Sunday, January 24, 2010

یکشنبه 4 بهمن 1388


آراد

تو احساست جوانی می کند
و هنوز قلبت می درخشد
منطقی باش!
با قلب کهنه و دست چندم من چه کار داری؟

*******

قرارمان یک مانور کوچک بود
قرار بود تیرهای نگاهت مشقی باشد
اما ببین...
یک جای سالم بر قلبم نمانده است

*******

بند کفش هایت را
همیشه محکم ببند
کسی چه می داند!
شاید این جا که قدم می زنیم...
درست ، لبه ی دنیا باشد

*******

تابستان امسال را از یاد نمی برم
ترکم کردی و گفتی که
به اندازه ی یک قرص سرماخوردگی دوستم داشتی
...
چه زود دلتنگم شدی
چه زود سرما خوردی!

*******

روزگاری بود که
برچسب هایی روی قلب ها می دیدم اما
معنایشان را نمی فهمیدم
دارم فکر می کنم...
شاید عشق هم تاریخ مصرف دارد

*******

دارم فکر می کنم...
فکر می کنم...
تا راهی تازه بیابم!
چند وقتی ست دیوااانگی نکرده ام


برگرفته از نوشته های دوست عزیزم میلاد تهرانی

بایوت

پاسخ به پرسشهای شما درباره گرايش جنسی و همجنس گرایی

مطلب زیر از سایت انجمن روانشناسان آمریکا ترجمه شده است :

گرايش جنسی چيست ؟

گرايش جنسی يکی از چهار جزء جنسيت بحساب می آيد و با پايداری احساسی ، رمانتيکی ، کشش جنسی يا جاذبه عاطفی به اشخاصی از جنس معينی مشخص می شود .

سه جزء ديگر جنسيت عبارتند از نری / مادگی ( بيولوژيکی ) ، هویت جنسی ( احساس روانی زن يا مرد بودن ) و نقش جنسی اجتماعی- معاشرتی ( بسته به توقعات سنتی و فرهنگی از رفتار و کردار زنانه/ مردانه) .

سه نوع گرايش جنسی بطور عام برسميت شناخته شده اند : همجنس گرایی( کشش به جنس موافق ) ، دگر جنسگرایی (کشش به جنس مخالف ) ، و دو جنسگرایی ( کشش به هر دو جنس مخالف و موافق ) .

گرايش جنسی از رفتار و عملکرد جنسی متفاوت می باشد ، چرا که جهت گيری جنسی به احساس ، تلقی و برداشت فرد مربوط می شود . اشخاص ممکن است گرايش جنسی خود را در رفتار جنسی خود بروز بدهند يا ندهند .

چه عواملی باعث می شوند که فرد گرايش جنسی معينی داشته باشد ؟

اينکه گرايش جنسی فرد چگونه شکل می گيرد ، هنوز بر دانشمندان روشن نشده است . تیوريهای متفاوتی منشا های مختلفی را پيشنهاد می کنند ، از جمله عامل ژنتيکی يا عامل هورمونهای داخلی و همينطور تجربه دوران کودکی . بهرحال ، بسياری از دانشمندان در اين مورد توافق دارند که گرايش جنسی در اغلب افراد در سنين اوليه کودکی از طريق تاثير متقابل و پيچيده عوامل بيولوزيکی ، روانی و اجتماعی شکل می گیرد .

آيا جهت گيری جنسی انتخابی است ؟

نه ، گرايش جنسی در اکثر انسانها در سنين اوليه بلوغ و بدون هيچگونه تجربه جنسی قبلی ظاهر میشود . بسياری از افراد گزارش داده اند که ساليان طولانی برای تغيير جهت گيری جنسی خود از همجنس گرایی به دگرجنسگرایی تلاش کرده اند بدون آنکه در اين کار خود موفقيتی حاصل کنند . بنا به همين دليل ، روانشناسان بر اين باورند که جهت گيری جنسی در اغلب انسانها يک انتخاب آگاهانه نيست که با اختيارهم بشود آن را عوض کرد .

آیا همجنس گرایی يک بيماری روانی و يا مشکل احساسی- عاطفی است ؟

نه . روانشناسان ، روانپزشکان و ديگر متخصصان بهداشت روانی بر اين امر توافق دارند که همجنس گرایی نه بيماری است ، نه اختلال روانی و نه مشکل احساسی- عاطفی است . بسياری از تحقطقات بی طرفانه و بی غرضانه در طول 35 سال گذشته به ما نشان می دهند که گرايش جنسی همجنس گرايانه بخودی خود ربطی به مشکل احساسی ، عاطفی و يا اجتماعی ندارد . دليل اينکه در گذشته همجنس گرایی يک بيماری روانی تلقی می شد ، به اين علت بود که متخصصان بهداشت روانی و همينطور جامعه ، دانش و اطلاعات خود را بر پايه داده ها و اطلاعات کسب شده از زنان و مردان همجنس گرا در دوره معالجه روان درمانی ، تنظيم می کردند . زمانی که دانشمندان ، ميدان تحقيقات و جمع آوری اطلاعات خود را به خارج از محيطهای درمانی منتقل و به مطالعه همجنس گرايان درون جامعه پرداختند ، متوجه شدند که ادعای بيمار روانی بودن همجنس گرايان حقيقت ندارد .

آيا زنان لزبين و مردان همجنس گرا می توانند والدين خوبی باشند ؟

بله . مطالعات تطبيقی صورت گرفته از کودکانی که والدين همجنس گرا دارند با کودکانی از خانواده های دگر جنسگرا نشان می دهند که بين رشد طبيعی اين کودکان از نظر استعداد ، وفق روانی- اجتماعی ، محبوبيت در بين دوستان ، دوست يابی در جامعه ، نقش جنسی در جامعه ، هويت جنسی و جهت گيری جنسی هيچ اختلافی با کودکان ديگر وجود ندارد . يکی از برداشتهای مرسوم در باره همجنس گرایی ، اين برداشت نادرست است که گويا مردان همجنس گرا بيشتر از مردان دگرجنسگرا به اغوا کودکان می پردازند . هيچگونه شواهد و مدارکی دال بر اثبات اين مساله وجود ندارد .

چرا بعضی از زنان لزبين و مردان گی ، گرايش جنسی خود را به ديگران اعلام می کنند ؟

به اين دليل که تقسيم اين بخش از وجود خودشان با ديگران برای سلامت روانی آنها اهميت دارد ، در واقع اين امر ثابت شده که برنامه رشد هويت در زنان لزبين و مردان گی که به آن (Coming out) آفتابی شدن

گفته می شود ، عميقا به تطبيق روانی آنها با محيط بستگی دارد .

هر چه هويت مرد و يا زن همجنس گرا مثبت تر باشد ، سلامت روانی و اعتماد به نفس او هم بيشتر است .

چرا برنامه آفتابی ( علنی ) شدن برای بعضی از همجنس گراها سخت است ؟

به دليل برداشتها و پيش فرضهای غلط ، برنامه آفتابی شدن و علنی کردن خود ميتواند به سد و چالش بسيار بزرگی برای يک همجنس گرا مبدل شود که ممکن است با درد و رنج عاطفی- احساسی همراه باشد . افراد همجنس گرا وقتی متوجه می شوند که به جنس موافق خود گرايش دارند ، اغلب خود را متفاوت و تنها حس می کنند ، همچنين آنها ممکن است از محيط خانواده ، دوستان ، همکاران و يا موسسات مذهبی که به آن وابسته اند ، رانده شوند . علاوه بر آن همجنس گرايان اغلب مورد تبعيض و خشونت واقع می شوند . همين عوامل خشونت و تبعيض مانع رشد همجنس گرايان می شود . در يک نظر سنجی ملی در سال 1998 پنج درصد مردان همجنس گرا و ده درصد زنان لزبين گزارش داده اند که در رابطه با گرايش جنسی خود مورد خشونت فيزيکی واقع شده اند . چهل و پنج درصد آنها از يک يا چند نوع تبعيض در خلال سالهای زندگی خود گزارش دادند . تحقيقات و نظرسنجيهای ديگر ، بطور مشابهی از حد بالای تبعيض و خشونت بر عليه همجنس گرايان گزارش داده اند .

چه بايد کرد تا به همجنس گراها در غلبه بر پيشداوريها مساعدت شود ؟

افرادی که بيشترين برخورد مثبت با همجنس گرايان را دارند کسانی هستند که يک يا چند نفر همجنس گرا را می شناسند ، بنا به همين سبب ، روانشناسان بر اين باورند که برخورد و رفتارهای منفی در رابطه با همجنس گرايان بعنوان يک گروه اجتماعی ، قضاوتها و پيش داوريهايی هستند که فاقد زمينه تجربی و برخورد عملی و نزديک با همجنس گرايان

می باشد . موضوع محافظت در مقابل خشونت و تبعيض هم بسيار مهم می باشد . بعضی از ايالتهای ( آمريکا ) خشونت بر عليه شخص بدليل جهت گيری جنسی او را در زمره تنفر جنایی قلمداد می کنند و هشت ايالت آمريکا نیز قوانينی برعليه تبعيض ناشی از گرايش و جهت گيری جنسی ، دارند .

آيا درمان و معالجه می تواند گرايش جنسی را عوض کند ؟

نه . هرچند که گرايش همجنس گرايانه بيماری و اختلال روانی نيست و هيچ دليل علمی ، تلاش جهت عوض کردن همجنس گرایی به دگرجنسگرایی را توجيه نمیکند ، اما بعضی افراد ممکن است در پی تغيير جهت گيری جنسی خود و يا ديگری ( برای مثال والدين در پی درمان فرزند خود ) باشند . بعضیها گزارش می دهند که توانسته اند جهت گيری جنسی ارباب رجوع خود را از همجنس گرايی به دگرجنسگرایی تغيير دهند . دقت کافی در اين گزارشات چند مساله را بر ملا می کند : بسياری از اين ادعاها فبل از آنکه از طرف دانشمندان و محققان بهداشت روانی مطرح شده باشند ، از سوی یکسری سازمانها با ايدیولوژی و ديدگاه معينی نسبت به گرايش جنسی ، مطرح شده اند ، همچنين خود برنامه درمان و نتایج آنها آنطور که بايد و شاد ثبت و ظبط نشده اند و مدت زمان تحت نظر داشتن ارباب رجوع( و پيگيری نتایج درمان ) بسيار کوتاه بوده است . در سال 1990 انجمن روانشناسان آمريکا اعلام کردکه مدارک وشواهدعلمی نشان نمی دهندکه درمان ( تغيير جهت گيری جنسی ) اثر دارد و تلاش برای درمان ميتواند بيشتر مضر باشد تا سودآور . مساله اين است که عوض کردن و تغيير ( جهت گيری جنسی ) عوض کردن عاطفه ، احساس رمانتيک جنسی و باز ساخت تلقی فرد از خود و هويت اجتماعی اوست . با اينهمه در حالی که بعضی از ارایه کنندگان خدمات بهداشت روانی برای تغيير جهت گيری جنسی تلاش می کنند ، ديگران اخلاقی بودن اين تلاش برای تغير گرايشی که اختلال نيست و در عين حال برای هويت شخصی بسيار مهم است ، را مورد پرسش قرار می دهند .

زنان و مردان همجنس گرایی که به معالجه رو می آورند ، خواستار تغيير جهت گيری جنسی خود نيستند . همجنس گرايان ممکن است به همان دلایلی بدنبال مشاوره روانی باشند که هر کس ديگری . تازه ممکن است آنها بدنبال کمک روانی برای علنی شدن و يا برخورد با پيشدارويها ، تبعيض و خشونت باشند .

چرا کسب دانش و اطلاعات بهتر در باره همجنس گرایی برای جامعه ضرورت دارد ؟

آموزش همگانی در باره جهت گيری جنسی و همجنس گرایی به احتمال زياد به نفی پيش فرضهای همجنس گرا ستيزانه می انجامد . اطلاعات صحيح و دقيق در باره همجنس گرایی بخصوص برای جوانانی که با هويت جنسی خود درگيرند ، اهميت دوچندان دارد . ترس و واهمه از اينکه دسترسی به چنين اطلاعاتی بر جهت گيری جنسی شخص تاثير خواهد گذشت اعتباری ندارد .

يعنی بيرون آمدن است و در مورد همجنس گرايان در رابطه با علنی شدن همجنس گرايی بکار می رود . کلمه مناسب فارسی با مفهوم معادل انگليسی سراغ ندارم و فکر می کنم مناسب ترین آنهاست . (Coming out)آفتابی شدن


******

درس زندگی بیاموزیم این پست :

در لحظه های سخت زندگی گاهی سکوت کن . شاید خدا حرفی برای گفتن داشته باشد !

تیرداد

خداوند، پدرم

می نویسم

به دعوت هملت که خواسته بنویسم

از ترانه هایی که وجودم را می آراید

.

حس خوبی ندارم

به یکسان گوش دادن

اما

دورگویم چیز دیگری می گوید:

.

دوست می دارم

آنهایی که حس زیبایی دارند، می آفرینند و خاطرات را می سازند.

از هر کس ترانه ای دوست می دارم که گلچین می کنم برایت.

.

  1. شهیار قنبری: (حرف)

اگه سبزم، اگه جنگل، اگه ماهی، اگه دریا... (واسه تو قد ِ ی ِ برگم، پیش تو راضی به مرگم)

  1. Bella Ciao (هیچ شناسهء دیگری از َش ندارم)

  1. شهیار قنبری: (سفرنامه)

سفری بی آغاز، سفری بی پایان، سفری بی مقصد، سفری بی برگشت... (با حریق یادها هم سفرم، وقتی دورم به تو نزدیکترم)

  1. شهیار قنبری: (اسم درستش رو نمی دونم)

لالا لالا دیگه بسه گل لاله، بهار سرخ امسال مثل هر ساله، هنوزم تیر و ترکش قلبُ می شناسه، هنوز شب زیر سرب و چکمه می ناله... (نذاشتن همصدایی رو بلد باشیم، نذاشتن حتی با همدیگه بد باشیم!)

  1. Alexander Rybak (Fairytale) (دانمارک)

  1. راستین (کاش اینجا بودی)

گل من، گوهر من، کاش اینجا بودی، جان من، جوهر من، کاش اینجا بودی... (گمترین پیدایی)

  1. Gulben Ergen (Bay Dogru) (ترکیه)

  1. شهیار قنبری (اسم درستش رو نمی دونم)

روز پائیزی ِ میلاد تو در یادم هست، روز خاکستری ِ سرد ِ سحر یادت نیست... (خواب روزانه اگر درخور ِ تعبیر نبود، پس چرا گشت ِ شبانه، دربه در یادت نیست)

  1. لیلا فروهر (بلدی)

متن این آهنگ رو نمی دونم! و فقط می دونم که از سال 76 این آهنگ رو دارم و هروقت آهنگ رقص ندارم باهاش می رقصم! دقیقا همون ریتمی رو داره که من رو به رقص می آره!)

  1. Pet Shop Boys (Go West)

بد نیست اسم ببرم از کسانی که دیگه باب ِ دلم نیستند اما روزگارم رو بهاشون طی کردم:

حسین استیری، Nelly Ciobanu ، گروه ژوئن ، محسن نامجو و البته گوگوش.

می دونم به هم ربطی ندارند ولی خوب همینه که هست!

.

سوسن جعفری (مرا آفرید آنکه دوستم داشت)، مهدی (خانقاه) و هرمزد (هذیان های من) رُ به این بازی وبلاگی دعوت می کنم!



پلی به گذشته برای تجدید خاطره :

ئینه ماشین داشتم کارام رو انجام میدادم که یه پیغام از طرفش برام اومد،امروز بعد از ظهر وقت داری ببینمت ؟منم با کمال میل گفتم آره حتما میآم . کی؟

اومد دنبالم و دیدمش و عاشق تر شدم . بهم گفت : کجا بریم :‌گفتم :‌ هرجا تو بگی . به کوهسار رفتیم و کمی از اوضاع و احوال همدیگه پرسیدیم . شغل و تحصیلات و ...

گفت : بریم جاده امام زاده داوود ؟ گفتم : حتما . رفتیم و رفتیم و رفتیم تا به جایی دنج و خلوت رسیدیم . دیگه هوا تاریک شده بود و سردی هوا تا استخوان بدن نفوذ میکرد اما گرمای وجودش گرمم کرده بود . بهم گفت : خیلی سخته ها ، میتونی ؟ گفتم : فدای اون چشمات بشم میتونم و به خاطر تو و این رابطه از جونم مایه میذارم . آروم بوسیدمش و بهش فهموندم که خیالت راحت باشه ، بهت ثابت میکنم . بهم اعتماد کن گلم . رفتم رو صندوق عقب نشستم تا سیگارش رو بکشه و بعد از کشیدن سیگار به سمت من اومد . یه چند دقیقه ای به چشمان هم نگاه کردیم حرفی نزدیم . وقتی بلند شدم جام روی صندوق عقب مونده بود و هرمزد ازش عکس گرفت . بعدش رفتیم ونک چرم مشهد و شام بیرون ......

حاج پسر و هرمزد هر روز همدیگه رو بیشتر و بیشتر شناختن و جلو تر رفتن . یادمه اولین ماهگرد رو وقتی هرمزد دنبالم اومد . داشت برف سنگینی میبارید . من از گلفروشی بیرون اومدم و دسته گلی دستم بود . تا برسه من شده بودم ادم برفی لبخند

اومد و سوار ماشین شدم ، گل رو دادم بهش و بو کرد و یه کادو بهم داد . یه خودنویس و یه برگه که توش نوشته بود :

آن پسر آمد ، آن پسر با یک قلب آمد ، آن پسر ..

خدارو شکر کردم و ازش خواستم که برام حفظش کنه

روزها گذشت و گذشت و من هر روز عاشق تر شدم . با هم باشگاه رفتیم . به مسافرتهای زیادی رفتیم . سینما و به لطف دوستان انواع و اقسام رستوران و فست فودهای تهران رو زیر و رو کردیم . ماهگردها گرفتیم و حرفها زدیم . همه این مدت هم شادی نبود و گاهی با هم بحث و جدل داشتیم اما خدارو شکر هیچ وقت با هم قهر نکردیم . خدای بزرگ شاهده که وقتی سفر حج بودم دلم ایران بود و هر لحظه بی قرارش ... وقتی تو فرودگاه دیدمش آروم شدم ، واقعا انگار تکه ای از وجودم مونده بود ایران . گاهی به دلیل اختلاف نظرها با هم مشکل داشتیم و هرمزد همیشه گذشت کرد و من واقعا ازش ممنونم . خیلی چیزها ازش یاد گرفتم ....

و حالا امروز :

روزی که همیشه آرزوش رو داشتم و منتظرش بودم رسید و من خوشحالم از اینکه عشقی دارم که بهم آرامش داده ، با بودنش زندگیم رنگ و بوی دیگه ای گرفت و به مسیری جدید سوق داده شد . تازه معنی عاشقانه زندگی کردن رو دارم حس میکنم و خدارو شکر چشمک

هرمزد آسمانی من ، ممنونم ازت . به خاطر این همه مهربونیت و صبر و حوصله ای که نسبت به رفتار داشتی . ممنونم ازت به خاطر عشقی که میورزی . ممنونم ازت به خاطر وقتی که برای من میذاری . ممنونم از وجودت و حظورت در زندگی من . ممنونم از آغوش گرمت . ممنونم ازت به خاطر یک سال عاشقی ....



هرمزد گلم دوستت دارم و من هم بهت نیاز دارم

و امروز با خوشحالی فریاد میزنم تا همه بدونن :


عشق و زندگی مشترک حاج پسر و هرمزد یک ساله شد

کیک تولد یک سالگی عشق من و هرمزد

توضیح ١ : ما جشن میگیریم اونم به زودی کسی دوست داره شرکت کنه بگه بعدا جای گله و شکایت نباشه . امشب دو نفره میریم بیرون .
توضیح ٢ : اگه تو نظرسنجی شرکت نکردید زودتر نظر بدید که قراره جمع بندی بشه
تشکری ویژه : یه تشکر ویژه هم دارم از علیرضا و امیر و حسین عزیز


No comments: