Thursday, October 29, 2009

چهارشنبه 6 آبان 1388

نوجوان همجنسگراي محکوم به اعدام


کانون دفاع از حقوق بشر در ایران (کمیته کودک و نوجوان )

نعمت صفوي فرزند اکبرنوجوان اردبيلي در سن 16 سالگي به دليل همجنسگرايي (ارتکاب عمل لواط) بازداشت و پس از محاکمه در دادگاه اطفال از سوي دادگستري اردبيل به اعدام محکوم گرديد . وي در تيرماه سال 1385 بازداشت و اکنون مدت 27ماه است که در زندان به سر مي برد ، آقاي صفوي متولد سال 1367 مي باشند ، اين نوجوان مدتي را در کانون اصلاح و تربيت ، سپس بندهاي اطفال به سر برده است و اکنون در بند جوانان زندان اردبيل نگهداري ميشود.

پس از صدور حکم اعدام براي نامبرده از سوي دادگستري اردبيل ، حکم مذکور براي تائيد نهايي به ديوان عالي کشور ارسال گرديده است.

در بهمن ماه سال گذشته نيز دوجوان به نامهاي "حمزه چاوي" 19 ساله و "لقمان حمزه پور" 18 ساله در شهرستان سردشت به دليل همجنسگرايي بازداشت گرديده بودند که از آخرين وضعيت آنان اطلاعي در دست نيست




آدم آهنی

نمی‌خواد بیای کمک


آفتوبه


دوستی که بعد مدت ها با پارتنرش به هم زده از سیل پیشنهادات جدیدش می نالید. شایدم فقط نقل می کرد و ناله رو صرفا به عنوان سبک نقل قول انتخاب کرده بود... به هر حال به نظر من [هم] وضعیت انسانی ای که از پشت این رویکرد خودنمایی می کنه، بی ریخته. یه جورایی پارتنرشیپ یه نفر رو به صاحاب دار بودنش تعبیر کردن...

اشاره

چرا؟


ایران

اينجا ايران است... رهبرش ، رهبر مستضعفين جهان است. قوت غالب مردم نان است. بهاي نان ، به قيمت جان است. ثروتش براي فلسطينيان است.دانشگاهش ،ستاره باران است. جاي روشنفکرانش ، زندان است. هر که فرياد بزند ،از کافران است. سکوت نشانه مسلمان است. شرکت در راهپيمايي بزرگترين نشانه ايمان است.انچه روز به روز ارزان ميشود جان انسان است


بایوت

سینا تولدت مبارک

سلام

چند لحظه ی پیش سینا بهم گفت فردا روز تولدشه . خیلی دلم می خواست باهاش توی دنیای واقعی دوست بودم و فردا اولین نفری بودم که بهش هدیه میدادم و تولدش رو بهش تبریک می گفتم . اما حیف که توی دنیای مجازی باهم دوستیم .

پس از همین جا بهش تبریک میگم و براش آرزوی موفقیت دارم .

سینا جونم تولدت مبارک - جشن تولد صد سالگیت ان شاءالله


تنهایی

نمیدونم چه کار کنم

خیلی تو خودشه دوستهای زیادی نداره

عموما شاد یست به آهنکهای مهرشاد علاقه داره

چهرش خیلی معمولیه اما هیکله قشنگی داره

از اینکه آرومه تو خودشه خوشم اومده

اما نمیدونم چه کار کنم

خیلی میترسم خیلی

میترسم مثل دفعه ی قبل بشه که زندگیم نابود شد آخه بعد از چند سال تازه یکم بهتر شدم نمیخوام به اون روزهای لعنتی برگردم

از طرف دیگه به نظر آدم خوبی میاد نمیدونم نمیدونم


جل پاره های بی قدر عورت ما

چهارشنبه ۲۸ اکتبر ۲۰۰۹
داوری خستگان
امروز ایمیلی از فردی که مایل نبود از او نام ببرم دریافت کردم مسائل زیادی را مطرح کرد که بیشتر می پسندیدم که با دیگران بازگو کند نه من که از خیلی چیزها سردر نمی آورم. واقعیت قضیه آن است که آنقدر فشار کارهای باقی مانده در دو ماه اینده برایم زیاد است که نمی توانم به این مسائل بپردازم ولی یک نکته بود که خیلی به من برخورد نه به عنوان همجنسگرا بلکه به عنوان یک انسان.
من از علی شریعتی متنفرم زیرا او را مغلطه ساز این ایدئولوژی فاشیستی ـ اسلامی می دانم و ضربه ای که او به انسان ایرانی زد با آن تفکرات مالیخولیایی شاید در تاریخ معاصر ایران کمیاب باشد. با این وجود جمله ای داشت که حرف حساب است او معتقد بود که ارتزاق از راه دین خیانت به دین است و همین جمله کینه ای عمیق آخوندها را نسبت به او شکل داد که تا حالا همینطور ادامه دارد. همین جمله را من کمی تغییر می دهم که ارتزاق از راه دفاع از همجنسگرایی خیانت به همجنسگرایی است. باقی مسائل بماند


نیم بوسه

همين قضيه رو براي همون همكلاسام گفتم

يكيشون ، كه با هم زياد درس مي خونيم ( و البته نامزد هم داره ) يكي دو بار به شوخي گفت اااا نگاه كن اون دختره رو . . .

منم ناخودآگاه و البته خودآگاه !! گفتم : " نگو بابا چندشم ميشه !! "

همين همكلاسم كه تا حدي باهاش صميمي شدم

تا حالا چند باري بهم گفته خب لابد گي هستي ديگه !؟!

البته بيچاره اين حرف رو براي خنده زده

چون تصوري كه گي هاي خيابوني طهران براش درست كردن ، هيچ سنخيتي با رفتار و قيافه من نداره !

ولي در تمام اون موارد

نه تنها من رد نكردم حرفشو !! به نوعي كاملا ضمني حرفشو تأييد كردم

يك تذكر رو با عنوان ها و لحن ها و جملات مختلف بهش گفتم
" چرا اين قشر جامعه رو تمسخر مي كني و دستمايه اي براي خنده قرارشون ميدي



پرشین پسر


گفت:دوستت دارم،میخوام فقط مال خودم باشی،برای همیشه

گفت: هیچی ازت نمیخوام ،فقط میخوام دستاتو بگیرم،ببوسمت!

گفت: عاشقتم!
.

.
شب که برگشتم خونه مامانم گفت : "عطر جدید خریدی؟؟"
آخه تمام لباسام بوی عطرشو گرفته بود


پسرای کوچه پشتی

در جستجوی زمان از دست رفته


نوشته گاه یک همجنسگرا


دلتنگی های یک دوست


در طول تاریخ ظلمهای بسیاری به گروههای بر حق شد و تهمتها و کج اندیشیها باعث به انزوا کشیده شدن آنها گردید

حال با این قشر از جامعه که مورد تهمتها و عتابهای فراوان قرار گرفتند چه باید کرد ؟

آنانی که همچنان مظلومانه بدون داشتن قوانین خاصی روزگار می گذرانند و در اعماق وجود خود در قعر چاههای تنهایی و بی کسی با خدای خود ناله و درددل میکنند

به امید روزی که حقایق فاش شوند و بتوان در راستای حقیقت گام نهاد .

No comments: