Tuesday, January 19, 2010

شنبه 26 دی ماه 1388


آفتابگردون سفید

تا حالا شده یه موقع هایی احساس تنهایی کنی ؟

تا حالا شده احساس کنی هیچکسو نداری ؟

تا حالا شده حس کنی هر چی خوبی میکنی جوابتو با بدی میدن ؟

تا حالا شده فکر کنی که چقدر سعی کردی خوب باشی اما دیگران از این خوب بودنت استفاده نه َ سوء استفاده کردن ؟

تا حالا شده دورت کلی آدم باشه ولی احساس کنی تنهای تنهایی َ مثل یه گل تو کویر ؟

تا حالا شده بهترین دوستات یه موقعی که بهشون نیاز داری بفهمی که تا اینجا بیشتر برات دوست نبودن و الان تو رو نمیشناسن یا خودشون و به کری و کوری میزنن ؟

تا حالا شده برای همه َ هر کسی که از دستت بر اومده یه کار حتی کوچیک انجام دادی و کمک کردی اما وقتی تو نیاز داری هیچکس نمیشناستت و مثل یه غریبه باهات سلام علیک میکنن ؟

هیچوقت شده کسی رو که خیلی دوسش داری عوض بشه و دلیلشم ندونی ؟

تا حالا شده کسیو که دوسش داری هر چی بهش میگی نگه چی شده و بگه چیزی نیست و برات فیلم بازی کنه ؟ تابلووها ولی خودش میگه هیچی نیست گیرم بدی عصبانی میشه و از ترس اینکه میونتون بهم نخوره کوتاه بیای و بگی آره تو راست میگی ؟

هیچ شده احساس کنی از اونی که دوسش داری روز به روز دورتر میشی و نمیدونی چرا و کاری هم از دستت بر نمیاد ؟

آره شده َ خیلی هم شده َ اما اینجور موقع ها شما چیکار میکنید ؟!

جامه داران

گاهی وقتها هست ، که حقیقت ناگهان به آدم الهام می شود ، مثل وحیی که بر سر پیامبری حیران فرود آمده باشد .
گاهی وقتها هست ، که واقعیت تلخ زندگی ات ، مثل رگبار بر سرت می بارد .
گاهی وقتها هست ، که می فهمی هر چقدر تقلا می کنی برای فرار از این واقعیت لعنتی ست .
گاهی وقتها هست ، که چند لحظه از دست و پا زدنت دست برمی داری ، خودت را می بینی و تسلیم می کنی به جبر " هستی " ، به جبر " بودن " .
گاهی وقتها هست ، که دوست داری عصیان کنی ، اما چطور ؟! خودت هم نمی دانی !
گاهی وقتها هست ، که از بقیه می شنوی که خودت باش ، و با این دلخوشی سرگرم می شوی که تلاش کنم که " خودم باشم " ، اما دریغ که پی می بری " خودت " را هم نمی شناسی ، " خود " بودن معنایی ندارد ، فقط جمله ایست با ظاهری فریبنده و باطنی پوچ ، مثل یک مسکن که دردت را پنهان می کند .
گاهی وقتها هست ، که به این نتیجه می رسی که لذتی در زندگی نیست ؛ وقتی هم که گمان می کنی داری لذت می بری - مثلا موقع شنیدن موسیقی ، موقع دیدن کوه پشت مدرسه ات ، موقع خندیدن با جک بامزه ای ، موقع عشقبازی با معشوقه ای ، موقع نوشیدن لیوانی آب - کافی ست کمی دقت کنی ! فقط کمی ! لذتی نیست ، مثل جعبه ای که در آن جواهری ست ، و آن جعبه جایی در تاریکی گم شده . و تو حداکثر کاری که در زندگی می توانی بکنی پیدا کردن آن " جعبه " است ، شاید کمی صدای لق لق خوردن گنج درون آن را هم بشنوی !
.
.
.
گاهی وقتها هست ، که حقیقت ناگهان به آدم الهام می شود ، مثل وحیی که بر سر پیامبری حیران فرود آمده باشد .
و آن وقت است که فرشته ی اهریمنی دانایی ، تو را ندا می دهد که بیهوده فرار نکن ، ادا در نیار ، به زور نخند ! تو تنهایی ، حتی تنها تر از این که خودت کسی باشی

جل پاره های بی قدر عورت ما


پی نوشت 1: کارتون از نیک آهنگ کوثر است، اینجا
پی نوشت 2 : باشه باشه، می دونم که قول دادم در رابطه با برچسب اسهال طلبی تا مدتی ننویسم ، ولی اولا اینها صالاح طلب نیستند بلکه روشنفکر دینی هستند دوما این که من ننوشتم ، یکی دیگر کشیده است ، سوما میدونی که بدقول هستم
پی نوشت 3 : اصطلاح روشنفکر دینی هم ایضا مانند واژه عرق فروشی اسلامی است.

همجنسگرا

در پستی که مربوط به آیت الله بود کامنتی نوشته شد و من هم جواب مفصلی نوشتم که فکر کنم ارزش یک پست را دارد :

میثم

در این شرایط بسیار کوته بینی هست که فکر کنید کسی بتونه در ایران اون هم به اسم مرجع تقلید از همجنسگرایی حمایت کنه و قانون اعدام رو که در عمق مغز اکثر مردم برای این مورد فرو رفته در رساله خودش عنوان نکنه. کلا ما که اکثرمون یه بار هم رساله ورق نزدیم، پس اهمیتی نمیدیم که مثلا فلان مرجع راجع به این موضوع چی فکر میکنه و چه حکمی داده.
خود شما میدونید که هنوز این مساله همجنس گرایی در غرب هم در بین خانواده ها و اکثر مردم ناپسند محسوب میشه حتی با وجود قوانین کشورها که بیشتر بر اساس علم و اندیشه و حقوق انسانها تهیه میشه و نه بر اساس احساس مردم.

عزیز من هنوز خیلی زوده که کسی بصورت علنی از همجنسگرایی حمایت کنه. ما هنوز در مرحله اول که همون درخواست حق زندگی از حاکمیت میباشد مانده ایم. به مسایل دیگه هم در آینده خواهیم رسید نگران نباشید. وقتی دمکراسی برقرار بشه سایر مسایل هم به مرور دیر یا زود حل خواهد شد. زیاد به فکر جهش ژنتیکی نباشید.
منتظری با چشم اسلام به این مساله نگاه کرده و حکم کرده، غیر این هم انتظاری نداشتیم از ایشان. اما به نکات مثبت ایشان در برابر دیگران نگاه کنید که بسیار کم یاب هست در نوع خودش.

موفق باشید و به امید آزادی ایران سبز

پاسخ من :

شما تعدادی جملات درست (فرض می گیرم که درست است) را کنار هم آوردید برای مثال در ایران چنین است و در غرب چنین است، خب بر فرض که اینها درست ولی اینها برای من توجیه این نمی شود که از خودم دفاع نکنم، این مانند این است که به یک آدم گرسنه بگید که دیگران از تو گرسنه تر هستند و در آفریقا چنین و چنان است، خب چه فرقی می کند، چه دردی از من دوا می کند که در ایران مسائل چگونه است، من به عنوان یک انسان سعی میکنم از کم هزینه ترین و بهترین روش برای بهبود زندگی خودم استفاده کنم.
حال اینکه مرجع تقلید چه وظیفه و نقشی دارد سبب نمیشه که من از خواست های خودم کوتاه بیام اگر مرجع تقلید محدودیت هایی داره این مشکل اوست من خودم را به محدودیت های مرجع تقلید محدود نمی کنم و رعایت شرایط او را نمی کنم چون من هم در زندگی محدودیت هایی دارد کسی خودش را به خاطر محدودیت های من در زندگی به آتش نمی کشد پس هر کدام از ما باید به فکر خودمان باشیم و بر پایه منافع خودمان عمل کنیم.
در این مورد آقای منتظری در رساله خود پایش را بر روی منافع من گذاشته من هم جمیع شرایط را سبک سنگین میکنم و واکنش نشان می دهم، واکنش کنونی من در این شرایط این است که ما همجنس گرایان بهتر است منافع قشری خود را فدای منافع ملی نکنیم، در صورتی که جنبشی که پدر روحانی آن منتظری است به راحتی و بدون انتقاد پیروز شود نظریات او می تواند پایه و اساس منش حکومت بعدی قرار گیرد و این در مجموع به ضرر همجنس گرایان خواهد بود، کاری که ما می توانیم بکنیم این است که دست کم با دست خود از این جریان پشتیبانی نکنیم و حد اکثر توان خود را برای انتقاد و برجسته کردن مواضع ضد منافع خود بکار ببریم تا شاید بتوانیم تا حدی از عوارض احتمالی کم کنیم.
دموکراسی حکومت اکثریت است، این واژه برای اکثریت بسیار دهن پر کن و جذاب است ولی برای من که از اقلیت بسیار کوچکی هستم بسیار وحشت آور و خطر ناک، دموکراسی در کشوری که مردم به اسلام و قرآن اعتقاد داشته باشند یعنی حکم مرگ من.
در مورد اینکه مسائل به مرور دیر یا زود حل خواهد شد، از دیدگاه من مسائل ما از راه های دموکراتیک و توسعه تدریجی فرهنگ اجتماعی به زودی حل نخواهد شد و دست کم چندین دهه زمان نیاز دارد، شما باید شرایط قشری ما را درک کنید، ما برخلاف شما فرزندانی نداریم که برای فردای آنها کوشش کنیم، چندین دهه دیگر برای من یعنی پایان زندگی و همه چیز، چه فرقی برای من خواهد کرد که چندین دهه آینده چه خواهد شد، شما از زاویه دید خود به موضوع نگاه می کنید نه از زاویه جامعه همجنس گرایان، زندگی بهتر برای من فقط در چهارچوبی از هم اکنون تا حد اکثر بیست سال دیگر معنی دارد. نتیجتا این نظر که با آرزوی فردای بهتر امروز منافع خود را از منافع ملی پایین تر ببینیم مخالفم.

ماهان

تاملی بر لطیفه ای که در آن رضا شاه دم در بهشت منتظر آخوندی بود تا بیاید و خطبه عقد برایش جاری سازد.. ولی آنقدر منتظر ماند تا زیر پایش علف سبز شد


1- مردم می ریختند در خیابان ها و کیهان آن روز را جلوی دوربین ها می گرفتند تا ما بعدها ببینیم که "شاه رفت"

31 سال پیش بود که محمد رضا پهلوی – همان شاهنشاه همایونی یا شاه خائن– چند ماه بعد از اینکه صدای انقلاب ایران را شنید، با چشمان گریان و با مُشتی خاک، کشورش را به مقصدی نامعلوم ترک گفت. هلندی سرگردان ایرانی، یک سال بعد، عاقبت در مصر بدرود حیات گفت.

به هر حال، آن چه که این مرد در کارنامه اش داشت، که به اعتقاد عده ای نیکی بود و خدمت و سرافرازی و به نظر دسته ی دیگر، خیانت و نوکر مآبی و پلیدی، - هر چه که بود - سرانجام در دادگاه تاریخ مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. اما شاه "فلنگ اش رو بست و در رفت"، شاید اگر می ماند، اتفاقات دیگری می افتاد، شاید اگر ملت را به توپ می بست یا خمینی را به شیوه جیم الف سر به نیست می کرد و یا زندانیان سیاسی را می برد کهریزک تا "عملیات شیشه نوشابه" را روی آنها اجرا کند، یا روش بقایش "واجبی درمانی" و "استفاده غیر صلح آمیز از ماشین پلیس" بود و به همین روش ها افسار سلطنت خاندان اش را تا الان در دست نگاه می داشت، ( که احتمال بقایش محال بود، ولی فرض محال که محال نیست، هست؟)، خمینی فرشته نجاتی می شد که بدست دژخیمان آمریکایی به شهادت رسیده بود و ما حداقل تا سالها بعد، فکر می کردیم از اسلام سیاسی می توان معجونی ساخت و اسمش را گذاشت جمهوری اسلامی...

تصور کردن کار ساده ای است. اما شاه 26 دی 57 کاسه کوزه را جمع نکرده رفت و تاریخ را به قضاوت واداشت.

2- در مورد فرمایشات آقای احمدی مقدم

یکی از خصوصیات جیم الف این بود که از اولین روزهای به قدرت رسیدن اش، مهم ترین سیاست اش، لمپن پروری بود. یک نمونه اش، همین جناب احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، یا اصلن آن یکی، سردار ردان. خداییش به قیافه شان نگاه کنید، نفرت می بارد از چهره شان!
حالا این احمدی مقدم افاضاتی داشته در باب کنترل کردن اس ام اس ها و ایمیل ها، فردا هم لابد اعلام می کنند که مکالمات تلفن، فکس ها، مرسولات پستی و هرگونه مسیرهای برقراری ارتباط کنترل می شود. البته تا آنجایی که بنده در جریان هستم، تاکنون یک روش به دام انداختن مخالفان برای جیم الف، شنود مکالمات تلفنی و ردیابی تماس های به یک شماره خاص بود، ولی آنقدر رسوا نشده بودند که بخواهند در روز روشن به این مسئله اعتراف کنند.
به هر حال بنده حوالی یک سال پیش، یک سری اعترافات کردم تا در سری جدید برنامه هویت پخش بشود، اگر خدا خواست و به قول اریزر هد امام اسب طلبید، دوباره قبل از عزاممان به سربازی مقداری اعتراف خواهیم کرد.

3- یک کمی شخصی تر

*. خدمت وظیفه عمومی، خدمت واقعن مقدسی ست.
(مقام عظمای .....)

جمله ی این مقام عظمی، بالای برگ اعزامم به خدمتِ واقعن مقدس نوشته شده. بزودی اعزام خواهیم شد تا در زیر پرچم خرچنگ نشانِ مقام عظما، کلاغ پر برویم و سینه خیز، سیم های خاردار را رد کنیم..

پ.ن: خداییش از این می ترسم که اگه بیفتم نیروی انتظامی، ما رو ببرن برای سرکوب تظاهرات


همین که هست

----





1 comment:

mahboobeh said...

 . آیت‌الله منتظری پدر انقلاب مقدّس  اسلامی فرمودند:
استقلال یعنی زیر یوغ خارجی نباشیم و آزادی یعنی مردم در اظهار عقیده و بیان آزاد باشند. نه این‌که به محض ابراز نظر مخالفی، کار به زندان و حبس
چقدر ناراحت کننده است که اشخاصی‌که سی‌سال پیش فریاد می‌زدند استقلال،آزادی، جمهوری اسلامی  همان اشخاصی‌هستند که استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را از بین بردند. انشا‌الله خداوند به اینها میفهماند که معانی این  شعارها که دوباره این روزها میشنویم چی‌هست. همین شعار‌هایی‌که انقلاب عزیز اسلامی ما را سی‌ساله پیش به دنیا آورد.