Wednesday, December 9, 2009

سه شنبه 17 آذر 1388

آواز چگور


"قاصدک هان چه خبر آوردی وز کجا وز که خبر آوردی؟"

قاصدک بعد سی سال هنوز

ظلم و جور است در این خاک سیه قصه روز

باز با خون عزیزان وطن

تازه شد کام خیابان امروز

خواهرم خورد کتک از دست"مرد ریشوی شکم گنده زشت"

زن همسایه مان دیگر نیست

خواهرم دید او را آخرین بار که روی دیوار "مرگ بر مرگ" نوشت

پسر دوست بابایم مرد

نقطه ای سبز از آزادی و صلح آخر جمله کوتاهش خورد

مرد تسبیح به دست باتومی در دستش

با شقاوت می زد لاغر اندام جوانی که نمود حلقه ای در شصتش

پیر مردی میگفت:این جوانکها چه بیهوده امیدی که به فردا دارند

پیر زن اما گفت:-با صدایی که غمی پنهان داشت-نه امید است خشم است که اینها دارند.

بردیا

پروفسور مقابل کلاس فلسفه خود ایستاد و چند شیء رو روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار بزرگ سس مایونز رو برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد.

بعد از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرف پر است؟

و همه موافقت کردند.

خبرگزاری دگرباشان ایران

شانزدهم آذر ۱۳۸۸ با شانزدهم آذر ۱۳۳۲ برابر می شود تا فرا برود و از اعتراض به کودتا به تعیین سرنوشت دموکراسی تمام مردم ایران در ایران برسد ماهیتِ شانزدهم آذرِ امسال با سال های پیش تفاوت چشمگیر دارد از آن رو که امسال نه با ضرورت تقویم که به ضرورت ...

صفحات خالی

پوشش و حجاب بحثی یکسره مربوط به قدرت است، کاری به اخلاق و دین ندارد
.

نوشته : فاطمه صادقی : دختر آیت الله صادق خلخالی (صادقی گیوی)

از سایت: میدان زنان

http://www.peikekhabari.com/Hejab.htm

عصیان

دیشب که تو راه بودم بر عکس همیشه فقط خوابیدم
سرمو گذاشتم رو کاپشنمو رفتم تو خیالات خودمو خودش...
عین یه مسکن قوی منو تا مقصد خوابوند!
چه لذتی برای من بالاتر از بودن با تو حتی تووی خوابه...
پام به مسافرت نمیره و وقتی هم میرم دلم میخاد فرار کنم :( با اینکه چه باشمو چه نباشم تو پیشم نیستی ولی مکه ی دلم اونجاست...
دلم میخواست تو همون دانشگاه تو بودم،دلم میخواست هر روز از همون جاده ای رد بشم که تو از اون رد میشی...
جاده دروغ نمی گه، فریادی از رهایی است

نردبون

فقر، شرف رو از بین می بره

دانشجو اگه لازم شد خفت هم می پذیره

نه دختر نه پسر

هووی من خوشگله دیدنش چقدر مشکله

نیم بوسه

دیروز و امروز چقدر منتظر بودم محمد یه اس ام اس یا زنگ بزنه و حال و خبری ازم بگیره

ولی خبری نشد

قربونش برم زیاد تو قید و بند این جور چیزا نیست

حالا سرش کجا و به چی گرمه نمی دونم

البته روز جمعه بهم گفته بود که :

" روز ۱۶ آذری خیلی مواظب باش "

پدیکی

مدتیه درگیر درسم اما بزودی با مطالب جدید برمی گردم

پسر

سومین نامه دانشجویان همجنسگرای دانشگاه های ایران

شانزدهم آذر ۱۳۸۸ با شانزدهم آذر ۱۳۳۲ برابر می‌ شود تا فرا برود و از اعتراض به کودتا به تعیین سرنوشت دموکراسی
تمام مردم ایران
در ایران برسد

پسران متفاوت

لحظه های شیرینی که به تو دل بستم

از تو پرسیدم من

تو منی یا من تو؟؟

و تو گفتی : هر دو

من به تو پیوستم

گفتم ای کاش پناهم باشی

همه جا و همه وقت دست تو در دستم

تکیه گاهم باشی

و تو گفتی هستم

دوستت دارم


وبلاگ سازمان دگرباشان جنسی ایرانی- ایرکیو

ترجمه متن به کوشش سازمان دگرباشان جنسی ایرانی - ایرکیو و دبیران شورای این سازمان میسر شده است.


No comments: