Saturday, December 19, 2009

شنبه 29 آذر 1388





تا جهان باقی ست ٬ تاریخ جز نام نیک تو سخن نخواهد گفت





آیت الله منتظری بامداد یکشنبه در منزل خود دار فانی را وداع گفت.


دادا کجایی بغلم کنی گریه م گرفت



تنهایی
من طلبکارم آه ه خیلی وقته چیزی ندارم بنویسم

هیچ شوقی برای نوشتن ندارم

عصیان

معصومیت از دست رفته

رفته بودم نون بخرم.طبق معمول شلوغ بود
یه فسقلیه با نمک تو اون سرما بیرون نونوایی،تووی یه کالسکه نشسته بود و با تعجب همه جا رو نیگاه میکردو واسه خودش میخندید..
یه نوزاد کوچولو که حدود 1 سالش بود.
چشماش مثل دکمه بود ولی انگار با چشماش با آدم حرف میزد...از اون گوگولی مگوریا بود.
فک کنم تازه فهمیده بوده که میتونه به جای گریه بخنده :)
چه خنده ی شیرینی داشت...خوش به حالش که بی دلیل میخندید،خوش به حالش که دورو بریاش واسه خندش به خنده میانو شاد میشن و با گریش دلشون به درد...
کاش منم نوزاد بودم! اون فینگیلی میفهمید که با خنده میتونه دیگرانو شاد کنه اما ما به اصطلاح بزرگترا چی؟ متونیم به خاطر شاد کردن دل دیگران بخندیم؟!میتونیم به جای سکوت و به جای کینه،نگاه محبت آمیز تحویل دیگران بدیم؟
میتونیم ببخشیم؟ حرف از بخشش که دیگه نمیشه زد!فقط کافیه یه اشتباه کوچیک بکنی تا همه ی خاطراتتو از ذهن پاک کنن!
دلم میسوخت از اینکه اون نوزاد هم روزی یکی از همه میشه و شاید دیگه خبری از این معصومیتش نباشه...
چند روز قبل که شمال بودم واسه دانشگاه،چند دقیقه ای از سرما به ماشین پناه آوردیم و همونجا هم بساط ناهرو...
از رطوبت تنفسمون تمام شیشه ها بخار گرفته شده بودن...یه آن غذا توو دهنم کوفتم شد!2سال قبل تووی ماشین با شیشه های بخار گرفته،یه سر روی شونه،2تا دست توی هم،یه صدای گرم،اون محیط کوچیک و به یه بهشت تبدیل کرده بود.
کجاست اون صفا و اون معصومیت نگاهت که تووی دلم جای بهشت،جهنمی به پاست...
با انگشتم شیشه رو به اسمش مقدس کردم...وقتی به خودم اومدم دیدم دوستم داره باهام حرف میزنه اما هیچی نفهمیدم!
عشقم که اون همه لطافتش به دقیقه ای تبدیل به کوره ی نفرت و سنگدلی شد،چه برسه به اون نوزاد با نمک...
دنیای پوشالی با احساسات زود گذر و سطحی...
همه دنبال ایدال میگردن،حتی بدون یه ذره تفاوت...توو دنیای ما هم که پر دروغ و ریاست...

اول حرف احساس و عشق و صفا،بعد پوزیشن قد و هیکلو وزن، و اگه فقط گوشه ی ابروهات یکم کج باشه،اونوقت گور پدر احساساتت و حرفایی که میزنن،حتی جوابتم نمیده.....
دنبال بهونه برای جدایی هستیم تا فرصتی برای موندن...
یه جا خوندم " از انساتها غمی به دل نگیر،چون خود نیز غمگینند!
با آنکه تنهایند،ولی از خودمیگریزند.زیرا به خود و به عشق خود وحقیقت
خود شک دارند..پس دوستشان بدار،اگر چه دوستت نداشته باشند..."













پدیکی

مطالب اینجا شعر نیستند...ذهنیات من هستند

اینجا یک فضای خالیست...
تکرار می کنم،
اینجا یک فضای خالیست!
اینجا سرشار از انرژی مکش برای پر شدن است
اینجا یک فضای خالی پیوسته در حال پر و خالی شدن است...
اینجا یک فضای خالی پر شده است!
پر شده از تمام عناصر زندگی تو... (- پرشده از رویاها و کابوسها،امیدها و آرزوها، دردها و
دلهره ها،از رنجها، کامیابی ها و شکست ها و از تمام عواطف و هیجانات تو ... - )
پر شده از هر چه که در تو شکل گرفته و خواهد گرفت!
اینجا یک فضای خالیست... تکرار می کنم، اینجا یک فضای خالیست!
اینجا یک فضای مجازیست که تو در واقیات خود از آن تاثیر می پذیری و در پی تاثیر محتوای مجازی این فضا شکل می گیری...
( - در تاثیرش خشمگین می شوی یا مضطرب یا پر از وحشت ، پر از دلهره ، پر از غم ، پر از نفرت ،پر از حس حقارت یا هر حس منفی دیگر و یا هم پر از شوق ، شادی ، خوشبختی ، علاقه ، امید ، حس بزرگ بودن یا هر حس مثبت دیگر- )
اینجا یک فضای خالیست... تکرار می کنم، اینجا یک فضای خالیست!
فضای خالی پر شده اینجا قابلیت خالی شدن و جایگزینی محتویات دارد
اینجا یک فضای خالی با قابلیت پر شدن دوباره است
اینجا به اراده تو می تواند دوباره خالی شود تا عناصر دیگر جایگزین شوند
اینجا به اراده تو از عناصر منفی خالی و به خواست تو از عنصری مثبت پر می شود...
هرچند برای مدتی کوتاه اما با قابلیت پیوسته پر و خالی شدن این فضا می توان پی در پی آن را پر از عناصر مثبت یا خنثی کرد و اجازه پر شدن از عناصر مخرب روحیه را نداد
خالی کن از آنچه تو را می رنجاند
هرچند برای مدتی کوتاه...اما پیوسته...
اینجا یک فضای خالیست... تکرار می کنم، اینجا یک فضای خالیست!
اینجا یک فضای خالی مجازی پیوسته در حال پر شدن است که قابلیت خالی شدن دارد
اینجا پر از انرژی مکش برای پر شدن است
اینجا یک فضای خالی مجازی پر شده از عناصر زندگی توست که روحیات تو را شکل می دهند...
اینجا یک فضای خالیست...
اینجا فضای ذهن توست...
تکرار می کنم،
اینجا یک فضای خالیست...
.



رضا: متاسفم، اینکه در موقعیت های بسیاری چشمش را بر جنایت و ظلم نبست کار کوچکی نبود، خدایش ارج نهد.

پیوند به منبع

آیت الله حسینعلی منتظری از مراجع تقلید شیعیان شنبه شب، در هشتاد و هفت سالگی در شهر قم درگذشت.

احمد منتظری، فرزند آقای منتظری در گفت و گو با خبرگزاری ایلنا خبر درگذشت این روحانی منتقد را تائید کرده و گفته است که روحانیون بلندپایه قم در بیت آیت الله منتظری حضور یافته اند.

طبق اخبار آیات موسوی اردبیلی، شبیری زنجانی، صانعی، بیات زنجانی و امینی در منزل آقای منتظری حضور دارند.

آقای منتظری از مهم ترین روحانیون منتقد دولت ایران به شمار می رفت که در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر به صراحت موضعگیری کرد و از رفتار حکومت در قبال معترضان انتقاد کرد.

در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر، آقای منتظری با انتقاد از عملکرد مسئولان جمهوری اسلامی نسبت به بی اعتماد شدن مردم نسبت به حاکمیت هشدار داده بود.

آقای منتظری چند روز پیش گفته بود که در پی سرکوب "خشن" مردم پس از انتخابات اخیر، آنها از خواسته اولیه خود که ابطال انتخابات بود فراتر رفته اند و اکنون خواهان رفع "آفت هایی" هستند که به گفته او نظام گرفتار آنها شده است.

آیت الله منتظری طی ماه های اخیر بیانیه های متعددی در حمایت از معترضان و انتقاد از رفتار حکومت منتشر کرد که با خشم محافل تندرو در حکومت رو به رو شد.

او در این مدت بارها از مراجع تقلید و روحانیون شیعه خواست برای دفاع از حقوق مردم در تحولات جاری دخالت کنند. او شهریور امسال نامه ای خطاب به "مراجع عظام تقلید و علمای اعلام قم، نجف، مشهد مقدس، تهران، اصفهان، تبریز، شیراز و سایر بلاد اسلامی" در همین زمینه منتشر کرد.

او در این نامه وقایع بعد از انتخابات اخیر را "حوادث و فجایعی" دانست که مراجع و علمای دینی مشاهده کرده یا دیده اند و با اشاره به آنچه که "حق کشی ها، ظلم ها، تخلفات فراوان به نام دین و با تایید بخش اندکی از روحانیون حکومتی و وابسته" نامید، نوشت که هنگامی که اقشار وسیعی از مردم در صدد ابراز اعتراض خود از راه های شرعی و قانونی مسالمت آمیز بر آمدند، حکومت "جمعیت چند میلیونی را آشوبگر و اغتشاشگر و عوامل بیگانه نامید و به بدترین وضع و با خشونت کامل، مردان و زنان بی دفاع را مورد ضرب و شتم و سرکوب قرار داد و عده زیادی را بازداشت و گروهی را در خیابان ها و عده ای را در زندان های مخوف به شهادت رساند."

جانشینی آیت الله خمینی

آیت الله حسینعلی منتظری در سال ۱۳۰۱ خورشیدی در نجف آباد اصفهان به دنیا آمد. او نزد آیت الله محمدحسین بروجردی، آیت الله روح الله خمینی و علامه محمدحسین طباطبایی تحصیل کرد و درجه‌ اجتهاد دریافت کرد.

او پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ از جمله نزدیکان آیت الله خمینی بود و بارها به علت فعالیت های سیاسی زندانی شد.

در زمان تبعید آیت الله خمینی در نجف او نماینده تام الاختیار آیت الله خمینی در ایران شد.

پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، آیت الله منتظری رییس مجلس خبرگان قانون اساسی شد و در سال ۱۳۶۴، مجلس خبرگان رهبری، با آنکه آیت الله خمینی همچنان در قید حیات بود، آیت الله منتظری را به جانشینی رهبر جمهوری اسلامی برگزید.

اختلافات میان آیت الله خمینی و آیت الله منتظری پس از اعدام هزاران زندانی سیاسی در زندان در تابستان ۱۳۶۷ و نیز بازداشت مهدی هاشمی برادر هادی هاشمی، داماد آیت الله منتظری بالا گرفت و نهایتا در سال ۱۳۶۸ آیت الله خمینی در نامه ‌ای آیت الله منتظری را از مقام جانشینی خود عزل کرد.

حصر خانگی

پس از انتخاب آیت الله علی خامنه ‌ای به رهبری جمهوری اسلامی، آیت الله منتظری در سال ۱۳۷۱ در یک سخنرانی از سیاست ‌های امنیتی – نظامی حکومت انتقاد کرد. در پی این سخنرانی انتقاد آمیز جمعی از هواداران آیت الله منتظری بازداشت شدند.

در سال ۱۳۷۶ نیز آقای منتظری در سخنانی فراقانونی بودن رهبری را زیر سئوال برد. او در سخنان خود نسبت به حکومتی شدن مرجعیت هشدار داد و از اختیارات فراقانونی آیت الله خامنه ای انتقاد کرد.

در پی این سخنان، حسینه و دفتر آقای منتظری تخریب و اشغال شد. آیت الله منتظری سپس چند سال تحت حصر خانگی بود که در واپسین سال ریاست جمهوری سید محمد خاتمی موانع ایجاد شده در اطراف منزل او برچیده شد.

آیت الله منتظری چند سال پیش با انتشار خاطرات خود بر روی اینترنت بخشی از اسناد و نامه‌های تاریخی مربوط به انقلاب و جمهوری اسلامی را منتشر کرد.




یکرنگی

مونس همیشگی من


عزیز دلم روزی که به من گفتی دوستت دارم و این حس رو کردم که حست واقعیه ، مسئولیت من شروع شد ! شاید فکر کنی که اگه این موضوع وجود داشت و من مسئول بودم پس چرا آخر ماجرا این شد ! بگذریم که چی شد تا اینجا رسید

اینو بهت بگم که من در برابر کسی که حتی یه زمانی بهم گفته دوستت دارم مسئولم ، و این مسئولیت من در حدیه که بتونم بهش کمک کنم تا بتونه جوری زندگی کنه که دوست داره

منم تو رو دوست دارم و برای همین همیشه همون چیزی رو برات میخوام که تو میخوایی

فقط مواظب خودت باش عزیزم و منم به خدا مسپارم


چهارمین سفر مشترک حاج پسر و هرمزد

سلام و سلام و سلام

خوبید ؟

جاتون خالی یه هفته با عشقم رفته بودیم سفر

اول مسیر و مقصد ها رو میگم بعدش خاطرات

مسیر : تهران-یزد-بندرعباس-بندر چارک-کیش-بندر چارک-بندرعباس-قشم-تهران

وسایل نقلیه : ماشین سواری-قطار-قایق-کشتی و هواپیما

هزینه کل : 2 تومن ناقابل ناراحت خنده

خوب حال بریم سر اصل مطلب : جمعه 20 آذر ساعت 4 با قطار به سمت یزد راه افتادیم و ساعت 10 رسیدیم . به یه هتل سنتی که واقعا محشر بود رفتیم و شب اونجا بودیم . یه هتل که در حقیقت خونه ای قدیمی با پنجره های رنگی و قدیمی و حیاطی بزرگ و حوضی زیبا و .... ته ته زندگی مژه

صبح زود ساعت 10 بعد از صرف صبحانه ای مفصل به دیدن اماکن دیدنی یزد رفتیم : مسجد جامع/زندان اسکندر/آتشکده زیبا زرتشت/دبیرستان مارکار/باغ دولت آباد/میدان بزرگ امیرچخماق و نخل و بادگیر و مساجد و بناهای دیدنی

شب به سمت بندرعباس با قطار حرکت کردیم و ظهر یکشنبه رسیدیم و به سمت بندر چارک رفتیم تا با کشتی به سمت کیش بریم اما غافل از اینکه کشتی صبح حرکت کرده . مجبور شدیم قاچاقی بریم ، حالا شما تصور کنید دریا طوفانی،بارون،باد،یه قایق با 12 تا سرنشین و بدون جلیقه و همه و وسایل ها خیس تعجب

شانس آوردیم سالم رسیدیم . خلاصه رسیدیم کیش و بعد از کلی گشتن و رفتن به پاساژهای شیک و سوار شدن ماشینهای آخرین مدل و دریا رفتم و برنز شدن و .... به چهارشنبه صبح رسیدیم و حرکت به سوی قشم . با کشتی به سمت بندر چارک رفتیم و با ماشین تا بندر عباس و با قایق به قشم

اصلا قابل مقایسه با کیش نبود و خیلی خورد تو حالمون

رفتیم و کلی خرید کردیم از بازارهای قشم و درگاهان

جمعه عصری هم به سمت فرودگاه رفتیم شب به سمت تهران پرواز کردیم

سرتون رو درد نیارم و نوشتن همش هم درست نیست فقط میخواستم یه شرح مختصری بنویسم

خلاصه خیلی خیلی پر ماجرا بود و خوش گذشت

سفر رفتن و بودن در کنار هرمزد عزیزم همیشه برام شیرینه

ماچدوستت دارم هرمزد جانماچ

راستی بچه ها خودتون رو برای 4 بهمن 88 آماده کنید

No comments: