Saturday, February 27, 2010

چهارشنبه 5 اسفند 1388



اردی بهشت

داستانکی بعد از مدتها

پیرمرد با دستهای چروکیده به عصا تیکه داده بود، نگاهی به جاده انداخت،
مثل تمام این سالهای دور و پوسیده، آهی کشید و لرزان و لنگان وارد خانه
شد ... سکوت مثل گرد و غبار همه جا را پوشانده بود، و بوی نای و نم خانه
را پر کرده بود. روی تختی که جز سنگینی یک نفر را تجربه نکرده بود دراز
کشید و چشم هایش را بست. مثل همیشه خواب آن شاهسوار بلندبالا را می دید
که تمام عمر را به انتظار آمدنش خشکانده بود... اما آن راه خاطره مردان
زیادی را داشت که آمده و رفته بودند، مردانی شاید مهربانتر از آن شاهسوار
خیال پیرمرد ... اما پیرمرد هم چنان در خیال خود منتظر آمدنش هنوز هم
رهگذران را نمی دید ... رهگذرانی که شاید ... .

رنگین کمان - یک لزبین ایرانی


... و باز بزرگتر شدم ...( پارت 2) چهارشنبه پنجم اسفند 1388


روز به روز تنهایی بیشتر رفیقم میشد، هر چی‌ بزرگتر میشدم بیشتر از جامعه ، خواهرام و

خونوادم فاصله میگرفتم .

همیشه توی اتاق مینشستم و به رویای بودن با یه دختر فکر می‌کردم و رویای اینکه معجزه ای بشه و من

پسر بشم . همیشه آرزوم بود بخوابم و مثل پینوکیو که عروسکی چوبی بود و یه شب خوابید و صبح یه

پسر واقعی شده بود ، من هم بخوابم و صبح یه پسر از خواب بیدار بشم ، که اگه به دختری فکر می‌کنم یا

اگه با دختری بودم نترسم که به مادرم یا خواهرم بگم ، و اونها هم آرزوشون این باشه و تصور اینکه

مادرم دختر مورد علاقم رو بپذیره میشد بازی بچه گانهٔ من توی ذهن کوچیکم.

از لباسهای دخترونه فرار می‌کردم ، ، یادمه مادرم به دوست خیاطش سفارش دوخت یه پیراهن دخترونه

برای من و یکی از خواهر ام داد ، وقتی لباس ها آماده شد ، با چه ذوقی آورد که بپوشیم ،خواهرم با هزار

تا ورجه وورجه و کلی‌ ذوق پوشید .. اما من گریه می‌کردم!!!

نمی ی ی ی ی یپوشم!!!!!! این پیراهن دخترونست !!! نمیپوشمممممممم

مامانم کلی‌ دلش شکست و گفت: جون مامان، فقط یه بار بپوش بیا عکس بندازیم بد در بیار...

پوشیدم اما قیافم رو باید توی عکس می‌دیدید.. دستم و چهرم توی عکس جوری افتاده که انگار به چیز

کثیفی دست زدم و دستم رو از خودم با فاصله نگاه داشته بودم انگار یه لباس خیس یا کثیف تنم بود و تا

عکس انداختم درش آوردم و دیگه نپوشیدم .
[6854317.jpg]

از بچگی‌ با مرد‌ها و پسر‌ها راحت ارتباط میگرفتم اما برام جذابیتی نداشتن.. مثلا توی دعواهای بچگی‌

یادمه اگه با دختری دعوام میشد ، میرفتم نازشو می‌کشیدم یا اگه کسی‌ دختری رو اذیت میکرد حمایتش

می‌کردم ، اما با پسر ها ؟؟؟ تازه اذیتشون هم می‌کردم .

هر چه رقم سن من بالاتر میرفت تفاوتهای احساسی‌ و اخلاقی‌ و رفتاریم با خواهرام و دخترهای هم سن و

سالم بیشتر خودش رو نشون میداد، و خونوادم میذاشت به حساب اینکه چون ته تغاریشون هستم زیادی

به من رو دادن و لوسم کردن .گذاشتن به حساب امروزی بودنم و پررو بودنم .

از بچگی‌ با همهٔ بچه بودنم میدونستم باید این راز رو توی خودم خفه کنم و سکوت سکوت و سکوت ،

و این سکوت فقط یه سکوت نبود، خفه کردن احساس، سر کوب کردن نیاز و هزاران حس دیگه بود که

اثراتی مخرب توی بهترین سالهای شکلگیری شخصیتم داشت.

توی دبستان ، راهنمائی ، دبیرستان وقتی‌ از دختری خوشم میومد نمیتونستم بهش بگم چه ‌حسی دارم،

هیچ وقت نتونستم حتی با کسی‌ از این حس، درد و دل کنم و حرف هایی ناگفتهٔ قلبم هی‌ تلمبار شد .

فقط بودن در کنار دختر مورد علاقم آرومم میکرد، وقتی‌ میدیدمش قلبم ۸۰۰ تا در دقیقه میزد !! دقیقا

احساس می‌کردم قلبم داره توی دهنم می‌زنه!!! حس می‌کردم اگه دهنم رو باز کنم قلبم میافته بیرون!!!

اما از ترس طرد شدن ، از ترس تحقیر شدن از ترس تمسخر شدن و انگشت نما شدن از ترس سوژه شدن

برای سرگرمی بچه‌های مدرسه و دور و برم، حسم رو قورت دادم ، نگاهم رو دزدیدم .. به خودم بد و بیراه

گفتم خودم رو توی خودم کشتم و این سرکوب‌ها و عذاب‌ها از درون داشت هم من رو بزرگ میکرد و هم

سرخورده....

اعتماد

ببین اینجا یه تقصیر ِ
نشسته رو تن ِ نامه
مهم نیست پای ِ کی بوده
کجا عشقو هدر داده

هنوزم صحبت ِ دیشب
زیر ِ بالش هامون مونده
نگاه ِ عابرای ِ شهر
تو چشمامون غمو خونده

سه چار تا غم هنوزم هست
میون ِ دفتر ِ بازت
واسه بی اعتنایی هام
به عمق ِ هدیه ی نازت

هنوزم توی حرفامون
گله باز داره می رقصه
صدای مشت ِ بغضامون
میخوان وا شه در ِ بسته

بیا خسته نباشیم از
گناه و اشتباه ِ هم
نزاریم نقطه ی پایان
ته ِ شب قصه هایِ هم
نگیره رنگ ِ بی رنگی
تن ِ رنگین کمونامون
نباشه خونمون جای ِ
گلای ِ قهر ِ با گلدون

صدات اون سوی ِ این سیم ها
از اخم ِ تو خبر میده
به پای ِ ساقه ی ِ صبرم
دوباره شعله پر میده

دلم می گیره از لحنت
از این دیوونه تر می شه
مث ِ یک بچه ی لجباز
می کوبه سنگ و به شیشه

صدات ناباور ِ اما
نمیگه چیزی از حرفام
لبات میگن هزار باره
کارام شور ِ مث ِ اشکام

بیا خسته نباشیم از
گناه و اشتباه ِ هم
نزاریم نقطه ی پایان
ته ِ شب قصه هایِ هم
نگیره رنگ ِ بی رنگی
تن ِ رنگین کمونامون
نباشه خونمون جای ِ
گلای ِ قهر ِ با گلدون

امیدرضا



پسر

خلاصه مطلب برای کسانی که با فید آشنایی ندارند(در این صورت لازم نیست بقیه این پست را بخوانید):

برای کمک به کاربرانی که نمی توانند از فیلتر عبور کنند و برای یکجا جمع کردن وب نوشت های اقلیت های جنسی ایران به iranlgbtrss@gmail.com یک email بفرستید و آدرس وبلاگ خود را بنویسید تا وبلاگ شما را همراه با سایر وبلاگ ها در این سامانه قرار دهیم

من بسیار با کسانی روبرو شدم که مایل بودند مطالب مربوط به اقلیت های جنسی در ایران را بر روی اینترنت بخوانند ولی توان عبور از فیلتر را نداشتند، یک راه برای کمک به این کاربران نمایش اطلاعات وبلاگ ها و سایت ها از طریق RSS feed است، برای مثال من به یک مهمانی می روم و کسانی به خواندن مطالب ما اشتیاق نشان می دهد در عمل برای من ممکن نیست که چندین email و آدرس مختلف را به آنها بدهم که همه انها فیلتر هم هستند، توجه داشته باشید بعضی کاربران اینترنت حتی نمی دانند چطور یک حساب ایمیل برای خود باز کنند، داشتن یک صفحه مشترک که همه مطالب ما روی آن بازتاب داده شود می تواند برای این کاربران یک راه حل موقت باشد.
برای این منظور من یک google account درست کردم تا فید های وبلاگ های مخلف را در یک آدرس جمع کنم و بعد بتوانیم این فید مشترک را در صفحات مختلف (برای مثال این صفحه) به صورت آسان برای کاربرانی که فیلتر شکن ندارند در دسترس قرار دهیم، با این روش می توان به راحتی مطالب را با چند کلید در صفحات مختلف اینترنتی جاسازی کرد.
این آدرس اصلی فید خواهد بود :

http://www.google.com/reader/public/atom/user%2F02714746565019259291%2Flabel%2FiranLGBTrss

و این هم آدرس اصلی صفحه وب این فید :
http://www.google.com/reader/shared/user%2F02714746565019259291%2Flabel%2FiranLGBTrss?hl=en

جاسازی این فید در یک صفحه بلاگفا :

http://hamjensgera.blogfa.com/page/iranlgbtrss.aspx

برای بالا بردن کیفیت این فید مشترک بهتر است صاحبان وبلاگ ها دسته مطالبی را که مایلند بر روی فید نمایش داده شود را جدا کنند، البته بعضی از وبلاگ ها (برای مثال سرویس blogfa) چنین امکانی را ندارند ولی در صورتی که مایل هستید این جدا سازی از طرق زیر می تواند صورت گیرد :
- وبلاگ های wordpress :
فرض کنید این آدرس فید اصلی شماست :

http://hamjensgera.wordpress.com/feed

شما در wordpress این امکان را دارید که پست های خود را دسته بندی کنید مانند برای ساخت دسته جدید می توانید به قسمت “نوشته ها -> دسته ها” بروید و یک دسته جدید ایجاد کنید، از این پس هنگام نوشتن پست جدید این انکان را خواهید داشت که پست شما در این دسته قرار بگیر یا نه برای مثال پست هایی که جنبه خصوصی دارد را می توانید وارد این دسته نکنید. پس از ایجاد دسته جدید شما می توانید یک آدرس فید اختصاصی برای این دسته داشته باشید که فقط پست هایی که در این دسته قرار دارند را نشان می دهد. این آدرس برای وبلاگی که در بالا مثال زدم به این صورت خواهد بود:
http://hamjensgera.wordpress.com/category/iranlgbtrss/feed

اگر این آدرس را با آدرس بالا مقاسه کنید متوجه می شوید که شاخه جدید به ادرس اضافه شده یکی category که همیشه یکسان است و دیگری iranlgbtrss که نام دسته ای است که مایلید در فید نمایش داده شود

- کاربران blogger می توانند از روش زیر استفاده کنند :

در blogger شما امکان اضافه کرده tag (برچسب) به هر پست را دارید و برای هر پست باید این کار را انجام دهید، شما می توانید پست های مورد نظر با یک tag همیشه برچسب گذاری کنید و از این طریق آدرس زیر به فید پست هایی که این تگ را دارند دسترسی داشته باشید:

http://googleblog.blogspot.com/feeds/posts/default/-/mytag

قسمتی که با رنگ آبی مشخص شده نام وبلاگ شما است و قسمت قرمز نام tag مورد نظر

در صورتی که لزومی به این جدا سازی و دسته بندی نمی بینید آدرس اصلی وبلاگ خود و در صورت تمایل آدرس فید دسته مورد نظر خود را به آدرس iranlgbtrss@gmail.com بفرستید تا به لیست اضافه شود.


No comments: