Tuesday, December 15, 2009

سه شنبه 24 آذر





جل پاره های بی قدر عورت ما

هر ملتی ریا کاری خاص خود را دارد و آن را فضایل خویش می نامد.

جوانان دگرباش اسلام شهر

من البرزم

رخنمونهای رنگی معلمان

افکار درهم و اوهام رنگی من است

نقش بسته بر بدن خاکی ام

آنچه بر قلب کویر روییده است خار نیست

منم که می رویم از این جسم سخت...

خاطرات شبدیز


خانقاه

انحطاط طلبی لذت بخش

سپهر مساکنی

خیسی خیابانهای کلن در امتداد رود راین / برایم مدام تکرار نوازش غمگین صدای مخملین هما روستا بود و غم پنهان برادر مجروح جنگ

و گوش کن صدای مویه هایش را هنوز کنار رود راین


روی موسیقی از کرخه تا راین تکرار مداوم تاریخ

اینبار مجروح مویه کش دشمن خانگی ایم

از خیابان امیر آباد تا رود راین


باز هم پناهجوی گورکنأن خویشیم تفنگهای آلمانی در دست دشمن خانگی

لزبین سنتر

امروز در سر یکی از کلاس ها استاد رو موضوع جمعیت واینکه این جمعیت چقدر می تونه رو نرخ تورم واین جورچیزا تاثیرداشته باشدبحث می کرد.بعد اسلایدی رو نشون داد تو این اسلاید 2تا عکس بود.یکی ش دو تا مرد گی رو نشون می داد زیرش هم نوشته بود “ازدواجی خوشحال بدون بچه” دومی عکس یک خانواده معمولی بود با یک بچه زیرش هم نوشته بود “همیشه بیشتر بهتر است اما نه در این مورد(منظور بچه)”.خلاصه تا این اسلاید رو شد استاد ما گفت خوب آیا کسی تو این کلاس گی هست؟لحنش خیلی مودبانه ودوستانه بود.سکوت کلاسو گرفته بود من هم یک طوری شدم دستام شروع کرد به لرزیدن.یکمی ازبطری ام آب خوردم هنوز یک ثانیه نگذشته بود که خر معرکه کلاس که از قضا یک پسر عربه شروع کرد به شرح این که چرا همجنسگرایی بد است وچقدر این قضیه دارد تو جامعه رشد می کند واین که ما باید چه کنیم تا این قضیه کمتر شود و…من هم چاقو می زدی خونم در نمی اومد.عصبی شده بودم.از طرفی هم نمی شد تو کلاس دعوا مرافعه راه انداخت.استاد بعد از حرف های پسره به همه گفت “حرف های این پسر دقیقا اون چیزی رو که من می خواستم براتون توضیح بدم رو آشکارکرد .پرسپشن یا درک شما از قضیه اون رو می سازه.و با تاسف زیاد خیلی از پرسپشن های ما ناشی از ناآگاهی ما هستند.مثلا اگر یک نوشابه معمولی ویک کوکا کولا رو جلوی شما بگذارند پرسپشن شما می گه که بی درنگ اون کوکا کولا رو بردارید نه اون نوشابه معمولی هرچند که شاید اون نوشابه معمولی بهتر از کوکا باشه.”بعد هم آخر کلاس گفت چون درک کرده که این کلاس نسبت به هم جنسگرایی آگاهی کمی دارد باید گزارشی از همجنسگرایان پمپی تهیه کنیم.پمپی یک شهرتاریخی است که در ایتالیا واقع شده.این شهر را شهر سوخته نیزمی گویند.گفته می شود که یک شبه تمام اهالی این شهر بر اثر فعال شدن آتش فشان وروانه شدن گدازه ها به سمت شهر از بین رفته اند.در طی کشف های به عمل آمده ,گرافیتی هایی روی دیوار هاوظروف پیدا شده , نشان از رواج همجنسگرایی در پمپی دارد.

هر چند که من در تمام این مدت ساکت بودم اما احساس کردم اون پسر جوابشو گرفته.کاش یک روزی بیاد که آدم ها قبل از این که در مورد یک چیزی حرف بزنند قبلش یک ذره در موردش اطلاع کسب کنند

تموز

خب، لعنت به این جمله ی اول، چقدر نوشتن اش سخت است.

گاهی توی یک روز، ۵ احساس متفاوت بهم دست می دهد. این خوب نیست. اما از بی احساسی بهتر است. خواستم بگویم، لذتی که در ایجاد وبلاگ هست، در پاک کردنش نیست. و دیگر اینکه، از خواننده های ثابتم -اوه خدا، من خواننده ی ثابت دارم؟- ممنونم که باز هم نوشته هایم را می خوانند. خب، زندگی همین طوری ست. یک وقتی می خواهی باشی، یک وقتی هم نه. برای بعضی ها عجیب است. برای آنها که جزو همین "بعضی ها" هستند، می گویم که متاسفم. متاسفم که این طوری ام.

توی این مدت، اتفاقات زیادی نیافتاده. راستش چرا، یک چیز هایی رخ داده. به هر حال، اتفاق بدی نیافتاده. ااااااا چرا، یک اتفاق بد افتاد. مادربزرگم فوت شد. خب، من اینجا تصمیم گرفته ام، بدون نیم فاصله بنویسم، و امیدوارم از این وبلاگ خوشتان بیاید.

این روزها -منظورم از وقتی ست که هوا سرد شده، البته توی جنوب خیلی هم سرد نیست- تمام روز را می خوابم و تمام شب را به خواندن و نوشتن سر می کنم. برنامه ی ساده و خوبی است. ادامه

ماهی و حوضش

www.TAMUZ.blogfa.com


نردبون

شانزده + هفت

> بعد از يک هفته علافی و افسردگی با هزار اميد يک روز دانشجوی دانشجويی در فنی برگزار شد که خيلی زود نا اميدم کرد.

> خيلی ها عکس امام خمينی رو بالا گرفته بودن تا انزجارشون رو نشون بدن از هتک حرمت به روح الّله. گر چه من هنوز هم نفهميدم پاره کردن يه عکس به وسیله يک نفر کجاش هتک حرمته.

> امروز من هم زمانی که خاتمی از ساختار شکنی ها انتقاد کرد براش دست زدم و من هم زمانی که برای ابراز انزجار از عکس روح الّله
دست می زدن دست زدم، ولی فورا انقدر از ريا کاريم بدم اومد که فوری محل گناه رو ترک کردم. پاره کردن عکس روح الّله کار زشتی بود که از انجام داده شدنش و ديدنش ناراحت نشدم، اگر پاره شدن خود روح الّله رو هم از تلويزيون نشون ميدادن من خوشحال ميشدم، پس چرا ريا کارانه دست زدم ؟؟

> مگه اين نيست که هر ظلمی که امروز متحمل میشیم تخمش در زمان روح الّله کاشته شده؟ چون بنده روح الّله رو با اون قدرت و نفوذ به هيچ وجه احمق نميتونم فرض کنم پس ميبايست بسيار آب زير کاه بوده باشه که از همچين چيزی جلوگيری نکرده.

> ساختاری که يه پول سياه نميارزه بايد شکسته بشه، ولی ظاهراً هنوز تعارف ايرانی جماعت با خودش مانع اين ميشه که اين رو فرياد بزنه.

> دستش از دنيا کوتاس، من ميدونم و اون و خدای من و خدای اون در اون دنیا.


کله پاک کن


shelter

بله باران خانوم زحمت کشیدن یه فیلم ترجمه و زیرنویس کردن واستون

No comments: