Tuesday, December 8, 2009

دوشنبه 16 آذر 1388


امروز 16 آذر 88 بعد از 56 سال حرمت جايی که قرار بود مقدّس باشه دوباره شکسته شد. شيشه ها و در ها رو شکستند و به زور کتک و اشک اور از دانشگاهشون بيرون کردند.

مضحک ترين روز زنگيم امروز بود وقتی که فاتحان بعد از فتح يکی يکی دانشکده ها از فنی و علوم و حقوق ... ميخنديدند

نردبون


بردیا

آقا گمانم من شما را دوست...

حسی غریب و آشنا را دوست...

نه نه! چه می گویم فقط این که

آیا شما یک لحظه ما را دوست؟

منظور من این که شما با من...

من با شما این قصه ها را دوست...

ای وای! حرفم این نبود اما

سردم شده آب و هوا را دوست...

حس عجیب پیشتان بودن

نه! فکر بد نه! من خدا را دوست...

از دور می آید صدای پا

حتی همین پا و صدا را دوست...

این بار دیگر حرف خواهم زد

آقا گمانم من شما را دوست...


خاطرات شبدیز

گر در یمنی

خانقاه

تقدیم به همه 16 آذری ها چه اونهایی که رفتند و چه اونهایی که نرفتند:آقای جمهوری اسلامی،تویی که میزانت همیشه روی رایِ ملت فوکوس کرده،از این فیروز و بی اف یاد بگیر.درسته آقاجون که شما و مردم با هم از یه جنس نیستین و جنس شما یه چیز دیگه هست و شیشه خورده داره،درسته که مردم شما رو نمی خوان و الان اکبرآقا بهرمانی و ممّد آقا خاتمی گفتن که اگه مردم ما رو نخوان باید بریم و می دونم که این برای دستگاه گوارشِ مغزِ شما سنگینه هضمش،ولی آخه داداشِ من تو که تشکیلاتت بسیج بییییییییست میییییییلیونیت ما رو کشته،تو که سپاه پاسداران پولدارت همه جا مثل خدا حضور داره،یه نگاه به این پست بکن…دور از جون فیروز و بی اف البته که هیچکدومشون حتی یه اپسیلون شبیه تو نیستند، ببین چه همزیستی مسالمت آمیزی دارند با اینکه همدیگه رو درک نمی کنن.باتوم و شوکر برقی و نیروهای امنیتی مگه تا حالا تو کجایِ دنیا جواب داده که شما دومیش باشی عزیزِ من ای آقای جمهوری اسلامی.نفت و گاز مجانیت مال خودت رفیق جان ما که خیلی وقته دیگه بهش فکر نمی کنیم.از چی می ترسی آخه ؟می ترسی که ملت تو رو نخوان مجبور بشی از حکومت کنار بری؟خوب اگه تو سرشون بزنی که بیشتر بدشون می آد ازت.نکن آقای جمهوری اسلامی نکن اگه بکنی می ری جهنم اونجا قوم الظالمین رو می سوزونن ها.خوبه یکی پیدا بشه بچه خودت رو با شوکر برقی بسوزونه با باتوم بزنه تو سرش تو زندون بهش تجاوز کنه؟-یا-فیروز که هیچ وقت سردش نمی شد.

درد همجنس

از حکومت بادمجان الممالک تا مفتخرالسلطنه ها تا ماست و خیار شاه ها اخرشم که ...

حضرت الشکم الاسلام و السوند بلاه و ...

تو دهکده ما اگه میخوای ابگوشت بخوری لازم نیست پول زیاد بدی به گوشت و

مواد ابگوشت کافیه انگشت مبارکو به طرف شیر اب ببری و شیرو باز کنی از راسته

گوسفند میاد بیرون تا مو سر و لنگ دمپایی .رفتیم سراغ خان و کدخدا گفتند اشکال ندارد

بجوشانید درست میشود. تو کتاب دین گفته اب لوله هر چی باشد مباح است

طبق ایه ...........

ای گفتیم چشم. تا رفتیم سراغ اب دیدیم اونجا س که اطبا زباله های عفونی اونجا دفن میکنن

چن بار دیگه رفتیم به دوستان انگ عضویت در گروههای ده

همسایه رو دادند و بماند. یک امار در دهکده جالب است

۵۰۰۰ یک کلیه تو این ده وجود داره . میگویند عذاب الهی است ربطی به اب ندارد.

---

داستان دوم
.

زندگی عشق مرگ

در نمایشنامه ی زندگی

انسانها عروسکهای خیمه شب بازی اند

در دستان عروسک گردان تقدیر

لزبین سنتر

Genre: Drama / Gay
Directed by: Gregg Araki
Cast: Joseph Gordon Levitt, Brady Corbet, Elisabeth Shue, Bill Sage
IMDB:http://www.imdb.com/title/tt0370986/

نردبون

امروز 16 آذر 88 بعد از 56 سال حرمت جايی که قرار بود مقدّس باشه دوباره شکسته شد. شيشه ها و در ها رو شکستند و به زور کتک و اشک اور از دانشگاهشون بيرون کردند.

مضحک ترين روز زنگيم امروز بود وقتی که فاتحان بعد از فتح يکی يکی دانشکده ها از فنی و علوم و حقوق ... ميخنديدند.

خدايا، دارم بالا ميآرام، از هم کس و همه چيز.

سور و سات بعد فتح


پرشین پسر

ینجا کرمانشاه است ، همان ‌بن بستی که دهانت را میبویند شاید گفته باشی دوستت دارم !
جایی که در آن ،‌حدّ بوسیدن ،‌نه تنها شصت ضربه شلاق که ششصد ضربه نگاه مردمانی است که هیچوقت کسی را با عشق نبوسیده اند !
اینجا جایی است که همه چیز عجیب است !‌لباس پوشیدن یک مرد ،‌راه رفتن یک زن ،‌حرف زدن یک دختر ،‌نگاه یک پسر !
و اینجا بخشی از جامعه ایران است !‌فرهنگ این مردم جزیی از فرهنگ رو به انحطاط ایرانی است و دینشان نیز !ناراحت

آقای قاضی!‌ به راستی حدّ بوسیدن با ترس نیز همانند بوسیدن با لذت است ؟!‌
آقای قاضی !‌حدّ‌ عشق چیست ؟؟

روزگار غریبی است، نازنین

خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد

عشق را در پستوی خانه ...


نوشته گاه یک همجنسگرا

نوشته زير توسط دوست عزيزي ( محمد حسين ثاني ) نوشته شده است كه متاسفانه بر خلاف ميل باطني خويش ( متن بسيار بهتر مي توانست نوشته شود و كمي مودبانه تر كه متاسفانه ...) و به جبر حكم حكومتي اين دوست عزيز و با كسب اجازه از آقاي دكتر احمدي در صفحه وبلاگم حك مي شود،‌ در مورد خودم و اعتراض هايي كه روانه كرده است براي ايشان توضيحات مفصلي داده ام توضيحاتي كه ...

--------------------------------


آقاي دكتر احمدي من گسسته نيستم ، پيوسته هستم

مطلبي با عنوان همجنسگرا يا وابستگرا نوشته جناب‌ آقاي دكتر احمدي در وبلاگ دوست خوبم محمد حسین قرار گرفته بود ، متني كه تقريبا يكي از پر نظرترين مطالب وبلاگ نوشتگاه بود ولي من متعجب شدم از اینکه چطور متنی با واژه های بی معنی و محدود از دكتر و روانپزشكي نوشته شده و آنرا اينگونه رها كرده و به مسائلي ديگر پيوند زده است . به محمد حسین اعتراض کردم و دليل را خواستار شدم كه ظاهرا محمد حسين نيز مدتي است تحت تاثير گفته های جناب آقاي احمدي قرار گرفته و بهانه هاي واهي مثل وقت محدود آقاي دكتر را نثار من مي كند و اينگونه پاسخ مي دهد :

نوشتن اين چند خط هم از سوي آقاي احمدي با توجه به فشردگي برنامه روزانه ايشان ، خود شبه معجزه است و جاي تشكر و قدرداني بسيار دارد !!!

ولي محمد حسین جان من بر خلاف شما مي گويم نوشته آقاي احمدي نه تنها جاي تشكر ندارد بلكه چيزي شبيه فاجعه است زماني كه شما با مسئوليت و عنواني مي خواهيد مطالبي بنويسد بايد تمامي جوانب را در نظر بگیرید زيرا كه شما خوب مي دانيد اين نوشته حتي امكان نقد علمي از سوي همكاران را دارد ، خب ديگر اين سهل انگاري را چطور توجیه می کنید ، اصلا اگر آقاي احمدي به دليل كمبود وقت در نگارش نوشته اي اينگونه ، ناتوان بود چه لزومي داشت كه آن را در وبلاگش قرار دهد و متاسفانه اوج فاجعه اينجاست كه كلمه همجنسگرا را ( در وبلاگشان ) به صورت گسسته نوشته است هر چند شما در توجيه كار آقاي احمدي ترس از فيلتر شدن را بهانه مي كنيد ( جدا آقای فهيم!!! از تو تعجب میکنم ، محمد حسین اين سكوت تو نشانه چيست ؟! ) تمامي سايتهاي پزشكي و مذهبي و حتي خبري كلمه همجنسگرا را به صورت كامل مي نويسند و هيچ مشكل خاصي پيش نمي آيد حال اين ترس آقاي احمدي از چيست ؟ آيا واقعا ترس است يا ...

آقاي احمدي , بعد از مدتها مي خواهيد متني در مورد همجنسگرايي بنويسيد ولي حتي همجنسگرايي و سائقه جنسي را نيز تعريف نمي كنيد و به وابستگي و پيوستگي چسبيده ايد ،‌ كه من در اينجا تعريف آنها را رها مي كنم و به خود شما واگذار مي كنم و منتظر تعريف همجنسگرايي(Homosexuality) و سائقه جنسي مي مانم و علاوه بر اين انتظار , از شما نيز خواهشي دارم مبني بر اينكه به پرسش هاي زير پاسخ دهيد ( احتمالا در صورت پاسخ آقاي دكتر , محمد حسین ديگر آن را شبه معجزه نمي داند و آنرا معجزه كامل مي خواند!!!) در نوشته همجنسگرا يا ... شما اشاره كرده ايد كه بسياري از افراد وابستگرا هستند و اشتباه تصور مي كنند كه همجنسگرا هستند ؟ حال سوال من اينست شما طبق كدام آمار به اين نتيجه رسيده ايد چند در صد مراجعه كنندگان شما دارای همچنين مسئله ای بوده اند ؟ طبق كدام آمار ؟

در ضمن سوال ديگر من اينست اگر حرف شما را قبول كنم مبنی بر اينكه افراد بسياري همجنسگرا نيستند و وابستگرا هستند براي من به عنوان يك همجنسگرا آيا درماني هست يا خير و آيا همجنسگرايي درمان مي شود یا که خیر و اصلا آیا چیزی به عنوان همجنسگرایی ( نه وابستگی ) در نزد شما قابل تعریف است( دقت كنيد در اينجا منظور من همجنسگرايان واقعي است نه وابستگرايان پس بجاي بيراهه رفتن واضح و روشن و با در نظر گرفتن مسئوليت و سوگند مقدستان پاسخ دهيد )

در پايان سخني با دوست خوبم محمدحسین دارم در اين نوشته بسيار سعي كردم كه همچون شما و يا بقول مهندس با لحن شما بنويسم و واقعا چه سخت است ولي حداقل بگذار دو كلمه آخر را كمي راحتتر بگويم :

ممد جون كلمه همجنسگرا رو كه از وبت حذف كردي و هرچي هم كه اعتراض مي كنم بازم بهونه مياري و سعي مي كني منو راضي كني ، آخه آقاي فهيم!!! چطور بعد از ماه ها الان به اين نتيجه رسيدي؟ چرا حالا كه كه نوشته ها و نظرات آقاي احمدي در وبت رويت شده اينجوري شدي ؟ چرا ؟



No comments: