Tuesday, November 3, 2009

دوشنبه 11 آبان 1388







اشاره

یک صندلی خالی کنار رویاهایم از آن توست

بنشینی یا بروی دوستت دارم
این عکس کار خودم هست که امروز گرفتم


بردیا

سردی نگاهو بشکن ، فاصله سزای ما نیست
تو بمون واسه همیشه ، این جدایی حق ما نیست
بودن تو آرزومه ، حتی واسه ی یه لحظه
می میرم بی تو

من عشقت رو به همه دنیا نمی دم
حتی یادت رو به کوه و دریا نمی دم
با تو می مونم واسه همیشه

خاطرات تو رو چه خوب چه بد حک می کنم
توی تنهایی هام فقط به تو فکر می کنم
با تو می مونم واسه همیشه

اگه دنیا بخواد منو تو تنها بمونیم
واست می میرم جواب دنیا رو می دم
با تو می مونم واسه همیشه

من عشقت رو به همه دنیا نمی دم
حتی یادت رو به کوه و دریا نمی دم
با تو می مونم واسه همیشه

خاطرات تو رو چه خوب چه بد حک می کنم
توی تنهایی هام فقط به تو فکر می کنم
با تو می مونم واسه همیشه


تنهایی

خدایا

کمک کن

خدایا از تو می خواهم به مردم ما قدرت درک و فهم ما را بدهی

خدایا از تو می خواهم فرهنگهای غلط و بی فایده را از بین ببری

خدایا از تو می خواهم کمک کنی که به چشم مفسد دیده نشویم

خدایا از تو می خواهم که جان ما را در برابر ظالمان و سنگ دلان حفظ کنی

خدایا خیلی چیزها می خواهم...

خدایا...

دوستان بیایید با هم این دعا رو بخونیم

خدا همیشه با ماست

خدا همیشه به ما کمک میکنه...


جل پاره های بی قدر عورت ما


باز هم تکاپوی بودن
خط ممتد از واژه تا واژه
اقیانوسی از مفاهیم گنگ و نامفهوم
حکایت تشنگی و آبی شور
عطش تشنگی آور به دست
خسته ام
همین


طعم زندگی

آدما تقسیم شدن به دو دسته M و F. همه بدون استثنا یا M هستن یا F… ولی واقعا اینطوره؟

این تقسیمبندی درست نیست.. از نظر من ناقص ه. خب من یه جور دیگه فکر میکنم باید باشه… یه مثال.. از خودم نزدیکتر کسی رو سراغ ندارم که مثال بزنم. من یه TS-ام… یعنی یه ترنس.. یه FTM. من با جنسیت یه F بدنیا اومدم ولی از لحاظ روح و روان یه M هستم. بنابراین برای اصلاح! باید تبدیل به یه M بشم. خب فکر میکنی این تمام کاری ه که باید بشه؟… یعنی “باید” من “تبدیل” بشم تا همه چی درست باشه؟… وقتی جسمم تماما یه M شد همه چی تموم میشه؟.. تو تقسیمات جن/سی درست قرار میگیرم؟

من یه سوال دارم… از خودم. من هیچوقت میتونم یه مرد کامل.. کامل به مانند مردی که مرد بدنیا اومده.. باشم؟… خب! فکر میکنم… همه تغییرات رو در نظر میگیرم.. همه عملها رو.. و به این نتیجه میرسم…….. نه!… من هیچوقت یه M به معنای واقعی نمیشم. این کاملا طبیعی ه. واقعیت این که من همیشه یه TS میمونم. ولی اصلا مهم نیست… منظور من بیشتر روی این دو گزینه-است. چرا ما.. ترنسها.. مجبوریم یکی از این دو تا باشیم؟… چرا گزینه سومی نیست؟.. خیلی از ترنسها بدلایلی پروسه چینج رو تا آخر یعنی تا عمل دنبال نمیکنن… ولی تو یکی از این دو گروه قرار میگیرن چون گروه سومی نیست… درصورتی که نه کاملا M هستن نه F.

فکر کنم یکم واضح نباشه حرفم. بازم برمیگردم به خودم. من روان و شخصیت یک مرد رو دارم ولی در نظر ندارم که این پروسه رو تا به آخر طی کنم به یک دلیل کاملا ساده… نیازی به این کار نمیبینم. من از اینی که هستم راضی-ام…. تونستم با خودم کنار بیام… نیمه مرد بودن رو دوست دارم… و

ما می مانیم

فعلن پایت را از زندگی ام بکش بیرون

اول:
من معنی اهمیت را نمی دانم، نمی فهمم چه چیزی اهمیت دارد یا باید داشته باشد و چه چیزی نه. اوایل تابستان، یک رابطه چند ماهه را بهم زدم، چون فهمیدم طرف مقابل سن خود را چهار سال کمتر از سن واقعی اش به من اعلام کرده بود. شاید این "دروغ" از نظر "فربد" چندان مهم نبود. اما من سریعاً واکنش نشان دادم. بر افروخته شدم، به در و دیوار فحش دادم که من چطور چهار ماه و نیم علاف یک دروغگو شده بودم و خودم خبر نداشتم. در انتها با به کار گیری اصل استقرا، به این نتیجه رسیدم که اگر اگر کسی سن اش را به تو گفت و قرار شد آن شخص وارد یک رابطه عاطفی-جنسی با تو بشود، مطمئناً سن واقعی اش چهار سال بیشتر از سن اعلام شده اش است!

با وجود این خودم خوب می دانستم که غر زدن ها و بد و بیراه ها بخاطر این نیست که از نظر من "فربد"، به یک دروغگویِ رذلِ پست تبدیل شده. البته که نشده بود. اما در افکارم احساس حقارت می کردم و خوابیدن با او، احساس تبدیل شدن به یک "فاحشه متعهد" را به من می داد، با وجود اینکه قبل از آن هم در رابطه ما، ذره ای احساس وجود نداشت.

***
دوم:
اهمیت یعنی اینکه اگر تو گی بودی و ازدواج کردی، دوستت که او هم اتفاقاً گی است و با تو بیشتر از یک سال و نیم فقط و فقط دوست بود، بفهمد که نباید دیگر پایش را وارد زندگی ات کند.
؟
جمله بالا را دو بار می خوانم. یک بار خبری و یک بار هم سوالی.
راستی، پا را وارد زندگی کردن یعنی چه؟ یعنی دیگر خبری نگیرد ازت؟ یا به تو تلفن نکند؟ یا وقتی آنلاین هستی به تو پی ام ندهد تا آن قسمت از زندگی ات که پدرت، مادرت، برادر و خواهرت، همسرت و فامیلهایش و سایر اطرافیانت احتمالاً آن را شرم آور و کثیف و ننگین می دانند برملا نشود؟!
.
.
.

***
از صبح گرمباد می وزد و فشار هوا تنزل کرده تا 1009 هکتوپاسکال و امروز دوشنبه است

معصومیت

سلام.

امروز میخوام یه کم ساده و راحت حرف بزنم . بذار یه کم راحت باشیم .

زندگی خیلی پیچیده به نظر میرسه . اما اصلا اینطور نیست . ساده تر از اونی که

فکرشو بکنی. یه ریتم مشخصی داره دیگه . شاید خیلی راحت بشه خیلی چیزا رو

پیش بینی کرد . اما گاهی پیچیدگیهای خاصی هم پیش میاد . خودمونیم بالا و پایین زیاد داره.

ما با یه سری مسائل بیرون وجود خودمون سرو کار داریم . که البته این وجود ماست که

درمورد اون مسائل تصمیم میگیره واقدام میکنه . اون تصمیم ما هم بستگی به این داره که

به قول پسرخالم چند چندیم. یعنی چی تو چنته داریم. حالا کی باید این چنته مارو پرکنه

معلوم نیست.البته معلومه خودمون باید پر کنیم ولی حالشو نداریم . سخته. فقط یه چیزی

که خیلی معلومه اینکه ـ البته نظر خودمه ـ تو یه جا مثل زمین واستادیم و از دوطرف چپ وراست

میتونیم حرکت کنیم . که این چپو راسته حد نداره . انتخابشم با خودمونه . رنگ جفتشم میتونیم

بگیریم . این مسیر حرکت ماست خوبی یا بدی . البته هر کی از خوبی و بدی یه تعریفی داره.

آقاجون بذار خیالتو راحت کنم اصلا به این سوال من جواب بده تا معلوم شه چن چندی.

تمام آدمایی که تو زندگی سرراهت قرار میگیرنو در نظر بگیر دوست داری اونا

چطوری باشن - نترس خودخواهی نیست ـ یه لحظه فکر کن .

مگه این نشد که هر انسانی برا خودش یه تعریفی و حدی از خوبی و بدی داره ؟ درست.

اقا جون حالا با همون ملاکایی که برا خودت داری دوست داری دیگرانو چطور ببینی؟

از لحاظ اخلاقی و رفتاری و...

جواب دادی سوالو ؟

الان خودت متوجه میشی که چند چندی.

ادامه دارد ....

رضا - معصومیت

من هستم

نگاه
من باز هم اون نگاه که منو زیر و رو کرد دیدم
اما توی یه چشم دیگه
حسم عجیب
بغضی همراه با دلهره و اضطراب
نمیدونم اضطراب واسه چیه
حتی اینجا هم نمیتونم حرف بزنم
در این مورد
چاه میخوام(نه نه من مریض نیستم)
همون شونه ای برای سر برش گذاشتن واسم کافیه

نیم بوسه

توی دو سالی که با سینا بودم

یا بهتر بگم به صورت احمقانه خواستم جای محمد رو بدم به یه نفر دیگه

هر موقع سینا می خواست منو ، عشقولانه صدا بزنه می گفت " ناناز "

.

.

.

محمدم چی میشه تو فقط یکبار ، فقط و فقط یکبار منو طوری صدا بزنی که دلم خوش باشه



ولی هر جور صدام کنی ، با هر لحنی خطابم کنی

چون توئی برام لذت بخشه

یادداشت های من برای او

یه ضرب المثل خیلی قدیمی میگه :

کبوتر با کبوتر ، باز با باز

کند همجنس با همجنس پرواز

من نمیدونم چرا وقتی ما یه همچین ضرب المثلهای خوب و باحالی داریم با پرواز و اوج گرفتن ما تو این جامعه مخالفت میشه ؟

چرا ؟

No comments: