشوند و یا اینکه چارهای جز این نمیبینند که پنهانی با این میل دردسرساز و با پیامدهای ناگوار آن دست و پنجه نرم کنند.
*
روزنه ای به فضای باز
مهدی همزاد در رادیو زمانه
*
رادیو زمانه هم "ما رو ببخش" ، اولین ترانه در حمایت از همجنسگرایان را ا پوشش داد (پسر)
*
روز جمعه 15 می، صدای امریکا با آرشام پارسی مصاحبه کرد
*
انعکاس نظرهای وبلاگ نویسان دگرباش، و رسانه های غیردگرباش
در رابطه با هموفوبیا و هفدهم ماه می
در وبلاگ پسر
+
وبلاگ هایی که این هفته به روز کرده اند
آخرین بازمانده از نسل ... هم سرشت
شنبه 19/2/88= گفتگو "رادیو زمانه" با مهدی همزاد به مناسبت انتشار الکترونیکی کتاب "قبیله ی پسرهای در به در"
جمعه 25/2/88= چقدر با حال نوشته دولت آبادی. خوندنش بغض های چند ساله ی ایران دگراندیشان رو بیرون می ریزه / البته قسمت حمایت از موسوی ش بمن چه ! چون هنوز در این شلم شوربای قحطی انتخاباتی بین تخم چپ و راست من بر سر موسوی و کروبی دعواست هنوز هم چیزی از وسطش در نیومده بیرون. خدا رو چه دیدی شاید مثل وضع واقعی انتخابات هم ناگهان نه این نه اون یه چیزی سیخ به نام پرزیدنت از بین این دوتا بزنه بیرون . بگذریم / هنوز تا انتخاب این هوا مونده / صحبت های محمود دولت آبادی رو بخونیم حال کنیم :
محمود دولت آبادی : ما را پیر کردند و خواستند که بمیرانند
آدم آهنی
جمعه 25/2/88= Brainstorming
آنیما
سه شنبه 22/2/88= Even if you are a minority of one, the truth is the truth.
--Mahatma Gandhi--
ما در كشورمان مانند كشور شما همجنسباز نداريم
در كشور ما همجنس باز وجود ندارد
اين پديده در ايران وجود ندارد
چه كسي به شما گفته كه وجود دارد؟
بخشی از سخنان رئیس جمهور در دانشگاه کلمبیا
دنیای نامرئی من
----------------
من در سرزمینی زندگی می کنم که در آن دیده نمی شوم
من در شهری راه می روم که کسی مرا نمی بیند
کسی صدایم را نمی شنود
و کسی مرا دوست ندارد
من جن یا پری نیستم اشتباه نکن
روح هم نیستم
من درست مثل خود آدمها هستم
مثل آنها حرف می زنم، راه می روم، غذا می خورم و زندگی می کنم
از نطفه ی آنها زاده می شوم، در کنار و دوش به دوش آنها زندگی میکنم
ولی دیده نمی شوم
آدمهای سرزمین من هرگز مرا ندیده اند
ولی داستانهای زیادی از پدر یا پدر بزرگ یا همسایه ی بغلی درباره ی من شنیده اند
که آن را پهلو به پهلو برای هم گفته اند
آدمهای سرزمین من، مرا به اسمهای توهین آمیززیادی نامیده اند
از من ترسیده اند، به من خندیده اند، از من فرار کرده اند، دشنامم داده اند
حتی گاهی مرا گرفته اند و در بند کرده اند و کشته اند
در ممالک دیگری از دنیا من مرئی هستم
آدمهای آن ممالک مرا دیده اند
وگاهی آدمهایی از سرزمین من که به آن ممالک سفر کرده اند هنگامی که باز گشته اند
برای دیگران چنین وچنان بودن من را تعریف کرد ه اند و
همگان از شنیدن آن انگشت حیرت به انگشت گرفته اند
من در شهری زندگی می کنم که در آن دیده نمی شوم
آن آدمهایی که تصادفا من را دیده یا شناخته اند
خود را به ندیدن زده اند و راهشان را کج کرده اند و رفته اند
انگار که هیچ چیز ندیده اند
آدمها می گویند که من باعث خجالت هستم
و اگر یکی از آدمها بفهمد که من در خانه اش زندگی می کنم
از من می خواهد که مخفی بمانم تا مبادا آبرویش را بر باد دهم
من سالیان سال در این سرزمین نامرئی زندگی کرده ام
هر چه فریاد زده ام کسی مرا ندیده است
در گوشه ای چمبره زده ام و نالیده ام
من یاد گرفته ام که دیده شوم و دیده نشوم
به دنیای نامرئی من قدم بگذار
دستت را به من بده تا گوشه های این دنیا را نشانت بدهم
راهمان از یک سوی رنگین کمانی آغاز می شود و در سوی دیگر آن پایان می یاید
رنگین کمانی که بالای باران اشکهایم شکل گرفته است
اگر نمی خواهی به دنیای من قدم بگذاری
بگذار من وارد دنیای تو شوم
بگذار دیده شوم
و مثل همه ی آدمهای دیگر
زندگی کنم
از تو نمی خواهم که مرا دوست داشته باشی
فقط بگذار دیده شوم
-------------------------------------------
پاورقی
لفظ همجنسبازبه نقل از گوینده ی مطلب در اینجا آورده شده است که در معنی با
واژه ی همجنسگرا یا دگر باش تفاوت دارد
ابژکتیو
شنبه 19/2/88 = Hate or Love ?
دوشنبه 21/2/88= کمی هم واقعیت !
سه شنبه 22/2/88= من گوشی باز نیستم !
امیر
جمعه 18/2/88= مواظب نام های مشابه خسرو باشید
شنبه 20/2/88 = مقابله با همجنسگرا هراسی هراسی
هموفوب ها اعدام می کنند
در دهه اخیر هیچ مدرکی که تائید کنه افرادی که اعدام شدند همجنس گرا بودند وجود نداره
تمام این افراد شاکی خصوصی داشتند و در برخی موارد تجاوز به جنس مخالف هم در لیست اتهاماتشون بوده
هیچ کس توان اعدام چند صد هزار نفر را نداره
داشتن پدر یا برادر هموفوب به اندازه کافی خطر جدیی برای یه همجنس گرا هست
خیر نیست، همون قدر که پدر یا برادر میتونن برای شما خطر ناک باشند شما هم میتونید، اگر درست فکر کنید میبینید که شما میتونید غذای پدر یا برادرتون رو مسموم کنید یا اونها را هنگام خواب بکشید یا در درگیری تن به تن بر اونها پیروز بشید پس اونها هم تا حد مرگ در مقابل شما شکننده هستند، افرادی که می توانند در یک خانه رفت و آمد کنند خود به خود در مقابل هم آسیب پذیر خواهند بود، حالا اگر کسی خودش خودش رو کیسه بکس کرده یا دستش تو جیب پدر و برادرش هست و یا توان اقدام خصمانه فیزیکی و غیر فیزیکی علیه اونها نداره این به دلیل ناتوانی فرد هست نه اینکه پدر و برادر آسیب ناپذیر باشند.
شما اولا كه نوشته ايد افراد غير مذهبي همجنسگرا هراس نيستند
خیر من چنین منظوری نداشتم، حرف من این بود که افراد غیر مذهبی خودشون درگیر مسائل اولیه زندگیشون هستند و با حکومت درگیر هستند، برای مثال شما برای آسیب زدن به این افراد میتونید گزارش بدید که دیش ماهواره دارند و فیلم های پرنو تکسیر میکنند و در محل پخش میکنند، یا هنگامی که مهمانی دارند گزارش بدی که الکل مصرف میکنند و صدای موسیقی بلند هست، همین ها کافی هست که حکومت بهشون حمله کنه، فقر و فحشا و اعتیاد هم که دامن جامعه رو گرفته، اینها از صبح تا شب باید بدوند تا شاید بتونند پول مدرسه بچه هاشون رو جور کنند. اگر دقت کنیم میتونیم نقطه ضعف های دیگران رو پیدا کنیم و روی اونها دست بزاریم.
حتي رونشناساني هستند كه همجنسگرا هراس هستند.
بله در مقابل روان شناسانی هم هستند که همجنس گرا هراس نیستند، میشه پیش اونها رفت و سایرین رو تحریم کرد
وقتي طرف بچه اش را كتك مي زنه، وقتي بچه اش را زنده زنده در آتش مي سوزونه ديگه مي خواهي چه كار كنه
رابطه جنسی همجنس گرایانه که معمولا مورد نظر والدین همجنس گرا ستیز هست مانند هر نوع دیگر رابطه جنسی باید پس از 18 سالگی انجام بگیره، افراد بالای 18 سال هم دیگر بچه نیستند، اگر کسی در 18 سالگی در موقعیتی هست که به هر دلیلی هر کسی میتونه کتکش بزنه باید یک فکری به حال خودش بکنه، این ربطی به همجنس گرا بودن یا نبودن نداره، آدم 18 ساله از نظر فیزیکی رشد کرده و در اوج قدرت جسمانی قرار داره و نباید در موقعیتی باشه که افراد پیر و میان سال بتونند کتکش بزنند
زنان هم میتونند با کوشش بیشتر قدرت بدنی خودشون رو هم تراز با سایر افراد خانواده کنند، البته باید وقت و انرژی بیشتری را نسبت به مردان صرف رسیدن به این هدف کنند ولی غیر ممکن نیست.
دوشنبه 21/2/88= شورش در اومد بس کنید (کن)
اشاره
دوشنبه 21/2/88= روزنوشت
پسر و انعکاس برخورد با همجنسگرا ستیزی در وبلاگ ها
جمعه 25/2/88= زن امروز هم به مبارزه با هموفوبیا برخواهد خواست
جمعه 25/2/88= میرزا کسری بختیاری : یک یادآوری به آرشام پارسی
با سلام خدمت همه دوستان، آرشام پارسی و رضای عزیز و با تشكر از ایشان كه قبول كردند این پست را در وبلاگشان بگذارند.
امشب مصاحبه با آرشام پارسی را در برنامه شباهنگ دیدم. من همیشه معتقد بوده ام كه آرشام سخنگوی خوبیست. امشب هم از شنیدن سخنان ایشان لذت بردم، ولی …
ولی آرشام عزیز بخش آخر سخنان شما من را به تعجب واداشت. شما گفتید كه توقع داشتید نسل قبل از شما درباره حقوق همجنسگرایان فعالیت كرده و راه را برای نسل امروز باز می كردند!
آرشام عزیز من واقعاً تعجب می كنم از شما كه كتاب «ضیافت زندگی» ساویز شفائی را برای فروش در وبلاگتان می گذارید و مجلات «هومان» را دراختیار دارید و بااینحال فراموش كرده اید كه نه تنها یك نسل، بلكه دونسل قبل از شما آغاز به فعالیت و اطلاع رسانی در این زمینه كرده بودند. «ساویز شفائی» قبل از اینكه من و شما متولد شویم در دانشگاه شیراز درباره همجنسگرائی سخنرانی كرده بود و «گروه هومان» هم به مدت دو دهه و قبل از تأسیس سازمان به فعالیت و آگاهی رسانی می پرداخت.
آرشام عزیز خوب سخن گفتی ولی ای كاش این مهم را فراموش نكرده بودی و با افتخار در برنامه از آن یاد می كردی تا به گوش مردم ایران برسانیم كه تاریخ مبارزات ما همجنسگرایان ایرانی به چند نسل قبل از ما بر می گردد و ما چندان هم تازه كار و بی توجه به حقوق از دست رفته مان نبوده ایم.
باز هم ممنون از زحماتی كه می كشی و مصاحبه خوبی كه انجام دادی.
برایت آرزوی موفقیت، سلامتی و سربلندی دارم. كسری بختیاری.
پسرای کوچه پشتی
پنجشنبه 24/2/88 = رامتین برای امید رضا، که حتا وقتی کنارش هم راه می روی حتا وقتی به صورت تو نگاه می کند حتا وقتی دست ات را بین انگشت هایش میگیرد دل ات برایش تنگ می شود
یکشنبه 20/2/88= این من هستم
جل پاره های بی قدر عورت ما
شنبه 19/2/88= نوشته های نا بهنگام
6 ـ و اما پيرامون نمايشگاه بين المللي كتاب و دگرباشان كه اين روزها بحث فراواني را مابين جان بركفمان عرصه مجازي و اين سربازان گمنام دگرباش ، شكل داده است؛ چند نكته را مي خواهم بگويم. اول اين اعتراض كه جاي را در نمايشگاه كتاب به ما دگرباشان اختصاص نداده اند. دوست من وقتي بهترين رمان نويس هاي ايراني نظير فرهادي و نويسنده هاي ديگر حق حضور ندارند با وجود آن كه حضور فيزيكي نويسندگان محرز است و بيشتر آنها جوايز ادبي غير وابسته همچون جايزه گلشيري را به خود اختصاص داد ه اند چطور انتظار داريد ما كه تنها ابراز وجودمان وابسته به فضاي مجازي است و جز آنها كه در فرنگستان حضور دارند هيچ يك حضور فيزيكي در عرصه اجتماعي و فرهنگي واقعي با هويت دگرباش نداريم، جايگاهي را در اين عرصه به خود اختصاص دهيم كمي واقع بين باشيد اثبات بودن خويش هزينه دارد به راستي كدام يك ازما حاضر است اين هزينه ها را بپردازد. به دروغ پردازي هاي هاليود توجه نكنيد به اين سادگي نمي توان بودن خويش را اثبات كرد. آنها نيز هزينه داده اند، هزينه هاي كه يك صدم آن را حاضر نيستيم بدهيم. حداقل حداقل داستان مك كارتي و هاليود را بايد شنيده باشيد. واقع بين باشيد پشت كامپوتر نشستند و فرمايش كردن تنها نتيجه همان وبلاگي است كه اسمش را مي گذاريم نمايشگاه بين المللي كتاب دگرباشان. هرچه قدر پول بدهي همان قدر اش مي خوريم. هيچ فكر كرده ايم جان بركفان جنبش عظيم شان دگرباشان ايراني، اگر فردا اينترنت در ايران براي هميشه قطع شود، چه خواهد شد؟!! الخلاص( حال راحت پشت كامپيوتر بشين، چاي ات (با عرض معذرت قهوه، نسكافه، كاپا...) را بخور و غرو لندات را بكن و ناراحت نباش امام زمان ظهور مي كند ما را نجات مي دهد.)
اما نكته دوم بر مي گردد به همان نمايشگاه كتاب دگرباشان ، از نمايشگاه بازديد كردم فكر كنم تنها غرفه موجود غرفه شاعران بود و با كمي اغماض ادبيات. گويي تخم انديشه را ملخ خورده است. يعني ميان اين همه جان بركفان يكي پيدا نمي شود نه ادبيات با انديشه سرو كله بزند يا حداقل به جاي ترجمه شعر، كمي انديشه ترجمه كند. ياد ماها بخير كه با انتقادات زيادي كه به آن وارد است ولي يكي دو ويژه نامه خوب درآورد و همان ها كافي بود تا ماها، براي هميشه ماها بماند. من دانلود كتاب وبلاگ كله پاكن را ترجيح مي دهم كه حداقل مي توان كتاب هايي را از آنجا دانلود كرد كه به كار آيد به گونه اي كه حتي دوستان غير دگرباش من هم از دانلود كتاب آن وبلاگ به علت تجميع موضوع و سهولت دسترسي، رضايت دارند. شما فكر كرده ايد كه اگر خواستم براي معرفي انديشه دگرباش ، به دوستان غير دگرباش كتاب وزيني را معرفي كنم كه احساس غرور كنم در آن نمايشگاه دنبال چه كتابي بگردم.
بيايد رك و پوست كننده صحبت كنيم، وضعيت انديشگي و مطالعه دگرباشان، شماي كوچكي از وضعيت اجتماع است. به طور واضح ما با سوزاندن فسفر بسيار مخالفيم. بيشتر ترجيح مي دهيم غذا را جويده شده به ما تحويل دهند. اگر مي توانستيم يا مي خواستيم تحليل كنيم كه به تقليد كردن افتخار نمي كرديم. تمام تاريخ ايران و اسلام را برگرديد چيزي به اسم فلسفه اجتماعي نخواهيد يافت و آنچه نيز فلسفه اسلامي ناميده شده ريشه در فلسفه يوناني و اصول آن دارد. فاتاليسم موجود در اذهان ما هميشه راه را بر تحليل بسته است. هميشه خود را خوب فرض كرديم. براي همين هيچگاه در تاريخ خود عنوان انحطاط را به كار نبرده ايم. آيا تا اكنون كتابي در رابطه با انحطاط تمدن اسلامي توسط مسلمانان نوشته شده است؟ در حالي كه شما به وضوح كتاب هاي متعددي در رابطه با انحطاط تمدن روم مشاهده مي كنيد.
براي آنكه قوه تحليل نداشتيه ايم يا نخواسته ايم داشته باشيم همه چيز را در حد خود پايين آورده ايم و بعد ژست گرفتن به آن حمله مي كنيم. كمو يعني خدا، نيست يعني نيست. چرا نمي توانيم تحليل كنيم ؟ زيرا عرصه تفكر به هيج وجه ايمان را برنمي تابد در واقع ايمان در عرصه تفكر جاي ندارد ولي ما هميشه ايمان داشته ايم به دين به نژاد به قوم وقبيله و بدتر از آن به خود. به همين دليل است وقتي بحثي در حوزه شكل مي گيرد با يك « قال» پايان مي پذيرد. در دانشگاه نيز اين قال به شكل ديگري است. ما عادت كرده ايم يا مطيع باشيم يا فرمانروا. هيچ حد وسطي وجود ندارد اگر بخواهيد انسان باشيد نابود خواهيد شد شواهد تاريخي و معاصر بسيار فراوان است.
دوستان من وقتي در اين جمع اينترنتي دگرباشان كه ادعاي حقوق طلبي تان صفحه هاي مجازي را پر مي كند طاقت نداريد چند جمله انتقادي راديكال دررابطه با اعتقادات ايماني خود بشنويد، چون همين فقدان عقل تحليلي تان به شما گوشزد مي كند دست به چه كارهايي نمي زنيد سانسور مي كنيد ، برچسب مي زنيد ، مسخره مي كنيد و.... ديگر چه انتظار داريد انديشه بسازيد. نه در هزار و چهار صد سال بلكه در دو هزار پانصد سال گذشته ما عقلانيت تحليلي و انتقادي را به گذشته اي نهاد ه ايم و عقل خود را به شمشير سپرده ايم. در تاريخي كه در يك بعدظهر هفتصد انسان گردن زده مي شوند و در چند ماه هزاران نفر اعدام مي شوند صحبت از انسان و انديشه انساني تهوع آور است. اين چنين است كه محبت ما قبر پرستي، عدالت ما صدقه دادن يا گدا پروري و ذكر و فكر ما كشتن دشمن است و جهان تقسيم مي شود به دار حرب و دار اسلام. انسان ها نيز در اين ميان با آن خداي مازوخيست بين وسوسه گناه و هيستري توبه در رفت و برگشت هستند. براي ورد به دين سر آلت را مي برند و براي خروج از آن سر سبز را. اگر شما چيزي به اسم عقلانيت تحليلي در اين وسط پيدا كرديد مبارك است. « و آن گاه قرار نهادند ما و برادران مان يكديگر را بكشيم و/ اين / كوتاه ترين طريق وصول به بهشت بود!/ به يادآر /كه تنها دست آورد كشتار/ جل پاره ي بي قدر عورت ما بود»(شاملو) ما همين جماعت ايم حالا دگرباش يا غير دگرباش.
با تمام اين تفاصيل باز ادعا مي كنيم وبه جاي آنكه بخوانيم و تحليل كنيم تنها ياد گرفتيم ژست روشنفكري بگيريم و مي خواهيم به جنگ همه برويم. نخوانده ملا شده ايم. اسم چند كتاب را حفظ مي كنيم و هرچه اين اسم ها عجيب تر و دهان پر كن تر باشد چه بهتر. قليان احساس خود را از عدم همخوابگي شعر مي كنيم بر تارك تمام خوشيفتگي مي ايستم . اگر طرفدار راست شويم از كارخانه بابا و مامان اينها حرف مي زنيم و مهماني مي دهيم و بي محابا س/ك/س مي كنيم و پزش را مي دهيم و اگر چپ باشيم سعي مي كنيم به هر كارگري كه دم دست است و به پايين شهري ها حال دهيم. از اين طريق به اصطلاح مبارزه مي كنيم. مي دهيم ولي فكر نمي كنيم چرا؟ جهان را تنها گرد آلت خويش تفسير مي كنيم. اگر كسي سنگي انداخت به سوي اين خانه شيشه اي ، گردن مي زنيم، سانسور مي كنيم و افتخار مي كنيم كه ايمان داريم.ما دگرباشان هم اگر با اين وضعيت قدرت داشتيم گردن خيلي از دگرباش ها را (نمي گويم غير دگرباش) مي زديم. باور نمي كني خانه هنر را بنگر.« در پشت بام موزه هاي اجتماعي با ناموس جهان آنقدر بازي كرده ايم/ كه شب عادت كرده است خود را / به سوراخ هاي ريز و كرموزم هاي سياه اكسيژن و دانه هاي تسبيح بفروشد/ حرف هاي من بوزينه هاي نادري هستند / كه در قفس فروشگاهي كساد/ به مشتريان چنگ مي زند جيغ مي كشند/ جهان را تمام شده بدان / بگذار بگذرم (مریم)
سه شنبه 22/2/88= کارگردان چینی خط قرمز دولتی را شکست
چهارشنبه 23/2/88= یک پرسش و یک پاسخ (از استاد داریوش آشوری)
خانه شیشه ای
یکشنبه 20/2/88= وقتی بیای چهارشنبه 23/2/88= ترانه ی بلغاری پنجشنبه 24/2/88= خوشبختی جمعه 25/2/88= مغرور نیستم
خاطرات یک مرد تنها
سه شنبه 22/2/88= جوانی .
توی اتاقم نشستم و در را به روی خویش بستم و به حرفهایی که بیرون پشت سر من میزنند گوش میدهم
این بچه چه مرگشه؟ چی میخواد؟ مگه ادمیزاد نیست؟ چه فرقی با بقیه داره؟مگه اونها ادم نیستند؟ تا حالا هرکی سن وسالش بوده همه دوستاش همه پسرای فامیل حداقل یک بچه دارند. مگه این خونش از دیگرون رنگینتره؟
رهام
یکشنبه 20/2/88= پدر یعنی ...
دختری به دنبال هم جنس خود
سه شنبه 24/2/88= من هیچ نمی گویم
زندگی ... عشق ... مرگ
یکشنبه 20/2/88= به نظر من بزرگترین تراژدی زندگی این است که خیلی زود پیر می شویم و خیلی دیر عاقل
شرح صدر
دوستم پرويز میگه هر کس يه تصوير از خدا تو ذهنش داره. از من پرسيد تصوير خدا تو ذهن تو چه شکليه؟ منم طرحشو کشيدم. البته قصد داشتم يه خرده مشنگتر بشه ولی نشد! جالبه! تصوير خدای يکی ديگه از دوستام مرد جوونيه شبيه جوونیهای تام کروز! تصوير خدای شما چه شکليه؟
فالش
17
EraZer Head (کله پاک کن)
یکشنبه 20/2/88= طاعون قرن بیستم یا یک چیزی در همین مایه ها چهارشنبه 23/2/88= رساله ای در باب هر کی رای بده خره
ما می مانیم
یکشنبه 20/2/87=- تو جداً گی ای؟ یعنی با یه پسر می خوابی؟ حال ات به هم نمی خوره؟! من که نمی تونم این کار رو بکنم...
من یک همجنسگرا هستم ( یک سبد آرزوی کال)
جمعه 21/2/88= باید از جاده گذشت باید از جاده گذشت.......... اونور جاده یه شهره باید از جاده گذر کرد باید از آخر جاده آدمارو با خبر کرد دسمو بگیر تو اینشب دارم از نفس میافتم بسمه تو این سیاهی هرچی از ستاره گفتم باید از یکی گذر کرد منو تو خیلی زیادیم منو تو تو این سیاهی مث توده ابر و بادیم من میرم تا ته قصه نقشی از خودم بسازم تا رسیدن به ستاره توی تاریکی بتازم من میرم تا ته جاده اونور شهر سیاهی این ترانه یادگارم روی این کاغذ کاهی تورو میسپرم به فردا به طلوع قصه هامون اونجا که فاصله ای نیست تا شب ستاره هامون اونور جاده یه شهره...........
دوشنبه 21/2/88= دوباره سلام
ناجور
جمعه 18/2/88= باز عقده ی اورست من
هاشور
شنبه 19/2/88= نماز آخر یکشنبه 20/2/88= تلفن و سیم کارتم را فروختم سه شنبه 22/2/88= ترانه های سرزمین آفتاب
هم آوا - مرز تازه
دوشنبه 21/2/88= گام
همزاد
شنبه 19/2/88= روزنه ای به فضای باز
گفتوگویی از من با رادیو زمانه در اینجا:
http://zamaaneh.com/literature/2009/05/post_527.html
یا اینجا:
http://zamaaneh.org/literature/2009/05/post_527.html
این گفتوگو به بهانهی انتشار کتاب "قبیلهی پسرهای دربهدر" انجام شد. کتاب را نشر افرا (در تورنتو) همراه با چند کتاب دیگر بهصورت مجازی درآورده است. کتابها را در اینجا ببینید:
http://www.ketabkhane88.blogfa.com
همین که هست
یکشنبه 20/2/88= دمم خانم هایده گرم
یکشنبه 20/2/88= باروخ اتا ادونای الوهینو ملخ هاعولام
یکشنبه 20/2/88= رکود چه ها که نمی کنه با انسان ها
یکشنبه 20/2/88= They shoot horses, don't they
یکشنبه 20/2/88= آن که هلاک من همی خواهد و من سلامتش
یکشنبه 20/2/88= بلاهت تا کجا یا بی چاره دانش آموزان
دوشنبه 21/2/88= برو بینیم بابا
دوشنبه 21/2/88= comme je ta'ime
دوشنبه 21/2/88= ایزد که رقیب جان خرد کرد نام تو ردیف نام خود کرد گرچه انصافا اسم تو از همه ی اسم های خدایان قشنگ تره
دوشنبه 21/2/88= به سلامتی
دوشنبه 21/2/88= ادب الملل البته می دونم چقدر از زبون عربی بدت می آد
سه شنبه 22/2/88= دانشگاه عبری بیت المقدس
سه شنبه 22/2/88= دانشگاه باز اسراییل
سه شنبه 22/2/88= آگهی استخدام فوری
سه شنبه 22/2/88= بابک و آرمان ... آرمان و بابک .. بابان و آرمک ... آرک و بابانم ...
سه شنبه 22/2/88= برید کنار... برید کنار بذارید نفس بکشه
پنجشنبه 24/2/88= یه دل دارم و دو دلبر راستی اونی که پرسیدی جدیه کاملا جدیه شوخی که ندارم باهاتون. دارم؟
پنجشنبه 24/2/88= امان از بی سلیقگی این خدای جونم مرگ شده
جمعه 25/2/88= من نه منم نه من منم بیش میازار مرا
جمعه 25/2/88= آخ ای پسرک دست نیافتنی من یا چجوری با پنبه سر ببریم
Bayut
جمعه 18/2/88= ثبت نام کنید و پول در بیارید
دوشنبه 21/2/88= سیاه
سه شنبه 22/2/88= دلتنگی های من
چهارشنبه 23/2/88= قصه ی ما
pirooz bashid
بدون نام ، May 18, 2009