Sunday, November 1, 2009

پنجشنبه 7 آبان 1388

رادیو زمانه همه پرسی می کند

نظر دگرباشان در مورد زمانه

اولین رسانه ای که یک صفحه ی دائم به نوشته های دگرباشان جنسی اختصاص داده است، چیست؟


خانه شیشه ای

دلم سوراخ شده
فرو چکیده
قطره
قطره
و
نشانی مرا به همه داده
که
کجا به کدام دیوار تکیه داده ام؛

’قطر انگشت تو
که بگذاری بر این زخم/سوراخ


مرز تازه


برای اولین بار عمو شدم... یک پسر خوشکل و فسقلی ... خیلی خوشحالم ... این بچه فقط یک عمو داره ... یعنی من ... یعنی رسول ... یک گی ... می دونم نمی تونم بهترین عمو باشم همونطور که بهترین دایی نبودم... اما می تونم عموی خوبی باشم همونطور که دایی خوبی هستم.


ولی امروز کمی هم دلم گرفت، سهم من چی؟ تو خانواده تقریبا هر کسی به سهم خودش رسید ... به قسمتی از سهم خودش... اما من هنوز مثل گذشته تنها نشستم و تنها می خورم و تنها می رقصم و تنها می نوشم و تنها قدم می زنم و تنها ... نه، نا امید نه ... اما خوب خیلی خوشحالم که مامان به آرزوی دیدن عروس پسرش رسید، به دیدن نوه ی پسرش رسید ... اما آرزو دارم با همه سختی ها ... همسر پسرش یعنی من رو هم ببینه، پسری که قراره با پسرش ازدواج کنه و حتی نوه ای که از ما خواهد داشت را ببینه ... شاید زیادی ایده آل باشه ... اما این برای من زندگیه ... من زندگی می خواهم ... ازدواج ... بودن ... عشق ...

اینجا یک تغییر اساسی کرده، یک تغییر واجب و لازم؛ می خواستم کلا نقل مکان کنم اما دیدم این خونه با یک رنگ و کمی تعمیر
می تونه مثل قبل سرپا بایستد... دارم درستش میکنم و البته خودم رو هم دارم می سازم.

هفته حقوق بشر و روز جهانی کورش بزرگ هم بود، از اول آبان تا هفتم، یعنی امروز ... برای همه ی فرزندان ایران آزادی و شادی و آزادی خواهانم و آزادی .
فردا هم که 8/8/88 هست ... یادمه برای 7/7/77خیلی ذوق داشتم ... یادش به خیر


من هستم


این که تو هم این بلاگ رو میخونی
و الان دیگه میدونی من کی ام
نوشتن رو واسم سخت میکنه
میدونم
و نمیدونم چرا؟
از این بگم که دیشب نرسیدم برم کلاس و به جاش رفتم
دیت گذاشتم با یکی دیگه؟
بعد اومدم پیش تو
یا از چمیدونم...
دیوونگی های جدیدم بگم که اسمش رو گذاشتم بی پروایی
فقط لطفا از من متنفر نشو
دیشب نوع بحث
و فضا جوری بود که نمیشد بگم
میخواستم از لحظات با تو بودن
لذت ببرم
تو اون هوای وهم انگیز
با بوی درخت اکالیپتوس



No comments: